قانون 90/10: درسهای موفقیت مالی از دیدگاه رابرت کیوساکی

رابرت کیوساکی میگوید: «هر یک از ما اسم قانون 80/20 که توسط ویلفردو پارتو اقتصاددان ایتالیایی مطرح شده است را شنیدهایم. این قانون به ما میگوید که 80 درصد موفقیتها حاصل 20 درصد تلاشهای ما است و به قانون کمترین تلاش معروف میباشد. با این حال وقتی صحبت از پول به میان میآید، بیشتر قانون 90/10 درست است. به این معنا که همواره 10 درصد مردم 90 درصد پول را خلق میکنند.»
اگرچه امروزه تعداد بیشتری از مردم سرمایهگذاری میکنند، اما این ثروتمندان هستند که همواره ثروتمندتر میشوند. چون بیشتر مردم سرمایهگذار نیستند، آنها بیشتر به معاملات ریسکپذیر علاقه دارند و دیدگاهشان متکی بر خریدن، نگه داشتن و امیدوار بودن است. اغلب سرمایهگذاران با این امیدها زندگی میکنند که بازار پیوسته سیر صعودی خواهد داشت و همواره در ترس از سقوط بازار به سر میبرند. این در حالی است که یک سرمایهگذار واقعی، بدون توجه به روند صعودی یا نزولی بازار، پول در میآورد. سرمایهگذار متوسط نمیداند چگونه این کار را انجام دهد و به همین علت بیشتر سرمایهگذاران متوسط در زمره آن 90 درصد قرار میگیرند، افرادی که تنها 10 درصد از پول را میسازند.
برای آنکه شما هم جزو 10 درصدی که 90 درصد پول را خلق میکنند، قرار بگیرید باید ابتدا از لحاظ ذهنی آماده شوید.
در آمریکا به افرادی که یکی از شرایط: 1) دارایی خالص معادل یک میلیون دلار یا بیشتر، 2) درآمد سالانه معادل 200 هزار دلار یا بیشتر، 3) درآمد اشتراکی 300 هزار دلار با همسرشان داشته باشند، سرمایهگذار معتبر گفته میشود. به عبارتی سرمایهگذار معتبر، فردی است که تنها پول دارد، اما پول به تنهایی کافی نیست. به همین دلیل است که بسیاری از افراد با درآمد بالا، مانند پزشکان، وکلا، ستارههای موسیقی و ورزشکاران حرفهای در سرمایهگذاریهای اندکی نامطمئن، پول بسیاری از دست میدهند. آنها پول دارند اما فاقد خبرگی هستند. آنها پول دارند اما نمیدانند چگونه در حاشیه امن و با سودهای بالا سرمایهگذاری کنند. برای آنها تمام معاملات نظیر یکدیگر هستند. آنها نمیتوانند یک سرمایهگذاری خوب را از یک سرمایهگذاری بد تشخیص دهند.
برای اینکه شما از این گروه فاصله بگیرید و به عنوان یک سرمایهگذار خبره فعالیت کنید، نیازمند: 1) دانش، 2) تجربه و 3) نقدینگی خیلی زیاد هستید. شما باید یاد بگیرید که ثروتمندان برای پول کار نمیکنند. آنها میدانند که چه کار کنند تا پول برایشان کار کند.
بنابراین درسهایمان را برای رسیدن به این هدف، شروع میکنیم. شما میتوانید با ما همراه باشید.
1) انتخاب کنید.
وقتی صحبت از پول و سرمایهگذاری به میان میآید، مردم سه دلیل یا انتخاب اساسی برای سرمایهگذاری دارند. این دلایل عبارتند از:
- امنیت داشتن
- آسوده بودن
- ثروتمند بودن
تفاوت در زندگی وقتی روی میدهد که انتخابها اولویتبندی شوند. افرادی که امنیت و آسایش را اولویتهای اول و دوم خود قرار میدهند، به دنبال راههایی برای ثروتمند شدن سریع هستند. راههایی که آسان باشند، ریسک نداشته و بیدردسر باشند. عده خیلی اندکی از مردم با خوششانسی از طریق یک سرمایهگذاری ثروتمند میشوند، اما بیشتر اوقات همه چیز را دوباره از دست میدهند.
ثروتمند بودن، آسوده بودن و امنیت داشتن، در واقع ارزشهای شخصی اصلی هستند. هیچ کدام بهتر از دیگری نیست، اما میدانم انتخاب شما در خصوص اینکه کدام یک از این ارزشهای اصلی برای شما از همه مهمتر هستند، اغلب تاثیر بلندمدت و عظیمی روی سبک زندگی که انتخاب میکنید، دارد.
شاید یکی از دلایل کاربرد قانون 90/10 پول، این است که 90 درصد از مردم تصمیم میگیرند آسودهخاطر و ایمن باشند تا اینکه ثروتمند باشند.
2) چه نوع دنیایی را میبینید؟
تنها دو نوع مشکل پولی وجود دارد. یکی مشکل نداشتن پول کافی است و مشکل دیگر، داشتن پول خیلی زیاد است. شما کدام مشکل مالی را میخواهید؟
پول تنها یک ذهنیت است، اگر ذهنیت شما این باشد که پول کافی وجود ندارد، پس همین ذهنیت، واقعیت شما را شکل خواهد داد. به عبارتی حقیقت درونی شما درباره پول هرچه که باشد، تبدیل به حقیقت بیرونی شما از پول میشود. شما تنها زمانی میتوانید حقیقت بیرونی خود را تغییر دهید که ابتدا حقیقت درونی خود درباره پول را تغییر دهید.
وقتی کسی میگوید: «من از عهده این کار بر نمیآیم.» آن فرد تنها یک روی سکه را میبیند. لحظهای که میگوید: «چگونه میتوانم این کار را انجام دهم؟» شروع میکند به دیدن روی دیگر سکه. افرادی که به ناگهان پول خیلی زیادی بدست میآورند و بعد ورشکسته میشوند، تنها یک روی سکه را دیدهاند. اغلب مردم اجازه میدهند ترسی که از فقدان پول دارند بر آنها غلبه کند و شرایط زندگی را برای آنها تعیین نماید. بنابراین آنها در ترس از ریسک و پول باقی میمانند.
دونالد ترامپ میگوید: «نگرانی نوعی اتلاف وقت است. نگرانی مانع از کار کردن من برای حل مشکلات میشود.» یکی از دلایل عمدهای که مردم ثروتمند نیستند، این است که بیش از حد نگران چیزهایی هستند که ممکن است هرگز اتفاق نیفتد.
هر قدر فردی بیشتر به دنبال امنیت باشد، در زندگی با فقدان بیشتری مواجه خواهد شد. افرادی که به دنبال امنیت شغلی یا تضمینها هستند، اغلب کسانی هستند که در زندگی خود فراوانی کمتری دارند. یکی از دلایلی که قانون 90/10 پول حقیقت پیدا میکند، این است که بیشتر مردم زندگی خود را صرف بدست آوردن امنیت بیشتر میکنند تا کسب مهارتهای مالی بیشتر. اما فراموش نکنید هر قدر مهارتهای مالی بیشتری داشته باشید، در زندگی خود فراوانی بیشتری خواهید داشت.
3) آیا سرمایهگذاری پیچیده است؟
سرمایهگذاری برای افراد مختلف، معانی متفاوتی دارد. کسی که در زمینه سهام عملکرد خوبی دارد، خواهد گفت: «سهام بهترین سرمایهگذاری شما است.»، فردی که به املاک و مستغلات علاقه دارد، خواهد گفت: «املاک پایه و اساس تمام ثروتها است.» کسی که از طلا متنفر است، خواهد گفت: «طلا، کالایی منسوخ شده است.»
سرمایهگذاری موضوع بسیار گیجکنندهای برای بیشتر افراد است، زیرا آنچه آنها سرمایهگذاری مینامند، در اصل سرمایهگذاری نیست. در اصل سرمایهگذاری یک برنامه شخصی است. آیا میدانید چرا اتومبیلها و کامیونها انواع بسیار متفاوتی دارند؟ چون مردم انواع بسیار متفاوت و نیازهای بسیار متفاوتی دارند. یک فرد تنها، به یک واگن بزرگ 9 نفره نیاز ندارد، اما یک خانواده با پنج فرزند به یکی از آنها نیاز دارد و یک کشاورز یک کامیون را به یک اتومبیل اسپورت دو صندلی ترجیح میدهد.
محصولات یا وسائل نقلیه سرمایهگذاری بسیاری وجود دارند، زیرا ما افراد بسیار متفاوتی با نیازهای بسیار متفاوت داریم. درست همانطور که خانوادهای با پنج فرزند نیازهای متفاوتی نسبت به خانوادهای تک نفره یا یک کشاورز دارد.
یک وسیله نقلیه شما را از نقطه الف به نقطه ب میبرد. یک محصول سرمایهگذاری نیز فقط شما را از جایی که هستید بر میدارد و به جایی که میخواهید روزی در آینده به لحاظ مالی در آن باشید، میبرد. تعداد بسیاری از مردم روی یک محصول مثل سهام تمرکز میکنند و سپس یک شیوه عملکرد مثل تجارت را در نظر میگیرند، اما در حقیقت برنامهای ندارند. بسیاری از به اصطلاح سرمایهگذاران، به یک محصول یا شیوه عملکرد سرمایهگذاری میچسبند. اما یک سرمایهگذار واقعی خود را به یک وسیله یا شیوه عملکرد نمیچسباند.
به عنوان مثال، ما اگر بخواهیم از هاوایی به نیویورک برویم، قدرت انتخاب وسیلههای بسیاری را داریم. ما نمیخواهیم مالک آنها بشویم. فقط از آنها استفاده میکنیم. وقتی سوار 747 میشویم، نمیخواهیم آن را هدایت کنیم، نمیخواهیم عاشق آن شویم، فقط میخواهیم از جایی که هستیم به جایی که میخواهیم برویم، برسیم.
بسیاری از افرادی که فکر میکنند سرمایهگذار هستند، به وسیله نقلیه سرمایهگذاری میچسبند. آنها فکر میکنند باید سهام یا املاک را دوست داشته باشند تا بتوانند از آنها به عنوان وسائل سرمایهگذاری استفاده کنند. بنابراین به دنبال سرمایهگذاریهایی میروند که به آنها علاقه دارند و از سازماندهی یک برنامه باز میمانند.
4) هر برنامه قیمتی دارد.
بسیاری از مردم، بر این باورند که قیمت بر اساس مفاهیم پولی اندازهگیری میشود، ولی اگر دقیق نگاه کنید، میبینید قیمت با معیار پول سنجیده نمیشود. قیمت در حقیقت با معیار زمان اندازهگیری میشود و بین دو دارایی زمان و پول، زمان دارایی ارزشمندتری است.
افراد بسیاری در فروشگاههای مواد غذایی ساعتها وقت صرف میکنند و تلاش میکنند تا چند دلار صرفهجویی کنند. شاید در پول صرفهجویی کنند اما زمان زیادی را هدر میدهند. شما میتوانید با صرفهجویی و پسانداز و با زندگی کم هزینه پولدار شوید، اما این روش خیلی زمان میبرد، درست مثل زمانی که میخواهید با اتوبوس از لس آنجلس به نیویورک بروید و به این شکل مقداری پول صرفهجویی میکنید، اما قیمت واقعی بر اساس زمان ارزیابی میشود. به عبارت دیگر، این سفر با هواپیمای جت پنج ساعت زمان میبرد و قیمت آن 500 دلار است ولی با اتوبوس پنج روز زمان میبرد و قیمت آن 100 دلار است. معیار مردم فقیر پول و معیار مردم ثروتمند، زمان میباشد. شاید به همین دلیل بیشتر مسافران اتوبوسها فقرا هستند.
از نگاه من پول فقط یک واسطه تبادل است و به خودی خود ارزش اندکی دارد. به همین دلیل، هر وقت که پول دارم، میخواهم آن را به دارایی ارزشمند تبدیل کنم. نکته خندهدار این است که دلیل فقیر بودن بسیاری از افراد این است که با ناامیدی به پول میچسبند و آن را صرف چیزهای خیلی کم ارزش میکنند. به عنوان مثال میگویند: «پول در بانک ایمنتر است.» ولی وقتی پولی که به سختی بدست آوردهاند را خرج میکنند، در واقع نقدینگی خود را تبدیل به زباله میکنند.
افرادی که سخت کار میکنند و پول پسانداز میکنند به سختی ثروتمند میشوند، زیرا مقدار مالیاتهایی که میپردازند، بیش از سهم عادلانه آنهاست. آنها وقتی پول کسب میکنند، وقتی پسانداز میکنند، وقتی خرج میکنند و وقتی از دنیا میروند، مشمول مالیات دولت میشوند. اگر میخواهید ثروتمند شوید، باید خبرگیهای مالی مهمتری داشته باشید تا اینکه فقط سخت کار کنید و پول پسانداز کنید.
بیشتر مردم میخواهند ثروتمند شوند اما مایل نیستند ابتدا در زمان سرمایهگذاری کنند. آنها ترجیح میدهند بر اساس پیشنهادهای هیجانانگیز یا برنامههای ثروت سریع عمل کنند. یا اینکه وقتی میخواهند کسبوکاری ایجاد کنند، به سرعت دست به کار میشوند؛ بدون اینکه مهارتهای ابتدایی کسبوکار را بدانند. در این شرایط تعجب میکنیم چرا 95 درصد از کسبوکارهای کوچک در 5 تا 10 سال اول فعالیت خود به شکست میانجامند.
5) قانون ابتدایی سرمایهگذاری
قانون ابتدایی سرمایهگذاری این است که همیشه باید بدانید مشغول کار کردن برای چه نوع درآمدی هستید؟ درآمد سه نوع مختلف دارد:
- درآمد دستمزدی: درآمدی که معمولاً ناشی از یک شغل یا نوعی کار است. این نوع درآمد شامل بالاترین نرخ مالیات میشود و به همین دلیل دشوارترین درآمدی است که میتوان با آن ثروتمند شد.
- درآمد اوراق بهادار: درآمدی است که معمولاً از محل داراییهای کاغذی همچون سهام، اوراق قرضه، صندوقهای مشترک سرمایهگذاری و… بدست میآید. درآمد اوراق بهادار معروفترین شکل درآمد حاصل از سرمایهگذاری میباشد، فقط به این دلیل که اداره کردن و حفظ داراییهای کاغذی از سایر داراییها راحتتر است.
- درآمد بدون کار: درآمدی که معمولاً از محل املاک بدست میآید. البته می تواند درآمد حاصل از حق امتیاز، حق اختراع یا موافقتهای مجاز نیز باشد. با این حال، حدود 80 درصد اوقات، درآمد بدون کار حاصل از املاک است.
تمام تلاش شما باید تبدیل درآمد دستمزدی به درآمد اوراق بهادار یا درآمد بدون کار باشد.
6) نیاز به آموزش مالی
من افراد به اصطلاح سرمایهگذار بسیاری را دیدهام که وقتی همه در حالت سودآوری و کسب پول قرار دارند، باز هم زیان میکنند. به بسیاری از این به اصطلاح سرمایهگذاران، کسبوکارهایی را فروختهام و بعد دیدهام که آن کسبوکار خیلی زود از بین رفته است. من کسانی را دیدهام که قطعه زمین بسیار خوبی را خریدهاند، زمینی که پول زیادی از آن حاصل میشود و طی چند سال، همان زمین را با زیان فروختهاند. بعد میشنوم که مردم میگویند، سرمایهگذاری ریسکپذیر است. این سرمایهگذار است که ریسکپذیر میباشد نه سرمایهگذاری.
یکی از اصول ابتدایی سرمایهگذار خوب بودن این است که در موقعیت بازار قوی و بازار ضعیف، آماده سودآوری باشد. در حقیقت، بهترین سرمایهگذاران، افرادی هستند که در بازار کساد پول بیشتری کسب میکنند، تنها به این دلیل که بازار سریعتر از آنکه سیر صعودی پیدا کند، سیر نزولی پیدا میکند.
سواد مالی برای هر کسی که قصد ورود حرفهای به عرصه کسبوکار یا سرمایهگذاری را دارد، امری حیاتی است. اگر ما میخواستیم یک اتومبیل دست دوم بخریم، قبل از اینکه فکر کنیم قیمت ارائه شده مناسب است یا نه، حتماً از یک مکانیک و یک باتریساز میخواستیم آن را بررسی کنند. اگر میخواستیم خانهای بخریم، حتماً قبل از خرید با یک فرد خبره مشورت میکردیم و… با این حال، وقتی صحبت از سرمایهگذاری به میان میآید، اغلب سرمایهگذاران، هرگز صورتهای مالی شرکتی که میخواهند در آن سرمایهگذاری کنند را نمیخوانند. اغلب سرمایهگذاران ترجیح میدهند روی یک مورد هیجانانگیز یا قیمت پایین یا قیمت بالا، بسته به شتاب بازار سرمایهگذاری کنند.
7) از اشتباه کردن نترسید.
شرکتی به نام سرزمین الماس خیز، به منظور یافتن الماس تاسیس شد. الماسی که هرگز یافت نشد. زمینشناس ارشد شرکت مرتکب اشتباه شده بود. با این حال، آنها به جای یافتن الماس، به یکی از عظیمترین ذخایر نیکل جهان دست یافتند. قیمت سهام این شرکت در پی این اکتشاف افزایش یافت. امروز، گرچه نام این شرکت همچنان سرزمین الماس خیز باقی مانده است، اما درآمد آنها حاصل از استخراج نیکل است.
لوی استراس به سرزمینهای طلاخیز کالیفرنیا رفت تا منابع غنی معدنی کشف کند. اما او معدن کار قابلی نبود. به همین دلیل شروع به دوختن شلوارهای کرباس برای معدنکارانی کرد که در کار خود موفق بودند. امروز فکر میکنم بیشتر مردم جهان نام شلوارهای جین لویز را شنیدهاند.
بارها گفتهاند اگر توماس ادیسون کارمند شرکتی بود که خود وی در نهایت آن را بنیان نهاد، یعنی جنرال الکتریک، هرگز نمیتوانست لامپ برق را اختراع کند. همه ما میدانیم ادیسون قبل از اینکه در نهایت لامپ برق را اختراع کند، بیش از ده هزار بار شکست خورده است. اما اگر او کارمند یک شرکت بود، به احتمال خیلی قوی به دلیل این همه اشتباه، اخراج میشد.
بنابراین وقتی به مرزهای دانستههای خود میرسید، زمان آن است که کمی اشتباه کنید. من باور دارم بدون اشتباه و یادگیری، هیچ جادویی در زندگی به وجود نمیآید.
8) چرا ثروتمندان، ثروتمندتر میشوند.
مشکل من با کارمند بودن و خویشفرما بودن این است که در این مشاغل شما به تعداد محدودی از افراد میتوانید خدمت کنید، ولی اگر در بخشهای کارآفرینی و سرمایهگذاری سیستمهای اجرایی عظیم ایجاد کنید، به هر تعداد از مردم که بخواهید میتوانید خدمت کنید و اگر این کار را انجام دهید، در حدی فراتر از آرزوهای خود ثروتمند خواهید شد.
اگر من یک پزشک باشم، برای پول در آوردن تنها دو راه دارم. یک راه این است که به مدت طولانیتری کار کنم و راه دیگر این است که دستمزدهایم را افزایش دهم. اما اگر به کارم ادامه دهم و در اوقات اضافی به تحقیق برای یافتن دارویی جهت معالجه سرطان بپردازم، آنگاه با خدمت کردن به تعداد خیلی بیشتری از مردم، ثروتمند میشوم.
برای اینکه یک سرمایهگذار ثروتمند شوید، باید برنامه داشته باشید، روی آن تمرکز کنید و برای برد بازی کنید. سرمایهگذار متوسط برنامه ندارد، بر اساس تبلیغات سهام پُرسود سرمایهگذاری میکند و محصولات سرمایهگذاری داغ روز را تعقیب میکند، از سهام فناوری به کالا و سپس به املاک روی میآورد تا کسبوکار خود را آغاز کند.
علاوه بر سه شرط دانش، تجربه و نقدینگی خیلی زیاد، عوامل دیگری برای رسیدن به ثروت وجود دارند. این عوامل عبارتند از:
- رویا
- جانفشانی
- تلاش
- اطلاعات
- دلار
اغلب مردم تنها روی دو عامل آخر، یعنی اطلاعات و دلار تمرکز میکنند. بسیاری از مردم به مدرسه میروند و فکر میکنند تحصیلات یا اطلاعاتی که در آنجا کسب میکنند، دلارها را به سمتشان سوق خواهد داد. یا اگر فاقد تحصیلات رسمی باشند، میگویند: «من نمیتوانم ثروتمند شوم چون تحصیلات دانشگاهی ندارم.» یا «برای پول در آوردن باید پول داشته باشم.» این در حالی است که تمرکز روی سه عامل اول در نهایت اطلاعات و دلارهایی که برای رسیدن به ثروت خیلی خیلی زیاد نیاز دارید را به شما میدهد. به عبارت دیگر، داشتن یک رویا، فداکار بودن و تلاش برای موفقیت، سرمنشاء اطلاعات و دلارها هستند.
9) معمای قانون 90/10
بیشتر مردم یک برنامه سرمایهگذاری را پیدا میکنند و فکر میکنند این تنها برنامه سرمایهگذاری یا بهترین برنامه سرمایهگذاری است، اما تعداد اندکی از افراد برنامههای خود را با سایر برنامهها مقایسه میکنند. مشکل این است که بسیاری از مردم متوجه درست بودن یا درست نبودن برنامههایشان نمیشوند مگر زمانی که دیگر خیلی دیر است.
بیشتر 90 درصدی که مالک آن 10 درصد هستند معتقدند که پول در آوردن پول میخواهد. بسیاری از آنها اگر پول نداشته باشند، دست به سرمایهگذاری نمیزنند.
از شما میپرسم: «چه ایدههایی برای افزایش داراییهایتان به جای خریدن آنها، دارید؟»
بسیاری از افراد بسیار ثروتمند، همچون بیل گیتس، مایکل دل، ریچارد برادسون و… همگی با جستجو شغل و کنار گذاشتن چند دلار، میلیاردر نشدند. روشهای بسیاری وجود دارد که بدون خریدن دارایی، دارایی ایجاد کنید. مخترعان این کار را با یک اختراع بسیار با ارزش انجام میدهند، هنرمندان نقاشیهایی میکشند که نمیتوان روی آنها قیمت گذاشت، نویسندگان کتابهایی مینویسند که سالها بابت آنها حق تالیف دریافت میکنند. خلق یک کسبوکار، روشی است که یک کارآفرین در پیش میگیرد، اما شما مجبور نیستید برای ایجاد دارایی در ستون داراییها، یک کارآفرین شوید. خلاقیت به خرج دهید.
افرادی که در گروه پولی 90/10 قرار میگیرند، کیمیاگران عصر مدرن هستند که میتوانند هیچ را به دارایی تبدیل کنند. قدرت آنها در توانایی تبدیل ایده به دارایی نهفته است.
هنری فورد میگوید: «اندیشیدن، دشوارترین کار ممکن است. به همین دلیل اندکی از مردم به آن میپردازند.» مغز شما میتواند قدرتمندترین دارایی شما باشد و اگر به درستی مورد استفاده قرار نگیرد، میتواند پُرقدرتترین بدهی شما باشد. بنابراین بهتر است سالها کار کنید تا یک دارایی ایجاد نمایید، نه اینکه عمرتان را صرف سخت کار کردن برای پول کنید تا دارایی فرد دیگری را ایجاد نمایید.
معما این است: «چگونه در ستون دارایی، دارایی ایجاد کنید، بدون اینکه برای کسب آن پولی خرج نمایید؟»
منابع
- کتاب راهنماییهای پدر پولدار برای سرمایه گذاری. رابرت کیوساکی و شارون ال لچتر. ترجمه ناهید سپهرپور. انتشارات آوین. شهریور 1392.
ممنون عالییییییی بود