شمارش معکوس برای تغییر شغل
تغییر شغل یکی از موارد استرسزا در زندگی کاری است. شما ممکن است سالها در بخشی از یک سازمان باشید و فرهنگ اداری آن، به بخش لاینفک زندگیتان تبدیل شود. روال زندگیتان، عادات و آداب و رسومتان، اداری شود. مانند زمان و مکان استراحت و نوشیدن یک استکان چای. تغییر این عادتها ممکن است ترسناک باشد.
همچنین در محل کارتان بدون شک با افرادی آشنا شُدید و با برخی از آنها خیلی راحت هستید. تغییر شغل شاید به معنای خداحافظی با این افراد، خداحافظی با آن گروه و همکاریهای انجام شده در طول زمان باشد.
اما در برخی شرایط برای یک فرد حرفهای، تغییر شغل اجباری است. شما ممکن است شرایط فعلی را مانند بنبست ببینید. ممکن است در موقعیت دیگری پتانسیلهای بیشتری داشته باشید.
در برخی مواقع هم، شما ممکن است برای احساس رفاه و ایمنی، شغل خود را تغییر دهید. همانطور که تغییر شغل میتواند ترسناک باشد ماندن در شغل نامناسب، میتواند بدتر از آن شود.
شما میتوانید و از همین الان و در ابتدا با 10 مورد از بهترین دلایل برای تغییر شغلتان شروع کنید.
1) نیاز به یک پایگاه گسترده از دانش دارید.
به زمانی که تازهکارتان را شروع کردید، فکر کنید. شما به عنوان یک فرد بیتجربه، گام به گام برداشتید تا با تمام جزئیات کارتان آشنا شدید. اما الان بر تمام کارهای روزانهتان تسلط کامل دارید و شما یک متخصص در بخشی از عملیات سازمان هستید.
- حالا شما این موقعیت را دوست دارید و میخواهید در آن باقی بمانید، یا نه از این تواناتر هستید؟
- شما میخواهید فرد حرفهایتری باشید، یا هر روز یکسری کار تکراری را، تکرار کنید؟
مطمئناً شما میخواهید حرفهایتر باشید.
محققان نشان دادهاند که عمر مفید دانش یک کارگر حرفهای، سه سال است. پس از آن سرعت صنعت، بر مهارت تسلط مییابد و آن مهارت قدیمی میشود. به همین دلیل آنها استدلال میکنند که پس از سه سال، نیاز به رشد و یادگیری برای علم جدید میباشد.
هر چند که این مدت سه سال دقیق نیست و ممکن است کمی بیشتر یا کمتر باشد، یا در صنایع مختلف فرق کند. اما به عنوان یک راهنما و یک نقطه مرجع، برای ارزیابی و نیاز شما به یادگیری شناخته میشود.
آیا شما برای تغییر موقعیتتان، نیاز به یادگیری مهارتهای جدید دارید و این مهارتها شما را حرفهایتر میکنند؟ خب؛ این میتواند دلیل خوبی برای شروع و به دنبال یک کار جدید بودن، باشد.
2) میتوانید درآمد بیشتری داشته باشید.
همه شرکتها مثل هم نیستند. به همین دلیل، ممکن است برای یک کار در صنایع مختلف، مبالغ متفاوتی پرداخت شود. اگر از این تفاوتها آگاه هستید، تغییر شغل دلیل معتبری دارد.
صنایع مختلف از شرکتهای کوچک و بزرگی برای کارهای مشابه تشکیل شده اند. حالا شاید شما متوجه شوید کار کردن برای یک پیمانکار کوچک که رقیب بزرگتری برای خود ندارد و اصطلاحاً انحصاری است، امتیازات زیادی دارد. در مقابل، ممکن است کار کردن برای شرکتی بزرگ، حقوق و امتیازات بیشتری داشته باشد. شما باید پرداختها و فرصتهای رشد در شرکتهای مختلف را بسنجید.
در یک روش مشابه، ممکن است مهارت شغلی شما در یک صنعت دیگر بسیار با ارزشتر باشد. به یک مدیر بازاریابی توانمند در یک موسسه غیرانتفاعی کوچک فکر کنید. مطمئناً این مدیر برای یک تولید کننده صنعتی بزرگ، بسیار با ارزشتر است.
توانایی خود را نسبت به محل کارتان و سایر محلهای مشابه بسنجید. سپس تصمیمگیری کنید.
3) شغل فعلیتان سخت نیست!
بدون شک تا به حال از اعضای خانواده و دوستانتان شنیدهاید که آنها تمایل دارند، کار راحتی داشته باشند. آنها از کارهای آسان، آرام و بدون سختی صحبت میکنند. آنها فقط میخواهند خود را مشغول کنند.
کارهای آسان، ایدهآل به نظر میرسند و میتوان همه وقت را به چرت زدن پرداخت! اما واقعیت محیط کار متفاوت است. یک کار میتواند بیش از حد آسان باشد، اما عواقب فاجعهآوری برای رشد حرفهای شما داشته باشد.
کار کامل، واقعاً مستلزم کمی سختی و استرس است. این میزان سختی برای حفظ شما، روی پای خود ایستادن و دوری از فرسودگی لازم است.
کاری که کمی سختی ندارد یا اصلاً سخت نیست، میتواند برایتان خطر بزرگی باشد. ممکن است شما را بد عادت کند و به بازی و بازیهای آنلاین یا گشت و گذار در اینترنت رو بیاورید، تا زمان بگذرد. شما دیگر آن ذوق و شوق اولیه را نداشته باشید و دچار افسردگی و بیاعتناء به فرصتهای موجود شوید. مطمئناً مدیر شما، متوجه این تغییر میشود و دیگر شما را کارمندی ارزشمند نمیداند. آرام و آرام کنار گذاشته میشوید و اخراج!
اگر احساس میکنید به کار خود بیحوصله شدهاید، شاید زمان شروع کار جدید رسیده باشد.
4) نمیتوانید مدیرتان را تحمل کنید.
هر کارمندی ممکن است هر از گاهی از دست رئیسش ناراحت شود. اما اگر این «هر از گاهی» به «همیشه» تبدیل شد، باعث ایجاد حساسیت و اختلاف میشود. این یک توجیه برای حرکت به سمت موقعیت جدید است.
شاید احساس میکنید که رئیستان کارش را به خوبی انجام نمیدهد. ممکن است تصمیمگیریها و اصرار او را در هدایت و رهبری تیم دوست ندارید.
شاید هم واقعاً رئیستان، مسئله و مشکل اساسی داشته باشد که باعث دو به شکی و بیاعتمادی شده است. در نتیجه شما وظایفتان را به درستی انجام نمیدهید یا با خشم آنها را تکمیل میکنید.
اگر با این وضعیت مواجه هستید، در مورد آنچه که شما را واقعاً از دست رئیستان ناراحت میکند، فکر کنید. اگر این یک تغییر شخصیت و یک موضوع فردی است، با تغییر شغل اتفاق خاصی برایتان نمیافتد. چون شما این وضعیت بد را با خود به سایر جاها خواهید برد. اما اگر این مسئله به خاطر سبک رهبری و تصمیمگیری است، شما میتوانید با شناسایی راهحلهای مختلف به دنبال کارفرمای جدید باشید.
پاسخ به این سوالات قبل از انتخاب شغل جدید ضروری است، تا از یک موقعیت بد به بدتر نروید.
5) کارفرمایتان در حال شکست خوردن است.
شکست یک حقیقت در دنیای کار است. اگر کارفرمایتان در راه ورشکستگی مالی یا بدتر از آن قدم برداشته، احتمالاً زمان مناسب یافتن شغل جدید فرا رسیده است.
دلایل بسیاری برای شکست یک شرکت وجود دارد. کاهش بازار و یا پیشی گرفتن رقبا میتواند از دلایل شکست خوردن باشد که مدیران با تصمیمگیریهای ضعیف خود آنها را درک نکردهاند. از این موارد بدتر، تقلب مدیران یا رفتارهای غیر قانونی آنها ممکن است باعث به خطر افتادن یک کسبوکار باشد.
خوشبختانه تمامی این شرایط را به راحتی میتوان مشاهده و حس کرد. اگر اتفاقهایی را در محل کارتان مشاهده کردید، مثل اخراج تعداد زیادی از کارکنان، آمار ضعیف فروش طی سه ماه و… اینها اتفاقهایی هستند که شما باید برای آینده شغلیتان دربارهشان تحقیق و بررسی کنید و از منابع آگاه بپرسید.
شما ممکن است قادر باشید یک مشکل بزرگ و اساسی را قبل از اینکه مدیریت آن را بپذیرد و به آن اذعان کند، شناسایی کنید. این علائم به شما هشدار میدهد که آیندهتان در خطر است و تا قبل از اینکه شرایط شرکت بدتر شود، باید به دنبال راهحل باشید. این الان خبر خوبی است که شما از بازی پیش هستید.
6) زندگیتان در راه تغییرات بزرگی است.
فرض کنید که با کسی ازدواج میکنید که در شهر دیگری کار میکند، یا اینکه همسرتان پیشنهاد کار خوبی در شهر دیگری دارد. همچنین ممکن است شما بچه یا پدر و مادری داشته باشید که با شما زندگی میکنند و میخواهید زمان بیشتری را با آنها سپری کنید. اما شغل فعلیتان به شما اجازهی اولویتبندی نمیدهد.
کارکنان با هوش مدیر خود را از این اولویتها آگاه میکنند. این کار باعث ایجاد اعتماد و حسن نیت میشود، و ممکن است مدیریت دنبال بخش بهتری برای شما در شرکت بگردد تا زندگی بهتری داشته باشید. اگر این توانایی را نداشته باشد، شاید خود او به مرجع قدرتمندی برای پیدا کردن شغل جدیدی، تبدیل شود. از طرفی هم شاید کارفرمایتان با این تغییر مخالفت و مقاومت کند.
شما چه تصمیمی میگیرد؟ ممکن است ماندن در شغل فعلیتان آسانتر باشد و به دنبال دردسر و استرس تغییر شغل نباشید. اما باید یاد بگیرید که بین کارفرمای شغلیتان با زندگی شخصیتان باید یک تعادل برقرار کنید.
7) فضای خصومتآمیز با همکاران
هر ادارهای، شرکت و گروهی، فرهنگ کاری خودش را دارد. برای مثال تصور کنید ادارهای که پُر از متعصبان فوتبال دارد و موضوع اصلی گفتگوی آنها مسابقات جهانی است. این میتواند نوعی ارتباط عالی برای تبدیل شدن به یک تیم باشد، اما همانطور میتواند یک دفتر منحصر به فرد شود.
اگر در محیطی کار میکنید که فرهنگ حاکم در آن موجب شادی، راحتی و بهرهوری شما نیست، به ریشهی آنچه که موجب ناراحتی شماست، فکر کنید. شاید عشق همکاران شما به فوتبال آنقدرها هم مهم و جدی نباشد. کمی صبر کنید و با دقت بررسی نمایید. شاید در این گروه افرادی باشند که با عقاید شما هم نظرند؛ یا موضوعات مورد علاقهتان را مطرح کنید، شاید موضوعات گروه جامعتر و با ارزشتر شود.
از طرفی ممکن است محیط کاریتان به شدت کثیف و آلوده به موضوعات جنسی، مواد مخدر و… باشد. در این حالت یک راه، رفتن است و راه دیگر، گزارش دادن به مسئولان بالاتر سازمان یا خارج از سازمان میباشد.
اگر این مشکل تنها مختص دفتر شما نیست و ریشه در کل سازمان دارد، بهتر است دنبال شغل جدیدی باشید.
8) روی نقاط ضعف خود تمرکز کنید.
شاید کار فعلیتان را از روی احساس شروع کرده باشید و به همین خاطر آن زمان، متوجه نقاط قوت و منحصر به فردتان نبودید. زمانی که یادگیری خم و چم اصول کاریتان را شروع کردید، تازه متوجه مهارتهای خود و بیبهره بودن دیگران از آنها شُدید.
اگر در موقعیتی بودید که نقاط ضعف شما بیشتر از نقاط قوتتان بود، آیا راهی برای تغییر و به تعادل رسیدن وجود دارد؟ بله؛ شما میتوانید مهارتهای جدید را یاد بگیرید تا به یک فرد فوقالعاده و رضایتبخش تبدیل شوید.
صحبت با مدیرتان شاید مفید باشد. صادقانه برایش توضیح دهید که: «کار فعلیتان مناسب استعدادهای شما نیست و احساس میکنید در فرصتهای دیگر، بهتر از آنچه الان هستید، میتوانید باشید.» شاید موقعیتهای دیگری در شرکتتان وجود داشته باشد و همین کار باعث شود مدیرتان آنها را به شما پیشنهاد کند. البته همیشه اینطور نیست. اما شما با این کار، حرفهای عمل کردهاید و برای مدیر خود احترام قائل شدهاید. شاید روزی دوباره به این شرکت بازگردید!
9) پیشنهاد بهتری دارید.
حرفهایها در یک شغل، همیشه مورد توجه هستند. شرکتها میخواهند بهترینها را استخدام کنند و همیشه در بالاترین سطح نسبت به سایر رقبا بمانند. اگر شما کارها را به خوبی انجام میدهید و در صنعت خود از ماهرترینها هستید، این یک فرصت برای شرکتها محسوب میشود و مورد توجه آنها خواهید بود.
یک پیشنهاد خوب میتواند خیلی خوشحال کننده و شگفتانگیز باشد. حالا اگر شما در شغل فعلیتان راحت باشید، شرکتها مجبورند برای متقاعد کردنتان، پول بیشتر، مزایای بهتر و انعطافپذیری بیشتری را برای شما فراهم کنند.
اگر پیشنهادی داشتید، بدون خجالت و ترس در مورد کسبوکار شرکت و محل کار خود بپرسید. شما در موقعیت قدرت هستید. بعد از همه این سوالات، به سادگی میتوانید این پیشنهاد را رد کنید و در شرایط فعلی خود باقی بمانید.
خوبی پیشنهاد از بیرون این است که میتوانید با مدیرتان صحبت کنید و در کمال ادب از او بخواهید که موقعیت و مزایای بهتری برایتان در نظر بگیرد تا شرکت را ترک نکنید. اگر مدیرتان حاضر به مذاکره یا تن دادن به خواسته شما نشد، خب کار جدید را انتخاب کنید.
10) آماده برای شغل جدید هستید.
ممکن است مثل یک تغییر عمده در زندگی، تغییر در اهداف و آرمانها؛ لازم باشد شغل خود را نیز تغییر دهید. شاید برای گرفتن مدرک دانشگاهتان این تصمیم را بگیرید و یا شاید هم در یک لحظه بخواهید زندگی متفاوتی داشته باشید.
این نوع تصمیمگیریها باید پس از یک دوره طولانی فکر کردن و مشورت با خانواده و سایر افراد گرفته شود و مطمئناً شما سالها برای آن برنامهریزی کردهاید.
در این مدت زمانی که مشغول به کار بودید، بین شما و همکارانتان روابطی شکل گرفته و شاید ترک آن سخت باشد. اما مهم جاهطلبی و رسیدن به پلههای بالاتر است. شاید مدیرتان شرایطی را فراهم کند که بتوانید هم در شرکت باشید و هم به دانشگاه بروید؛ و در کل از شرکت نروید.
کلید موفقیت در این کار، میزان ارتباطات سالم شما است. حتماً اگر در فکر ادامه تحصیل هستید آن را مخفی نکنید و با همکاران و مدیرتان مطرح کنید. شاید مسیرهای جدیدی را به روی شما بگشاید.
این را میدانیم که از دست دادن شغل، احتمالاً راحتترین کاری است که میتوان در کمترین زمان ممکن انجام داد. شاید یکی از این 10 مورد، شرح حال زندگی کاری شما باشد. قبل از آنکه اقدامی انجام دهید، ابتدا خوب فکر کنید و حتماً مشورت نمایید. مهم نیست که چقدر طول میکشد، مهم تصمیمگیری درست و مهمتر این است که شما میتوانید زندگی ایدهآلتان را بسازید.