جان استفان آکواری؛ نوعی دیگر از موفقیت

جان استفان آکواری (John Stephen Akhwari) ورزشکاری از کشور تانزانیا در رشته ی دو ماراتن است. او در سال 1968 یکی از 72 شرکت کننده دوی 42 کیلومتر ماراتن مسابقات المپیک تابستانی مکزیکوسیتی بود. او در آن مسابقه، آخرین نفری بود که از خط پایان رد شد و با احتساب افرادی که به خط پایان نرسیدند و در حین دویدن از ادامه ی مسابقه انصراف دادند، نفر پنجاه و هفتم شد. با این حال نام جان استفان آکواری و درس موفقیت او در تاریخ ماند.

شاید با خود فکر کنید که نفر پنجاه و هفتم شدن در یک مسابقه که افتخاری ندارد، پس چرا نام جان استفان آکواری ماندگار شده است و از کدام موفقیت سخن می گوییم؟ خب، شما می توانید ماجرای کامل این مسابقه دو ماراتن و داستان موفقیت جان استفان آکواری را در ادامه بخوانید.

در سال 1968، مسابقات المپیک تابستانی در شهر مکزیکوسیتی برگزار می شد. در آن سال، مسابقه ی دوی ماراتن یکی از شگفت انگیزترین مسابقات دو در جهان بود. از آنجایی که دوی ماراتن در تمام المپیک ها مورد توجه بسیار مردم می باشد، بطور مستقیم در هر پنج قاره جهان پخش می شود.

کیلومتر آخر مسابقه بود. دونده ها در اوج خستگی و نفس زنان، رقابت حساس و نزدیکی با هم داشتند. زیرا حدود 42 کیلومتر مسافت را دویده بودند. دونده ها با گام های بلند و منظم، قسمت آخر جاده را نیز طی کردند و یکی پس از دیگری وارد استادیوم شدند. استادیوم پر از تماشاچی بود و جمعیت با وارد شدن دونده ها، شروع به تشویق کردند.

رقابت نفسگیر شده بود. دونده ها تلاش می کردند تا زودتر به خط پایان برسند و بالاخره Mamo Wolde نوار خط پایان را پاره کرد و اول شد. فلاش دوربین های خبرنگاران لحظه ای امان نمی داد و دونده های بعدی یکی یکی از خط پایان گذشتند و بعضی از آنها بلافاصله بعد از عبور از خط پایان چند قدم جلوتر از شدت خستگی روی زمین ولو شدند. اسامی و زمان های بدست آمده نفرات برتر از بلندگوها اعلام شد. نفر اول با زمان 2 ساعت و 20 دقیقه و 26 ثانیه و 4 صدم ثانیه؛ و در همین حال دوندگان دیگر از راه رسیدند و از خط پایان گذشتند. در طول مسابقه، دوربین ها بارها نفراتی را نشان دادند که دویدند، از ادامه مسابقه منصرف شدند و از مسیر مسابقه بیرون رفتند. به نظر می رسید که آخرین نفر هم از خط پایان رد شده است. داوران و مسئولان برگزاری می روند تا علائم مربوط به مسابقه دو ماراتن و خط پایان را جمع کنند. جمعیت هم آرام آرام استادیوم را ترک می کنند. اما …

بلندگوی استادیوم به داوران اعلام می کند که خط پایان را ترک نکنند چون هنوز یک دونده دیگر باقی مانده است. همه سر جای خود بر می گردند و انتظار رسیدن نفر آخر را می کشند. دوربین های مستقر در طول جاده، تصویر او را به استادیوم مخابره می کنند. از روی شماره پیراهن او اسمش را می یابند.

جان استفان آکواری است، دونده سیاه پوست اهل تانزانیا که ظاهراً برایش مشکلی پیش آمده و پایش بانداژ شده است.

20 کیلومتر تا خط پایان فاصله داشت و احتمال اینکه از ادامه مسیر منصرف شود، زیاد بود. نفس نفس می زد. احساس درد در چهره اش نمایان بود. لنگ لنگان و آرام می آمد، ولی دست بردار نبود. چند لحظه مکث کرد و دوباره راه افتاد. چند نفر دور او را می گیرند تا از ادامه مسابقه منصرفش کنند، ولی او با دست آنها را کنار می زند و به راه خود ادامه می دهد.

داوران طبق مقررات حق ندارند قبل از عبور نفر آخر از خط پایان محل مسابقه را ترک کنند. جمعیت هم همان طور منتظر است و محل مسابقه را با وجود اعلام نتایج ترک نمی کنند. جان با جدیت مسیر را ادامه می دهد. خبرنگاران بخش های مختلف وارد استادیوم شده اند و جمعیت هم به جای اینکه کم شود، زیادتر می شود! جان استفان آکواری با دست های گره کرده و دندان های به هم فشرده و لنگ لنگان، اما استوار، همچنان به حرکت خود به سوی خط پایان ادامه می دهد. او هنوز، چند کیلومتری با خط پایان فاصله دارد. آیا می تواند مسیر را به پایان برساند؟

خورشید در مکزیکوسیتی غروب می کند و هوا رو به تاریکی می رود. بعد از گذشت مدتی طولانی، آخرین شرکت کننده ی دوی ماراتن به استادیوم نزدیک می شود. با ورود او به استادیوم، جمعیت از جا بر می خیزد. چند نفر در گوشه ای از استادیوم شروع به تشویق می کنند و بعد انگار از آن نقطه موجی از کف زدن حرکت می کند و تمام استادیوم را فرا می گیرد.

خبرنگاران در خط پایان تجمع کرده اند و شدت تشویق جمعیت نیز لحظه به لحظه بیشتر می شود. وقتی نفرات اول از خط پایان گذشتند، استادیوم این قدر شور و هیجان نداشت! جان نزدیک و نزدیک تر می شود و پس از 3 ساعت و 25 دقیقه و 17 ثانیه تلاش و استقامت از خط پایان می گذرد. خبرنگاران به سوی او می روند. نور پی در پی فلاش ها، استادیوم را روشن کرده است. انگار نه انگار که دیگر شب شده بود. مربیان حوله ای بر دوشش می اندازند و او که دیگر توان ایستادن ندارد، می افتد.

آن شب، مکزیکوسیتی و شاید تمام جهان از شوق حماسه جان استفان آکواری، تا صبح نخوابید. جهانیان از او درس بزرگی آموختند و آن اصالت حرکت، مستقل از نتیجه بود. او یک لحظه به این فکر نکرد که نفر آخر است. به این فکر نکرد که برای پیشگیری از تحمل نگاه تحقیرآمیز دیگران به خاطر آخر بودن، میدان را خالی کند. او تصمیم گرفته بود که این مسیر را طی کند. اصالت تصمیم او و استقامتش در اجرای تصمیم باعث شد جهانیان به ارزش جدیدی توجه کنند، ارزشی که احترام تحسین برانگیز به دنبال داشت.

فردای مسابقه، مشخص شد که جان از همان شروع مسابقه به زمین خورده و به شدت آسیب دیده است. او در جواب سوال خبرنگاری که پرسیده بود چرا با آن وضع و در حالی که نفر آخر بودید از ادامه ی مسابقه منصرف نشدید، ابتدا فقط گفت: «برای شما قابل درک نیست!» و بعد در برابر اصرار خبرنگار ادامه داد: «مردم کشورم مرا 5000 مایل تا مکزیکوسیتی نفرستاده اند که فقط مسابقه را شروع کنم. مرا فرستاده اند که آن را به پایان برسانم.»

حالا؛ آیا یادتان هست که نفر اول، برنده ی مدال طلای همین مسابقه چه کسی بود؟

فراموش نکنید، یک اراده ی قوی بر همه چیز، حتی بر زمان، غلبه می کند. هنگامی که قصد انجام کاری را کردید، باید درهای تردید را بطور کامل ببندید.

[toggle title=”برای مشاهده منابع اینجا کلیک کنید.” state=”close” ]

مقاله آموزشی «جان استفان آکواری؛ نوعی دیگر از موفقیت»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری، ترجمه و نگارش هیئت تحریریه پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد. در این راستا کتاب نیم کیلو باش، ولی خودت باش!، نوشته ی سعید گل محمدی از انتشارات آسیم، منتشر شده در آذر 1391 با شابک 1-531-418-964-978 در کنار وب سایت Olympics Statistics and History به عنوان منابع اصلی مورد استفاده قرار گرفته اند.

[/toggle]

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا