چگونه افکار و احساسات انسان، او را مضطرب می کنند؟
اگر گرفتار ترس و اضطراب روانی هستید، باید تصمیم بگیرید که آیا واقعاً می خواهید از دست آن خلاص شوید یا نه! شاید بخشی از وجودتان می خواهد که نگرانی هایتان را متوقف کنید و احساس بهتری داشته باشید، در حالی که بخش دیگر وجودتان در مقابل تغییر مقاومت می کند؛ زیرا در پس زمینه ذهن تان معتقد هستید که ترس به شما کمک می کند یا از شما محافظت می نماید.
این در حالی است که ترس سالم و اضطراب عصبی دو مقوله کاملاً متفاوت می باشند. افکاری که به ترس سالم منتهی می شوند، واقع بینانه هستند و ما را از بروز خطرات آگاه می کنند. در مقابل، اضطراب عصبی ناشی از افکار تحریف شده ای هستند که با واقعیت بی ارتباط اند یا ارتباط چندانی با آن ندارند.
البته نمی گوییم که اضطراب شما صد در صد به ذهن تان مربوط می شود؛ زیرا اضطراب واکنش جسمانی است. در واقع افکار، احساسات و نشانه های جسمانی یکدیگر را تغذیه می کنند؛ برای مثال، گاه هنگام مضطرب شدن سردرد می گیریم یا احساس عجز می کنیم؛ حتی دچار تنگی نفس می شویم؛ اما تمام این تغییرات جسمانی ناشی از اضطراب اند و وقتی حالمان بهتر می شود حساسیت های جسمانی نیز به کلی از بین می روند. در این مواقع، باید به جای توجه به جسم، به مشکلات روانی خود توجه کنیم و ریشه درونی ناراحتی هایمان را بررسی کنیم.
در ادامه شما می توانید با تحلیل موضوع «چگونه افکار و احساسات انسان، او را مضطرب می کنند؟» آشنا شوید.
بنا به اعتقاد شناخت درمانی، به جای حوادث بیرونی، افکار منفی و طرز برداشت های غیر منطقی موجب بروز اضطراب می شوند؛ برای مثال، شما باور دارید که همیشه باید مورد تایید دیگران قرار گیرید؛ بنابراین اگر با انتقاد رئیس تان مواجه شوید یا مجبور شوید در حضور جمع صحبت کنید، به احتمال زیاد نگران و عصبی می شوید. این مطلبی است که درباره اضطراب و هراس بی اساس و تمام احساسات منفی صدق می کند و اهمیت فراوانی دارد؛ زیرا شما با تغییر طرز فکرتان می توانید احساس خود را تغییر دهید و بر ترس، نگرانی، اضطراب، تعصب و هراس روانی تان غلبه کنید.
از طرف دیگر، احساسات منفی سرکوب شده اضطراب تولید می کنند. خشم و امیال ابراز نشده دو احساسی هستند که به احتمال زیاد، اشخاص مضطرب آنها را انکار می کنند. به صرف اینکه کسی را ناراحت نکنند خشم شان را متوجه خود می کنند. بر این اساس می توان گفت اضطراب و دلهره ناشی از خشم سرکوب شده است؛ برای مثال، اگر با رئیس تان اختلاف پیدا کنید، به احتمال زیاد خشم تان را فرو می برید. این اقدام چند دلیل دارد:
- می ترسید که مورد آزار و اذیت او قرار بگیرید.
- از تحقیر شدن می ترسید.
- ترس از برخورد و روبرو شدن، شما را وادار می کند که احساسات تان را سرکوب کنید.
- خشم تان ناشی از حسادت، تنهایی و نبود امنیت عاطفی است. از این رو، از ابراز آن خودداری می کنید.
در حقیقت، در تمام این موارد، وضع به گونه ای است که گویا مجاز نیستید احساس کنونی تان را داشته باشید؛ بنابراین با نادیده گرفتن احساسات، دچار رنجش و دلسردی می شوید و در نهایت هم هراسان خواهید شد؛ اما بدون در میان گذاشتن احساسات، ایجاد صمیمیت واقعی غیر ممکن است.
از سوی دیگر، باید گفت که ابراز خشم، گاه اشخاص را از یکدیگر جدا می کند؛ اما اگر در این میان عزت نفس فرد تهدید نشود، می تواند موجب نزدیکی شود. اشخاصی که اضطراب شَدید دارند همیشه در مسیر زندگی شان احساسات منفی ابراز نشده ای را به دوش می کشند؛ زیرا الگویی برای برخورد موفق با مسائل و مشکلات ندارند.
شما می توانید با کمک تکنیک های زیر بر ترس و اضطراب خود غلبه کنید.
بیش از هر چیز ارتباط میان افکار و احساسات تان را پیدا کنید. هرگاه احساس نگرانی و اضطراب کردید، افکار منفی را که مسبب هراس تان شده اند، بنویسید و غیر واقعی و مخرب بودن آنها را بررسی کنید؛ زیرا بیشتر اوقات نگرانی های شما ناشی از پیام های منفی است که به خودتان مخابره می کنید. بنابراین آنها را با افکار مثبت جایگزین کنید. با این روش ترس های شما از بین می روند و در می یابید که درگیر پیشگویی و درشت نمایی بیجا شده بودید. بخش ناخودآگاه ذهن شما همیشه پیش بینی می کند که اتفاق بدی در شرف وقوع است؛ برای مثال، از سوار شدن در هواپیما می ترسید، زیرا حوادث بدی را پیش بینی می کنید؛ یا شاید پیش از شرکت در امتحان بگویید: «این امتحان دشوار خواهد بود.» و بعد هم نمره مردودی را تجسم کنید.
در هر دو موقعیت، بدون شک شما گرفتار پیش بینی حوادث وحشتناک هستید که احتمالاً اتفاق خواهند افتاد. در نتیجه تحت تاثیر این افکار، عصبی می شوید و تمرکزتان را از دست می دهید. پس، از این کار دست بردارید و تصاویر ذهنی تان را مثبت کنید و پیشگویی های مثبت انجام دهید؛ برای مثال، پروازی خوب و دلچسب را در نظر بگیرید یا نمره خوبی که در امتحان خواهید گرفت را تجسم کنید. به این ترتیب، با اطمینان کردن به خود و پیش بینی موفقیت ها به نتایج مثبت تری خواهید رسید. در واقع با طرز فکر منفی همه انرژی شما صرف نگرانی می شود و به جای اینکه تلاش کنید و موفق شوید، فقط زندگی را به کام خود تلخ خواهید کرد.
فرض کنید دوست تان از شما تقاضا می کند که همراه او و دوستانش بیرون بروید، اما شما در حضور دیگران از نظر عاطفی احساس ناامنی می کنید و در خود فرو می روید؛ زیرا می ترسید که در آن جمع حرفی برای گفتن نداشته باشید. در نتیجه، دلسرد می شوید و در خانه می مانید. در این حالت احساس آرامش می کنید؛ زیرا به هراس نمی افتید. البته این راحتی زیان بزرگی هم در پی دارد. شما تمام روز در خانه تنها هستید و با خودتان کلنجار می روید!
بنابراین بهتر است به جای اینکه تسلیم نشانه های ناراحتی شوید از خودتان بپرسید: «بدترین اتفاق ممکن چیست؟» شاید شما ساکت بمانید؛ چون حرفی برای گفتن ندارید. شما از حضور در جمع هراس دارید؛ زیرا می ترسید حرف هایی بی سر و ته و احمقانه بزنید یا در پاسخ دادن به سوالات احتمالی جمع، چیزی در چنته نداشته باشید و رفتارتان مضحک و مسخره به نظر بیاید. به همین دلیل، همواره درصدد هستید که احساسات تان را کنترل کنید. در نتیجه تحت تاثیر این طرز فکر، هنگام حضور در مجالس عمومی و برنامه های اجتماعی شادابی تان را از دست می دهید.
نگران نباشید. برای این مشکل هم راه حلی وجود دارد.
کاری را که به شدت از آن واهمه دارید انجام دهید تا بفهمید دنیا به آخر نمی رسد! به این ترتیب در می یابید فاجعه ای که از آن هراس داشتید هرگز اتفاق نخواهد افتاد. در واقع با گسترش روابط اجتماعی خود و رفت و آمد بیشتر مجبور می شوید که احساسات تان را بیشتر بیان کنید. در نتیجه اعتماد به نفس شما افزایش می یابد و از ترس و وحشت خلاص می شوید و شادی را در آغوش می کشید.
پس رمز درمان این ترس ها و استرس ها این نیست که صد در صد موفق شوید؛ حتی لازم نیست همچون ستاره ها بدرخشید. بکارگیری این سیاست محکوم به شکست خواهد بود؛ بر عکس هرگاه خود حقیقی تان را در مقام انسانی دوست داشتنی در نظر بگیرید و از برخورد لجوجانه با احساسات تان سرباز زنید ترس تان کمتر و کمتر می شود. به این ترتیب موفق خواهید شد.
[toggle title=”برای مشاهده منابع اینجا کلیک کنید.” state=”close” ]
مقاله علمی و آموزشی «چگونه افکار و احساسات انسان، او را مضطرب می کنند؟»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری و نگارش هیئت تحریریه پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد. در این راستا مقاله مرجان قندی نژاد در دو هفته نامه راز، به عنوان منبع اصلی مورد استفاده قرار گرفته است.
[/toggle]