چکیده کتاب ثروتمندترین مرد بابل

کتاب ثروتمندترین مرد بابل (The Richest Man in Babylon)، نوشته جورج کلاسون (George S. Clason) در سال 1926 منتشر شده است و توضیح می دهد که اصول ثروت اندوزی برای همه فراهم است ولی تنها اقلیتی به ثروت می رسند که این اصول را مورد استفاده قرار می دهند.

کتاب ثروتمندترین مرد بابل
کتاب ثروتمندترین مرد بابل

جورج ساموئل کلاسون در سال 1874 در لوئیزیانا ایالت میسوری متولد شد. کلاسون با تاسیس شرکت نقشه برداری کلاسون، مدتی طولانی در کار نشر بود و اولین اطلس راه های ایالات متحده آمریکا و کانادا را تولید کرد. در سال 1926 اولین جزوه اش را در مورد اسرار موفقیت مالی منتشر کرد. این جزوه ها بعدها در کتابی تحت عنوان ثروتمندترین مرد بابل گردآوری شدند.

در ادامه شما می توانید خلاصه و چکیده کتاب ثروتمندترین مرد بابل را مطالعه نمایید.

روزگاری بابل ثروتمندترین شهر جهان بود و به خاطر خانه های اعیانی، قصرها و دیوارهای بلند اطرافش شهرت داشت. مردم بابل از طریق کانال کشی آب، این سرزمین را که زمانی بیابان بود به زمین حاصلخیزی تبدیل کردند. ولی همانطور که جورج کلاسون در شرح تاریخی پایان کتاب ثروتمندترین مرد بابل می نویسد این شهر گهواره تاریخ مدرن بود. پول به عنوان ابزار مبادله، اسناد ملکی قابل مبادله، سفته و حواله جات و شیوه های مختلف قرض دادن و قرض گرفتن به شکل پیشرفته ای در این شهر رواج داشت. از آنجایی که شهروندان آن آزادانه می توانستند پول دربیاورند، رونق آن قرن ها ادامه داشت. حتی بردگان هم می توانستند پول شان را پس انداز کنند تا آزادی خودشان را بخرند.

کامیابی و موفقیت بابل الهام بخش کلاسون در راه نوشتن یکسری حکایت ها شد که اصول تغییرناپذیر سرمایه گذاری و ثروت اندوزی را ترسیم می کنند. این حکایت ها خیلی معروف شدند و از طریق بانک ها، شرکت های بیمه و سایر نهادهای کارفرما برای آموزش مزایای پس انداز و سخت کوشی توزیع می شدند.

فرار از معمولی بودن

در اولین داستان این کتاب دو دوست که یکی از آنها سازنده ارابه و دیگری موسیقی دان است به این فکر می کنند که کارشان آنها را به کجا کشانده است. با وجود اینکه آنها از داشتن همسر و خانواده احساس رضایت دارند به سختی خرج خانواده شان را در می آورند و به این مسئله فکر می کنند که آیا راه دیگری برای زندگی کردن وجود دارد یا خیر؟

صحبت آنها به مردی کشیده می شود که از کودکی با او بزرگ شده بودند و حالا ثروتمندترین مرد بابل شده بود. نام این شخص ثروتمند، آرکاد بود و آنها تصمیم گرفتند به دیدن این دوست قدیمی شان بروند و از راهنمایی اش استفاده کنند. آنها از آرکاد سوال می کنند که چطور سرنوشت او را به این درجه از ثروت رساند. آرکاد از اینکه آنها فکر می کنند سرنوشت سهمی در موفقیت او داشته است بلافاصله اعتراض می کند و به آنها گوشزد می کند که علت فقیر ماندن آنها این است که یا نتوانستند قوانین حاکم بر ثروت اندوزی را یاد بگیرند یا به آنها توجه نکرده اند.

آرکاد در کودکی متوجه می شود که اگر ثروت عامل خوشبختی نباشد مطمئناً در مورد کیفیت زندگی عامل تعیین کننده ای است. ثروت تهیه وسائل آسایش زندگی، از جمله تهیه وسائل منزل، لباس خوب، ساختن معابد برای خدایان، دریانوردی یا خوردن انواع خوراکی های سرزمین های دیگر را ممکن می کند. او نمی خواست که طالعش با فقر گره بخورد بلکه دوست داشت خیر و برکت میزبان او باشند.

از آنجایی که میراثی نداشت متوجه شد که باید در راه رسیدن به ثروت زحمت بکشد و مطالعه کند. او به عنوان یک کاتب مشغول به کار شد و ساعات طولانی و با سختکوشی قوانین و سایر مطالب را روی لوح های گلی می نوشت. یک روز در مقابل کار سختی که تمام شب روی آن زحمت کشیده بود از مشتری اش که یک وام دهنده بود خواست که بعضی از اسرار پول درآوردن را به او یاد بدهد.

اول دستمزد خودتان را پرداخت کنید.

آن مرد موافقت کرد و صبح روز بعد این اصل را برای او آشکار کرد: «بخشی از تمام درآمدتان را باید برای خودتان نگهداری کنید.» آرکاد احساس کرد که مرد سر به سرش می گذارد. این مسئله واضح بود. مگر تمام چیزی که ما در می آوریم به خودمان تعلق ندارد؟ وام دهنده توضیح داد که هزینه های جاری زندگی هر چیزی را که شما در می آورید می بلعند و مفهومش این است که برده کارتان هستید و تنها برای ادامه حیات درآمد بدست می آورید. ولی اگر 10 درصد از درآمدتان را کنار بگذارید و آن را به عنوان پولی که نباید خرج شود در نظر بگیرید با گذشت زمان این مبلغ برای شما درآمدی تولید می کند که در مقابل آن شما مجبور نیستید کار کنید. تا وقتی که 10 درصد از درآمدتان را برای خودتان کنار بگذارید، مهم نیست از چه مبلغی شروع می کنید. طولی نخواهد کشید که حتی متوجه نبود این مبلغ جزئی، نمی شوید.

بعد از چند شکست، میزان درآمد آرکاد به سطح رضایت بخشی رسید. این مسئله رضایت وام دهنده پیر را در پی داشت تا حدی که از آرکاد خواست بخشی از دارایی بزرگ او را اداره کند و بعدها او را در سودش شریک کرد.

درس مهم در اینجا این است که آدم هایی که قوانین پول را می دانند همدیگر را پیدا می کنند. اصول ثروتمند شدن در مورد افرادی که به جای عمل کردن به اصول، فقط در مورد آنها صحبت می کنند هرگز کارساز نمی شود.

با این وجود وام دهنده به آرکاد توصیه نمی کند که در پول جمع کردن خساست به خرج دهد. او آرکاد را تشویق می کند که تا وقتی که بطور مرتب پس اندازش را بیشتر می کند از زندگی اش لذت ببرد و بیش از حد برای پول جمع کردن تقلا نکند.

علم یا ثروت؟

اگر قرار بود بین علم و ثروت یکی را انتخاب کنید کدام را انتخاب می کردید؟ در ادامه کتاب ما به جایی می رسیم که پسر آرکاد، نوماسیر، بزرگ شده است و آماده می شود که ثروت پدر را به ارث ببرد. ولی ابتدا پدر از پسر می خواهد که خودش پول درآوردن را یاد بگیرد.

آرکاد سه کیسه زر و یک لوح گلی که روی آن 5 قانون طلایی نوشته شده است به عنوان سرمایه اولیه به او می دهد. جای تعجب نیست که نوماسیر توجه زیادی به آن لوح گلی نمی کند و برای استفاده از پولش ابتدا مبلغ زیادی را صرف شرط بندی در مسابقات اسب سواری می کند و در نتیجه بیشتر آن پول را از دست می دهد. سپس با شخصی که روی آن شناخت ندارد یک مغازه شریکی می خرد ولی به جایی نمی رسد و آن را تعطیل می کند. زمانی که اوضاع مالی اش وخیم می شود لوح گلی و 5 قانونش را به یاد می آورد. خلاصه این 5 قانون از این قرار است:

  1. پول جذب افرادی می شود که آن را پس انداز می کنند.
  2. پول برای افرادی که آن را سرمایه گذاری می کنند، چند برابر می شود.
  3. پول نزد افرادی باقی می ماند که آن را به انسان های عاقل می سپارند.
  4. اگر پول را به کاری بزنید که با آن آشنا نیستید، از دست می رود.
  5. اگر بخواهید یک شبه ثروتمند شوید به سرعت بی پول می شوید.

نوماسیر متوجه می شود که این قوانین را زیر پا گذاشته است و آنها را از بَر می کند. او به پول درآوردن ادامه می دهد و عاقلانه آن را سرمایه گذاری می کند. ده سال بعد نزد پدرش که در یک مجلس ضیافت شرکت دارد باز می گردد. او سه کیسه زر روی میز می گذارد و به پدرش می گوید یکی از این سه کیسه قرضی است که ابتدا پدرش به او داده بود و دو کیسه دیگر حاصل دانش و علمی است که روی لوح گلی نوشته شده بودند و خطاب به جمع می گوید: «بدون علم، ثروت از دست صاحبان آن خارج می شود ولی با وجود علم، ثروت در دست افرادی که از علم و دانش برخوردار هستند امن باقی می ماند.»

کسی که این قوانین را نداند ممکن است به پولی باد آورده برسد ولی به احتمال زیاد به سرعت آن را از دست می دهد. 5 قانون یاد شده نه فقط به شما کمک می کنند تا به ثروت برسید بلکه اگر آنها را دنبال کنید شما را در مقابل از دست دادن آنچه که بدست می آورید محافظت می کنند.

خرج تان کمتر از دخل تان باشد.

یکی از پیام های مهم کتاب، بخصوص برای امروز که عصر بدهی های کلان است، این نکته است که ضمن پرداخت دستمزد خودتان، همزمان باید بدهی هایتان را هم پرداخت کنید. بنابراین 10 درصد درآمدتان سهم خودتان می شود و 20 درصد را هم باید به طلبکارهایتان بپردازید و با مابقی آن زندگی کنید. خیلی از مردم به خاطر حجم سنگین بدهی هایی که دارند از پس انداز صرف نظر می کنند ولی وقتی شاهد افزایش مبلغ دست نخورده پس اندازتان باشید این موضوع به شما انگیزه می دهد که میزان آن را افزایش دهید.

داستان جالب کشف لوح های گلی از سوی یک باستان شناس که در منطقه بین النهرین (منطقه ای که بابل در آنجا قرار داشت) کار می کند در این کتاب آورده شده است. این لوح ها برای ترجمه نزد استادی فرستاده می شود و به دنبال آن یک چیز جالب اتفاق می افتد. این استاد و همسرش با بکارگیری قوانین 2000 ساله موجود در روی لوح گلی در زندگی شان به یک تحول مالی می رسند. این استاد یک نامه این طور می نویسد: «چه کسی باور می کند که بین دنبال کردن یک برنامه مالی و بی برنامه گشتن تا این اندازه تفاوت وجود داشته باشد؟»

با وجود اینکه موضوع روشن به نظر می رسد ولی ثروتمندترین مرد بابل به این دلیل ثروتمند شد که خرجش کمتر از دخلش بود. در طول زمان هر کسی که بتواند با 80 تا 90 درصد درآمدش زندگی کند می تواند ثروتمند شود.

نکته های نهایی

درست مثل اکثر داستان های آموزنده، کتاب ثروتمندترین مرد بابل هیچ جایزه ای نبرده است. با این حال داستان های کوچک آن در راه رسیدن به ثروتی بزرگ الهام بخش خوانندگان زیادی بوده است که از آن میان می توان به رابرت کیوساکی اشاره کرد.

توصیه های این کتاب در بخش درمان بی پولی، شامل قمار نکردن و خانه دار شدن می شود. زیرا در این صورت هزینه های زندگی کاهش و لذت بردن از زندگی افزایش می یابد. مهم تر از همه اینکه به شما یاد می دهد چرا هر کس به جای کسب پول از راه کار و زحمت باید از سود سرمایه گذاری اش استفاده کند یعنی به جای اینکه برده پول باشید پول را برده خودتان کنید. کتاب ثروتمندترین مرد بابل در میان آن دسته از کتاب های مربوط به موفقیت قرار می گیرد که به پس انداز، سرمایه گذاری و مالکیت می پردازند و تعیین اهداف، اخلاق کاری قوی و خوش بین بودن در آن مهم هستند.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا