درس هایی از زندگی اپرا وینفری

تصور کنید یک دختربچه سیاه پوست به دنیا می آمدید که مجبور بودید پیش مادربزرگ بد اخلاق تان زندگی کنید و پیرزنی که دائم شما را کتک می زند و تحقیر می کند؛ فکر کنید در سال هایی به دنیا آمده بودید که نژادپرستی و تنفر از سیاهان در اوج خود بود و شما یک سیاه پوست آفریقایی – آمریکایی در دلِ آن سال های آمریکا بودید. تصور کنید که پدرتان یک ارتشی بازنشسته آمریکایی است که جز اصول خشک و سرد نظامی چیزی از زندگی نمی داند.

اینها را بگذارید کنار و اینکه از نه سالگی مورد آزار و اذیت جنسی پسران خانواده قرار می گیرد و در 14 سالگی تنها فرزندتان که حاصل تجاوزی خیابانی است را به دنیا می آورید، اما آن بچه نیز مرده است. الان حدود 50 سال از آن سال ها گذشته، چه بلایی سرتان آمده است؟ چه آینده ای را برای خود تصور می کنید؟

اینها تنها بخشی از سرگذشت قدرتمندترین، با نفوذترین و ثروتمندترین زن سیاه پوست جهان، تنها میلیاردر سیاه پوست جهان، محبوب ترین مجری تلویزیون و صاحب بزرگترین خیریه دنیا است.

اپرا وینفری (Oprah Winfrey) فردی است که با چنین گذشته ای توانسته قلب میلیون ها انسان در سراسر جهان را از آن خود کند. او در مدت فعالیت های خود آنقدر نفوذ داشته که حتی می تواند سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را رقم بزند.

اپرا این اقبال را پیدا کرده که زندگینامه اش به نام خودش در دانشگاه ایلینوی تدریس می شود. دارایی هایش حدود 2.7 میلیارد دلار تخمین زده می شود که نامش را بین ثروتمندانی همچون بیل گیتس و وارن بافت قرار می دهد.

او با اجرای برنامه Oprah’s Show به نوعی آغازگر شوهای تلویزیونی گفتگو محور (Talk Show) در دنیا است که از همین طریق هم توانست مشهورترین شخصیت های جهان را روبروی دوربین برنامه اش بنشاند و با آنها گفتگو کند. آدم هایی که مثل مایکل جکسون که در طول عمر خود کمتر حاضر به مصاحبه بود هم به برنامه اپرا آمده اند.

اپرا الهام بخش میلیون ها زن و مرد در سراسر جهان بوده و توانسته امید را در دل بسیاری از مردمان زنده نگه دارد.

در این مقاله شما می توانید با این موضوع که دختربچه ای سیاه پوست چگونه توانست سرنوشتی درخشان برای خود و بسیاری دیگر رقم بزند، آشنا شوید.

سال های سخت کودکی

اپرا وینفری در سال 1954 در می سی سی پی به دنیا آمد. او دختر زوجی بسیار جوان بود که در روستایی در جنوب و در فقر و بدبختی بزرگ شد.

پدر و مادرش دوره کوتاهی پس از تولد او از یکدیگر جدا شدند و به گفته خودش میزان فقر آنان در حدی بود که به جای لباس جوراب های بزرگی می پوشید که شبیه سوسک می شد.

اما از همان کودکی هوش سرشاری داشت و پیش از آنکه به سه سالگی برسد، توانسته بود خواندن را بیاموزد. او در این سن تمام سرودهای کلیسا و انجیل را حفظ کرده بود.

وقتی شش ساله بود وضعیت زندگی اش بسیار سخت تر و پیچیده تر شد. او مجبور شد از شش سالگی تا نه سالگی را پیش مادرش و در میلواکی زندگی کند که در همین سال ها تلخ ترین اتفاق زندگی اش را تجربه کرد.

در تمام این سال ها بارها مورد آزار و اذیت جنسی پسران فامیلش قرار گرفت تا اینکه در نه سالگی یکی از مردان اقوامش به او تجاوز کرد.

با توجه به وضعیتی که او در بین اعضای خانواده اش داشت، مادرش تصمیم گرفت او را به کانون اصلاح و تربیت بفرستد اما از بخت بدش ظرفیت آنجا تکمیل بود و اپرا بار دیگر مجبور به نقل مکان پیش پدرش شد. اما رنج های او تمامی نداشت. در همین سال ها بود که بار دیگر مورد تجاوز جنسی قرار گرفت و باردار شد اما بچه اش مرده به دنیا آمد.

مرگ فرزند و تمام سال های سخت کودکی از او انسانی متفاوت ساخت. او با خود عهد کرد که زندگی اش را برای همیشه تغییر دهد. برای همین به تحصیلاتش ادامه داد و در اولین و مهم ترین گامش برای تغییر تصمیم گرفت هفته ای یک کتاب بخواند.

کتاب خواندن چگونه مسیر زندگی اپرا را تغییر داد؟

شاید کمی عجیب به نظر برسد، اما مهم ترین عامل در تغییر زندگی اپرا، علاقه او به کتاب خواندن بود. زمانی که او این تصمیم را عملی کرد، 17 ساله بود. او برای هر کتابی که می خواند مطلبی هم می نوشت که همین باعث شد به عنوان مجری رادیو پایش به رسانه های جمعی باز شود.

هنگامی که به دبیرستان نشویل فرستاده شد، در عرصه های متفاوتی شروع به درخشش کرد. او دانش آموزی افتخارآفرین، سخنوری با استعداد و هنرپیشه ای قابل بود. وی از دانشگاه تنسی کمک هزینه تحصیلی دریافت کرد و در 17 سالگی جایزه دختر آتش را گرفت. اپرا وینفری پس از دریافت این جایزه، به ایستگاه رادیویی داخلی رفت و در آنجا شغلی برای خواندن عناوین اصلی برنامه برای بعد از ظهرها به وی پیشنهاد شد. او لیاقت خود را نشان داد و در 19 سالگی اولین زن سیاه پوستی بود که در شهر نشویل مجری خبر شد. اپرا وینفری در سال 1976 در شهر بالتیمور برای اعلام خبر ساعت شش استخدام شد.

در ابتدا بعضی چیزها فاجعه بود. به او برخی پیشنهادهای بسیار بیمارگونه شد تا آنجا که از او خواستند نام خود را به سوزی تغییر دهد ولی او این پیشنهاد را رد کرد. علیرغم همه تلاش هایش در روزنامه نگاری، در این حرفه چندان درخشان نبود و مجبور شد این کار را کنار بگذارد.

او دچار شکستی نسبی شد و سپس از واحد خبر به یک رده پایین تر و در واحد برنامه های صبحگاهی به نام People Are Talking که اولین بار در سال 1978 روی آنتن رفت، استخدام شد و همانطور که ما امروز می دانیم، این تغییر موهبتی را برای تمام عمر برای وی به همراه داشت. طوری که او بعدها گفت، وی همیشه دوست دارد که این داستان را برای مردم تعریف کند. «این کار برای من مانند نفس کشیدن است. شما فقط حرف می زنید.» وقتی برنامه به سمت Just Talking تغییر جهت داد، اپرا وینفری از عهده کار برآمد.

وی در 1983، به شیکاگو رفت که میزبان برنامه AM Chicago شود و تا آنجا پیش رفت که به پُر بیننده ترین برنامه شهر تبدیل شد و نام برنامه به اپرا وینفری تغییر کرد.

وقتی که کوئینسی جونز ستاره مشهور در موسیقی آمریکا او را دید، ترتیبی داد که استیون اسپیلبرگ به برنامه او بیاید که حاصل این برنامه نقش آفرینی اپرا در یکی از مشهورترین آثار اسپیلبرگ یعنی رنگ ارغوانی بود که پس از ایفای این نقش، نامزد جایزه اسکار نیز شد.

او توانست جوایز دیگری را نیز از آن خود کند که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • در 1986: کاندیدای جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای رنگ ارغوانی
  • در 1986: کاندیدای جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای رنگ ارغوانی
  • در 2011: جایزه بشر دوستانه ژان هرشولت
  • در 2015: برنده جایزه اسکار بهترین فیلم برای سلما

اکنون زمانی بود که او نماد کامل یک آفریقایی – آمریکایی موفق را به جهانیان معرفی کرد.

برای دانستن دلیل توفیق های اپرا وینفری، یادآوری این نکته ضروری است که در اوایل دهه 1980 برنامه های گفتگو محور، فقط در انحصار مردان بود. اما غیر رسمی بودن برنامه های تلویزیون آرام آرام جای خود را باز کرد.

دوناهیو (مرکزی که اپرا در آن فعالیت می کرد) در برنامه های گفتگوی آزاد پیشرو بود، چرا که موانع فیزیکی میان میهمان و بینندگان را شکسته بود و آنچه اپرا وینفری را از دیگران متمایز می کرد توانایی او در برداشتن موانع احساسی میهمانان بود و آنان بدون توجه به دوربین ها به راحتی از خصوصی ترین موضوعات خود سخن می گفتند.

اما این راحتی از کجا می آمد؟

اپرا به جزء هوش و استعداد سرشار، هوش اجتماعی بسیار بالایی هم دارد. او می تواند با انرژی و کلام خود سخت ترین افراد را متقاعد کند تا راجع به چیزهایی که نمی خواهند، صحبت کنند.

توانایی همدردی خارق العاده و دانشش از ذات انسان به او کمک کرده تا به این موفقیت بزرگ دست یابد. برنامه های او در سراسر جهان بینندگان بی شماری دارد و از اینکه میزبان و میهمان در قالب دو دوست، گپ صمیمانه می زنند، لذت می برند. افزون بر این رو راست و شفاف بودن اپرا وینفری در زندگی شخصی و روحیات او در مورد زندگی دشوار گذشته اش همواره به وی کمک کرده است که میهمان نوعی احساس نزدیکی و همدردی خاص با او بکند، چرا که هیچ موضوع پنهان کردنی ندارد. از سوی دیگر، به دلیل جنگ همیشگی که او با وزن خود در طول زندگی اش داشته و در سراسر زندگی اش برای همه مردم ملموس بوده، توجه اکثریت بینندگانش را به خود جلب کرده است. شرمی که او همواره از بالا و پایین رفتن اندام بدنش به دلیل چاقی در هنگام راه رفتن با خود به همراه داشته است.

از لحظات ماندگار برنامه های تلویزیونی او در سال 1988 زمانی بود که او با یک گاری دستی کوچک به داخل استودیو آمد و در داخل آن در حدود 30 کیلو چربی قرار داده بود و به دیگران نشان داد که توانسته است در حدود سی کیلو وزن کم کند.

اپرا و جهانِ تجارت

استعداد تجاری اپرا وینفری نیز همچون هوش اجتماعی اش قوی است. او با درک این موضوع که شهرتش، قدرت فراوانی برای او به ارمغان آورده است، تصمیم گرفت که مدیریت عامل یک شرکت را به عهده بگیرد و محصولاتش را با درآمد کلانی به فروش برساند.

وی در سال 1986، محصولات Harpo را به بازار عرضه کرد و همچنان به اجرای برنامه هایش ادامه داد. در همان سال برنامه هایش در سراسر جهان فراگیر شد و همچنین توانست مبلغ 163 میلیون دلار بر اثر تجارتش سود ایجاد کند که سهم او 39 میلیون دلار بود. در این زمان به دلیل نداشتن تجربه لازم در نگهداری سرمایه، برای خود وکیلی اختیار کرد و گفت: «هر کسی در زندگی به کسی احتیاج داد که به او بگوید بله، شما می توانید این کار را انجام دهید.» وکیل باهوش، جف جاکوبز هنوز در کنار او است و مدیریت هارپو را بر عهده دارد.

کلوب کتاب اپرا

تاثیر اپرا وینفری، اقبال و شهرتش تاکنون همواره در حال رشد بوده است و هیچگونه تردیدی نیست که از او همواره به خوبی یاد می شود. کلوب کتاب او بسیار معروف است، او توانسته میلیون ها نفر را از سراسر جهان به کتاب خواندن تشویق کند. تاثیر اپرا بر فروش کتاب بی نظیر است، بطور مثال وقتی او کتاب آهنگ سلیمان از تونی موریسون را به بینندگان برنامه اش معرفی کرد، در طی سه ماه، این کتاب رکورد فروش خود را در طی بیست سال انتشارش شکست.

وقتی جیمز فری نویسنده کتاب یک میلیون قطعه کوچک ادعا کرد که خاطرات خود را نوشته است و پس از مدتی معلوم شد که بخش هایی از کتاب افسانه ای بیش نبوده است و اپرا وینفری در مورد اظهارات قبلی خود راجع به کتاب احساس تاسف کرد، همه آمریکا و حتی جهان را تحت تاثیر قرار داد.

اپرا وینفری چنین قدرتی دارد که با وجود اینکه کتابی در برنامه های او معرفی نشده باشد، قادر است فروش آن را بی اندازه افزایش دهد. کتاب اصلاحات، اثر جاناتان فرانزن، یکی دیگر از کتاب هایی بود که اپرا وینفری برگزید و آن را به عنوان کتابی که می تواند مورد توجه مردان قرار بگیرد معرفی کرد. با اینکه دعوت از خود نویسنده به برنامه به دلایل حقوقی لغو شد، اما همین موضوع هیاهوی زیادی بر پا کرد و همه مردم تشویق به خریدن این کتاب شدند. چندی بعد همین کتاب جایزه بهترین کتاب سال را نیز از آن خود کرد.

برنامه تلویزیونی اپرا

یکی از بزرگترین لحظات تلویزیونی اپرا وینفری به یکی از پُر بیننده ترین برنامه های تلویزیونی آمریکا بدل شد، وقتی بود که مایکل جکسون بندرت برنامه مصاحبه ای را قبول می کرد، دعوت اپرا وینفری در سال 1993 را پذیرفت، این اتفاق که برنامه اش پُر بیننده ترین برنامه تلویزیون آمریکا شد را رقم زد.

او در سال 2004، در اقدامی ناباورانه، به همه افرادی که در برنامه نمایش او بودند یک خودرو هدیه داد. همچنین در سال 2005 در یکی از برنامه های به یاد ماندنی با حضور تام کروز، پس از اجرای یک رقص در نهایت به علاقه اش به کیت هولمز اعتراف کرد.

اما همه ماجرای موفقیت اپرا به موضوعات تفننی این چنینی ختم نمی شود. او یکی از فعال ترین افراد و رهبران مبارزه با تبعیض نژادی در جنوب آمریکا است.

اپرا همچنین کانونی برای حمایت از کودکانی که مورد آزار و اذیت قرار می گیرند تاسیس کرده است و برنامه ای ترتیب داده تا فهرست جامعه ای از آمار آزار و اذیت کودکان تهیه کند. در این فعالیت او با استفاده از زبده ترین وکلای آمریکایی پرونده های مختلفی را علیه تعارض کنندگان به حقوق کودکان تشکیل داده و از حق و حقوق قانونی این کودکان دفاع کرده است.

در کنار این فعالیت ها و با توجه به توان بالایش در ارزیابی روحیه مردم، پس از حادثه طوفان کاترینا، شخصاً به دیدار خانواده های مصیبت دیده شتافت و به سخن گفتن با آنان پرداخت و با آنان ابراز همدردی کرد و اطمینان خاطر داد که اوضاع رو به بهبود خواهد رفت. واکنشی که او در برابر این حادثه نشان داد بسیار تاثیرگذارتر از واکنشی بود که رئیس جمهور وقت، جورج بوش از خود نشان داد.

خاطرات آزارهای جنسی دوران کودکی اپرا را برانگیخت که از 1991 قبل از اینکه کمیسیون قضایی سنای آمریکا قانون حمایت کودکان را تصویب کند برای ایجاد پایگاه اطلاعاتی از محکومان آزارهای جنسی کودکان شروع به فعالیت کند. اپرا همچنین در شبکه ای مختص زنان Oxygen Media فعالیت هنری دارد. وی در سال 2000 در شبکه Opera Angel جایزه 100 هزار دلاری برای افرادی که زندگی خود را صرف بهبود زندگی دیگران می کنند اختصاص داد. اپرا با اهدای 10 میلیون دلار به ساخت مدرسه ای کمک کرد که در مرتون انگلیس است و مدرسه مختص به افرادی است که استطاعت مالی ندارند.

موسسه خیریه اپرا با هدف توانمندسازی آموزش و تامین سلامت و رفاه زنان و کودکان فقیر در سراسر دنیا تاسیس شده است. این موسسه خیریه به مواردی از این دست می پردازد:

  1. میلیون ها دلار صرف بهبود آموزش دانش آموزان
  2. اعطای بورس تحصیلی
  3. تلاش های بشر دوستانه
  4. اهدا و تامین غذا، لباس، کفش، لوازم التحریر، اسباب بازی و کتاب به بچه های آفریقایی (او برای این منظور در دسامبر 2002 به آفریقا رفت.)
  5. تاسیس مدرسه برای دختران در آفریقای جنوبی

اپرا و جهان سیاست

شاید یکی از مهم ترین تاثیراتی که اپرا وینفری به عنوان یک شخصیت محبوب در میان مردم گذاشت، در عرصه سیاسی است. او در روزهای نخستین انتخابات پیشین ریاست جمهوری به عنوان یکی از پشتیبانان باراک اوباما معرفی شد (دقیقاً در آن زمانی که نام اپرا وینفری از نام باراک اوباما معروف تر بود) که همین نکته یکی از نقاط قوت اوباما در پیروزی انتخاباتی اش بود. پشتیبانی او از اوباما هرگز بدون هزینه جنجالی برای وی به پایان نرسید و بسیاری از زنان طرفدار کلینتون وقتی متوجه حمایت اپرا وینفری از اوباما در انتخابات شدند به شدت اعتراض کردند.

مردان کجای زندگی او هستند؟

اگر بخواهیم به نقطه جالبی که اپرا وینفری در زندگی خود با مشکل مواجه بوده است اشاره کنیم، روابط با مردان است. مقاومت و پایداریی که او در برنامه هایش در برابر روابط نزدیک با جنس مخالف نشان می دهد، چیزی است که مردان آن را چندان درک نمی کنند. با توجه به توفیق های خیره کننده ای که در سراسر زندگی اش بدست آورده است، در روابط با مردان توفیقی حاصل نکرده است و شاید آنچه او را در مورد رابطه با مردان بی اعتنا کرده، ثروت و توانایی او در تاثیری است که در جهان دارد.

بی شک قدرت او در حدی است که تنها یک مرد در حد و اندازه خودش می تواند به او نزدیک شود، مردی که هنوز پیدا نشده است!

رمز کامیابی و موفقیت او چیست؟

زیربنای همه این کامیابی ها برای اپرا وینفری رشد شخصیت، کشف درونیات و پایبندی اش به اخلاقیات است. او به هیچ عنوان از اصول اخلاقی اش فاصله نگرفته و حاضر به زیر پا گذاشتن آنها نیست.

البته که او نیز، مانند بسیاری از شخصیت های معروف، از گزند انتقادات محفوظ نمانده است. برخی منتقدان او را مسئول پایین نگه داشتن سطح کیفی برنامه های تلویزیونی می دانند و توجه بیش از حد او به مدهای زودگذر، کاهش وزن و برانگیختن احساسات سطحی مخاطبان را از نقاط ضعف برنامه های او بر می شمارند.

در سال 2010، کیتی کلی زندگینامه نویس معروف، داستان زندگی اپرا وینفری را منتشر کرد. این کتاب شامل ادعاهای اساسی در مورد اپرا است. او اپرا وینفری را آدمی سرد و غیر واقعی می داند. همه ادعاهایی که او در این کتاب بر ضد اپرا وینفری مطرح ساخته است، با توجه به شهرت فراگیر اپرا، شاید به جرات بتوان گفت که کوچکترین تاثیری در میزان محبوبیت او نگذاشته است و با توجه به اعتباری که از خود به جای گذاشته است، هیچ یک از افراد معروف آمریکا از کیتی کلی برای مصاحبه ضد اپرا وینفری از او دعوت نکرده اند و خود کیتی معتقد است که همه این بی توجهی ها به او، به دلیل قدرت بالای اپرا وینفری است.

اپرا وینفری در سال 2009 اعلام کرد که برنامه های تلویزیونی خود را در سپتامبر 2011 به پایان خواهد رساند و همین کار را کرد. شاید بتوان این تصمیم او را نیز خردمندانه توصیف کرد زیرا که وی به مدت بیش از دو دهه بر قله اعتبار و شهرت قرار داشت و با پایان دادن به برنامه هایش یاد و خاطره آن را برای همیشه زنده نگه خواهد داشت. آخرین شوی اپرا نیز مثل هر چیز دیگرش سر و صدای زیادی بر پا کرد. او برای آخرین برنامه اش دو روز پشت سر هم در استودیو بود و مشهورترین بازیگران و شخصیت های آمریکایی در این برنامه شرکت داشتند.

او در بیست و پنجمین و آخرین سری برنامه های خود، روی صحنه با جان تراولتا رقصید و تمام حاضران در آن برنامه را به سفر به استرالیا مهمان کرد. از دیگر لحظه های به یاد ماندنی در این سری برنامه ها، گفتگوی او با باراک و میشل اوباما، جورج بوش، رئیس جمهوران سابق آمریکا و خانواده مایکل جکسون بود.

آخرین برنامه اپرا وینفری، پس از 25 سال پخش، روز چهارشنبه 25 مه 2011 پخش شد. در آخرین برنامه که در مقابل چشم 1300 نفر برگزار شد، بخش هایی از سخنان تام کروز، آرتا فرانکلین، تام هنکس و استیوی واندر درباره اپرا وینفری پخش شد.

16 درس الهام بخش و موفقیت در کسب و کار و زندگی اپرا وینفری

1) با خودتان صادق باشید.

اپرا وینفری می گوید: «اصلاً تصورش را نمی کردم که صادق بودن با خود می تواند من را این چنین ثروتمند کند. اگر زودتر این موضوع را متوجه می شدم، اینکار را زودتر انجام می دادم.» او از سه سالگی با نمایش های خود توجه زیادی از تماشاگران را به سوی خود جلب می کرد. کلیسای محلی به دلیل مهارت او در خواندن آیات انجیل به او لقب واعظ داده بود. او در انجام مصاحبه نیز مهارت داشت. بازی مورد علاقه اپرا، پرسیدن سوال از عروسکش و کلاغ هایی بود که روی حصار خانه پدریش می نشستند. به عبارت دیگر، وینفری برای اجرای یک برنامه تلویزیونی به دنیا آمد.

اگر احساس می کنید که شغل شما مثل یک گودال گرد و شما شبیه به یک میله چوبی مربع شکل هستید، وقت آن است که باید تغییری در زندگی خود بدهید.

2) به تعصبات با برتری پاسخ دهید.

در اوایل دهه 1970، او توانست به عنوان یک گوینده اخبار در تلویزیون WLAC نشویل شروع به کار کند. پس از آن در سال 1976 وینفری پیشنهادی برای کار به عنوان گزارشگر اخبار ساعت 6 در بالتیمور دریافت کرد و ده سال بعد مجری برنامه اپرا وینفری (پُرطرفدارترین برنامه تلویزیونی روز در آمریکا) شد.

اپرا از ابتدا می دانست که شخصیت او چیزی نبود که تهیه کنندگان به عنوان یک مجری برای برنامه هایشان در نظر داشتند. مجله تایم می نویسد: «در حرفه ای که مردان آن را تصاحب کردند، او زنی سیاه پوست است که هیچ شانسی ندارد.» با دانستن این موضوع او می توانست از این حرفه دست بکشد. اما وینفری باور داشت که می تواند بر تعصبی که در حرفه اش وجود داشت غلبه کند، و می دانست برای اینکار باید بهترین بود.

برتری بهترین عامل غلبه کننده بر نژادپرستی و تبعیض جنسی است.

3) اگر زمین نمی خوردید، راه رفتن را یاد نمی گرفتید.

اپرا، مثل بسیاری از افراد بسیار موفق، به شکست اعتقاد ندارد. چیزی که دیگران از آن به عنوان شکست نام می برند، برای وینفری تنها یک نگرش جدید، یک درس جدید یا قدمی رو به جلو برای رسیدن به هدف است. این نصیحتی است که او به کسانی که از شکست می ترسند می کند: «کاری که تصور می کنید توانش را ندارید انجام دهید. در آن شکست بخورید. دوباره تلاش کنید. بهتر عمل کنید.»

4) از درون بدی، خوبی را پیدا کنید.

وقتی وینفری به عنوان دستیار گزارشگر اخبار در بالتیمور کار می کرد، یک درمان موی نادرست، موهایش را نابود کرد و او کاملاً موهای خود را از دست داد. خیلی ناراحت شده بود، چون می دانست که داشتن موی زیبا تا چه میزان در کارش اهمیت دارد. با این حال توانست به نقطه مثبت این موضوع توجه کند. چند سال بعد، اپرا به خانم مگزاین گفت: «وقتی موهای خودت را از دست می دهی، چیزهای زیادی درباره خودت یاد می گیری.»

5) زخم های خود را به درایت تبدیل کنید.

همانطور که خواندیم گذشته او سرشار از تلخی و رنج بود، اما وینفری این تجربه ها را دلیلی می داند که به او توانایی درک دردهای مردم را داده است.

او می گوید: «هدف من القای این موضوع نیست که پشت هر اتفاقی، دلیلی نهفته است، اما می توانم با اطمینان بگویم که سکه دو رو دارد.» طبق عقیده وینفری هر اتفاقی که در زندگی می افتد فرصتی است که به جای ترس، عشق را انتخاب کنیم.

6) چالش با وضع موجود

مدرسه به بچه ها آموزش می دهد که موفقیت تنها با دنبال کردن درس ها و انجام کارها بر اساس قواعد امکانپذیر است. اما زندگی و تجارت چیز دیگری را آموزش می دهند.

وقتی وینفری برای اولین بار به عنوان گزارشگر اخبار شروع به کار کرد، متن خبرها را با لحنی خشک و بی طرفانه نمی خواند (لحنی که باید از آن استفاده می کرد). او با احساسات و دلسوزانه متن ها را می خواند، گویی که آنچه می خواند را تجربه می کند. کار او با دیگر گزارشگرها فرق می کرد، اما مخاطبان از آن استقبال می کردند، به همین دلیل تهیه کنندگان هم از آن استقبال کردند. بعد از چند سال از اجرای برنامه ی اپرا وینفری، او دوباره سعی کرد معیارها را به چالش بکشد. او می گوید: «من از اینکه مردم بنشینند و از مشکلات شان بگویند خسته شدم. از اینکه ما از این جریان فیلمبرداری کنیم و در ادامه نظر کارشناسان مان را بپرسیم… من می خواهم به مرحله بعدی در دنیای حرفه ایم قدم بردارم.»

وینفری در قدم بعد برنامه تلویزیونی خود را تغییر داد، برنامه او کمتر روی داستان های کلیشه ای تمرکز می کرد و بیشتر به مقوله های سلامتی، سیاست و الهام بخشی می پرداخت. دوباره، اشتیاق وینفری برای دنبال کردن راه خود نتیجه داد. برنامه اپرا پُر بیننده ترین برنامه روز بود تا اینکه در سال 2011 به اتمام رسید.

7) به دنبال دل خود بروید.

دل شما به مانند یک قطب نمای درونی، مهم هست. هر وقت که می خواهید درباره موضوعی با دیگران مشورت کنید، مسیر را اشتباه رفته اید.

وینفری احساسات غریزی خود را باور دارد، او می گوید: «از طریق این حس می توان خرد را شکوفا کرد.» او بزرگترین تصمیمات خود (مثل تصمیمش برای اتمام برنامه اپرا وینفری) را با اعتماد به حس غریزی خود گرفت.

تصمیم گیری بر اساس غریزه، خیلی سریع تر، کم استرس تر و همه جانبه است. پس اگر تا به حال تصمیمات خود را بر اساس بررسی های معقولانه گرفته اید اما در نهایت از نتیجه راضی نبودید، برای تغییر هم که شده به حرف دلتان گوش کنید.

8) شانس های زندگی خود را بسازید.

اپرا می داند که شانس زیادی در زندگی داشته، اما او شانس را یک موضوع کاملاً اتفاقی نمی داند: «من فکر می کنم که شانس یک فرصت است که باید در زمان مواجهه با آن آماده بود.»

هر کارآفرینی امیدوار است تا یک مشتری بزرگ یا یک میانبر برای انجام کارهایش پیدا کند، اما اگر تمام وقت خود را با امید سپری کند (و خود را آماده نسازد)، وقتی بالاخره این فرصت پیش می آید، آنها لوازم استفاده کامل از این فرصت را نخواهند داشت. به جای اینکه منتظر بمانید تا شانس در خانه شما را بزند، به فرصت هایی فکر کنید که ممکن است برای شما پیش بیاید. آیا آماده هستید که با آنها روبرو شوید؟

9) با کمک به دیگران، به خود کمک کنید.

نه تنها وینفری مرکز کمک رسانی خود را افتتاح کرد (شبکه فرشتگان اپرا)، او بیش از تمامی بازیگران، از حساب خود برای فعالیت های نیکوکارانه در آمریکا هزینه کرده است. اپرا به این دلیل این کار را انجام داده تا تاثیری مثبت در زندگی دیگران بگذارد، اما او دلیل خودخواهانه دیگری هم دارد: «مطمئن ترین راه برای دریافت خوبی، تصمیم شما برای دادن آن به دیگران است. به عنوان یک کارفرما که به افراد کمک می کند، ما ارزش خود را نشان داده ایم، مشوق کمک های دوسویه شدیم، شبکه های خود را ساختیم و سرنوشت خوبی را رقم زدیم. انجام کارهای خیر برای دیگران، کمک به خود است.»

10) بیشتر تشکر کنیم.

هرچه بیشتر برای زندگی خود ارزش قائل باشید و آن را غنیمت بشمارید، نقاط مثبت بیشتری در زندگی خود خواهید دید که ارزش غنیمت شمردن را دارند.

به هدف جشن گرفتن دومین دهه پخش برنامه اپرا وینفری از شبکه ملی، اپرا برای تشکر از تیم، آنها را به همراه خانواده هایشان به هاوایی برد (1065 نفر). این یک تشکر بزرگ است. او طرفدار تشکر از دیگران است تا جایی که یک نرم افزار بازی به نام متشکرم را ساخت که در آن از نیم میلیارد نفر تشکر کرد.

تشکر کردن به خاطر چیزهایی که داریم و آنچه دیگران برای ما انجام داده اند برای ترویج رضایت در زندگی مان است. اما اپرا باور دارد که این راهی برای رسیدن به موفقیت و دست یافتن به چیزهایی است که در زندگی تان به دنبال آن هستید. برای آنچه که دارید شکرگذار باشید با این کار چیزهای بیشتری نصیب تان خواهد شد. اگر روی چیزی که ندارید، تمرکز کنید، هیچ چیز هیچ وقت برای شما کافی نخواهد بود.

11) بدانید چگونه به آرامش برسید.

زندگی یک کارآفرین پُر از مشغله است. زندگی اپرا نیز پُر مشغله و پُر استرس است، به همین دلیل راه های غلبه بر آنها بسیار مهم هستند: «گاهی اوقات در روزهای پُر مشغله زندگی ام، تلفن ها بیشتر از ساعات روز طول خواهند کشید و جلسه پشت جلسه در لیست کاری ام قرار گرفته، ناگهان همه چیز را متوقف می کنم. خودم را آرام می کنم و به یک درخت خیره می شوم، یک گل، بازتاب نور خورشید از پنجره خودنمایی می کند و من به یاد می آورم که عشق دست یافتنی است. آن را در دَم و بازدم خود حس می کنم، و به کارم بر می گردم.»

دفعه بعد که در موقعیتی این چنینی قرار گرفتید، و چیزی نمانده بود که از کوره در بروید، روش اپرا را برای آرام کردن خود و بدست آوردن طراوت و تمرکز به خاطر بیاورید.

12) دوستان تان را هوشمندانه انتخاب کنید.

در اطراف افرادی قرار بگیرید که شما را به درجه های بالاتر خواهند برد. فشار از جانب دوستان و همکاران را نمی توان نادیده گرفت. می توان به راحتی عادت ها، رفتار و سلیقه های افرادی که با آنها معاشرت داریم را الگوبرداری کنیم. چندین جا خواندم که میزان درآمد شما با متوسط 5 نفر از نزدیکترین دوستان تان مرتبط است. اما هر چقدر که ثروتمندتر و موفق تر باشید، به دوستان حقیقی نیاز بیشتری خواهید داشت. اپرا این موضوع را به خوبی می داند: «بسیاری از افراد دوست دارند که با شما سوار لیموزین شوند، اما شما به دنبال افرادی خواهید بود که اگر لیموزین خراب شد با شما سوار اتوبوس شوند.»

13) هیچ راز بزرگی وجود ندارد.

بزرگترین راز زندگی این است که هیچ راز بزرگی وجود ندارد. اگر مشتاق به کار کردن باشید روی هر هدفی که تمرکز کنید، به آن می رسید. تا به حال با هر کارآفرین موفقی که ملاقات داشتم، متوجه شدم که از جنبه های زیادی با یکدیگر فرق دارند، اما در یک موضوع با هم مشترک هستند: «همه آنها سخت تلاش کردند تا به هدف خود رسیدند.»

14) اگر کاری را انجام می دهید که به آن علاقه دارید، راحت تر به موفقیت می رسید.

وقتی کاری را انجام می دهید که به آن علاقه دارید، کارتان را بهتر انجام خواهید داد. علاوه بر این انرژی بیشتری خواهید داشت. اپرا می گوید: «شور، منبعی از انرژی است. کاری که شما را به هیجان می آورد و در شما انرژی ایجاد می کند.»

15) هر کاری که انجام می دهید را در تصاحب خود داشته باشید.

این لحظه مال شما است، آن را تصاحب کنید. وینفری پس از اینکه تولیدات هارپو را تاسیس کرد، تصمیم گرفت مالکیت برنامه خود را نیز بدست بگیرد.

مدیر عاملی هارپو به او قدرت می داد تا تمامی جنبه های برنامه را تحت کنترل خود داشته باشد. این موضوع حتی به او فرصت داد به فیلمسازی بپردازد، برنامه رادیویی راه بیندازید و یک مجله منتشر کند.

اپرا پیشنهادهای زیادی برای پشتیبانی از محصولات شرکت های مختلف را رد کرد. هر چیزی که اپرا بگوید، خلق کند یا به هر شکلی به او مرتبط باشد، تحت مالکیت خود او است و او اینکار را تقریباً بدون هیچ سرمایه گذاری خارجی انجام داد. وینفری 90 درصد سهام هارپو را در تصرف خود دارد. او به داشتن یک برنامه تلویزیونی اکتفا نکرد و از سال 2011 شبکه خصوصی خود را افتتاح کرد. همینطور که انتظار می رفت نام این شبکه OWN یا شبکه اپرا وینفری است.

16) قدرت دست شما است.

ما همه مسئول زندگی خودمان هستیم. هیچ فرد دیگری قادر نیست این مسئولیت را به عهده بگیرد. من با بسیاری از افراد که طرز فکری منفعل در زندگی خود دارند صحبت کردم. آنها اعتقاد دارند که در زندگی اتفاقاتی می افتد و آنها تنها باید در قبال آنها عکس العمل نشان دهند. این افراد به دیگران و نیروهای خارجی اجازه می دهند که آنها را کنترل کنند. اپرا هیچ وقت این گونه فکر نکرد. او یکبار گفت: «من هیچ وقت خودم را به عنوان دختری فقیر از محله یهودی نشین آمریکا که به موفقیت رسید، ندیدم. بلکه همیشه خود را فردی دیدم که از کودکی می دانست که مسئول زندگی خودش است، و اینکه باید به موفقیت برسد.»

فقط شما هستید که می توانید از دست ها، پاها و مغزتان استفاده کنید. تصمیمی که در استفاده از آنها می گیرید، تفاوت های موجود در جهان را شکل می دهد.

منابع

مقاله علمی و آموزشی «درس هایی از زندگی اپرا وینفری»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری، ترجمه و نگارش هیئت تحریریه علمی پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد.

نمایش بیشتر

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا