چکیده کتاب بیانیه انگیزه

کتاب بیانیه انگیزه (The Motivation Manifesto) نوشته برندون بورچارد (Brendon Burchard) در سال 2014 منتشر شده است و نیروهای محرک بنیادی طبیعت انسان را تشریح کرده و توضیح می‌دهد که این نیروها، هم می‌توانند اهداف ما را محقق کنند و هم می‌توانند جلوی دستیابی به آنها را بگیرند. بیانیه انگیزه به شما کمک می‌کند تا در چند گام ساده یاد بگیرید چگونه سطح انگیزه خود را افزایش دهید و زندگی شادتری داشته باشید.

برندون بورچارد نویسنده کتاب بیانیه انگیزه، مربی مشهوری در زمینه توسعه فردی و موسس برنامه توسعه فردی به نام آکادمی عملکرد بالا است.

کتاب بیانیه انگیزه
کتاب بیانیه انگیزه

چرا صبح‌ها از خواب بیدار می‌شوید؟ چه چیز باعث می‌شود روز خود را آغاز کرده و زندگی را در آغوش بگیرید؟ در یک کلام انگیزه. انگیزه همان نیروی ما برای کسب اهداف در زندگی است. برای دنبال کردن و بدست آوردن هر چیزی، از اهداف ساده روزانه تا رویاهای مهم زندگی، باید انگیزه داشته باشید.

کتاب بیانیه انگیزه، بیانیه‌ای برای تعهد جدی به یافتن هدفی متمرکز و رسیدن به چیزهایی که واقعاً دوست شان دارید، هست. در ادامه شما می‌توانید خلاصه کتاب بیانیه انگیزه را مطالعه نمایید.

اشتیاق به آزادی و بار سنگین ترس، اساسی‌ترین نیروهای محرک بشر هستند.

تا به حال حس کرده‌اید چیزی هست که همیشه جلوی آزادی کامل‌تان را می‌گیرد؟ در این صورت تنها نیستید. همه ما وقتی حس می‌کنیم به آزادیمان خدشه وارد شده، سرخورده می‌شویم. اما چرا چنین حسی داریم؟ بدون آزادی فردی نمی‌توانیم پتانسیل خود را به عنوان یک فرد یا جامعه بالفعل کنیم و وقتی دست از طلب آزادی مورد نیاز خود بر می‌داریم، زندگی به سرعت از شور و شوق خالی شده و ما بنده خواسته‌ها و انتظارات دیگران می‌شویم.

این نبود آزادی می‌تواند به راحتی از کنترل خارج شده و به افراد و جوامع آسیب وارد کند. در فاجعه هولوکاست، بسیاری از مردم صرفاً ناظر بوده و از ترس کاری نکردند. چرا که آزادی، ظالمانه از آنها دریغ شده بود. حتی امروز هم بسیاری از ما قدرت عمل خود را از دست داده‌ایم، چون نگران این هستیم که دیگران چگونه در موردمان فکر می‌کنند و دنبال آنچه واقعاً از زندگی می‌خواهیم نمی‌رویم.

پس چگونه می‌توان بر موانع غلبه کرد و به رضایت و شادی دست یافت؟ تنها راه بدست آوردن آزادی فردی، غلبه بر ترس است. ترس بخش قدرتمندی از روان انسان است. طی تاریخ تکامل انسان، ترس با حفظ او از خطر کمک زیادی به نوع بشر کرده است. اما امروزه در دنیای مدرن ترس چه کمکی به ما می‌کند؟

ممکن است شنیده باشید که ترس طبیعی است یا ترس باعث می‌شود سخت‌تر کار کنید. این گزاره‌ها در بعضی موارد صادق هستند، اما بیشتر اوقات نه. در واقع تظاهر به اینکه ترس دوست ما است، مثل نگهداری از یک گرگ به عنوان حیوان خانگی است. دیر یا زود این حیوان وحشی حمله کرده و ما را زنده زنده خواهد خورد!

انگیزه برای پایدار ماندن نیاز به سوخت دارد. این شما هستید که باید شعله انگیزه را روشن نگه دارید.

تا به حال با فردی پُر انرژی، هدفمند و سرشار از زندگی برخورد داشته‌اید؟ شاید فکر کنید این افراد ذاتاً چنین هستند اما اینطور نیست. برای بازیابی انگیزه باید اول آرزوهای واقعی خود را مشخص کنیم. آرزو یعنی تلاش برای دستیابی به چیزی بزرگ در زندگی، از طریق تجربه بیشتر یا تلاش‌های سخت‌تر. بدون آن زندگی مثل قایقی است که بی‌هدف روی دریا می‌لغزد. با داشتن آرزو یا آنچه آن را جاه‌طلبی هم می‌خوانند، می‌توانید اهدافی که واقعاً می‌خواهید کسب کنید، برای خود تعیین نمایید.

حال چطور باید شعله جاه‌طلبی خود را روشن کنید؟ باید از خود سوالاتی بپرسید. مثلاً اگر مدت زیادی است که از شغل خود فرار می‌کنید، از خود بپرسید: «آیا این بهترین شغلی است که می‌توانم داشته باشم؟» یا اگر حس می‌کنید در رابطه‌ای راکد گیر افتاده‌اید، از خود بپرسید: «آیا این بهترین ازدواجی است که می‌توانم داشته باشم؟» سوال پرسیدن از خود توجه شما را به آرزوهایی جلب می‌کند که تا حالا نادیده گرفته بودید.

مهم است که بدانیم آرزو داشتن با امید داشتن متفاوت است. اما این تفاوت دقیقاً به چه معنا است؟ فرض کنید آرزو دارید در یک مسابقه سه گانه ورزشی (دوچرخه سواری، شنا و دو) موفق شوید. ضمن داشتن ترس و تردید، همیشه امیدوار بوده‌اید به تناسب اندام کافی برسید تا بتوانید از پس آن برآیید. اما با چنین چشم‌اندازی، هرگز موفق نمی‌شوید. امید کافی نیست، باید خود را در آب، روی دوچرخه و در کفش‌های دوندگی جدید خود، در حال انجام آنچه آرزو دارید، تصور کنید. به عبارت دیگر، باید انتظار داشته باشید که موفق خواهید شد. این یعنی انگیزه واقعی!

وقتی شعله انگیزه را روشن کردید، باید آن را روشن نگه دارید. اما چطور؟ انگیزه به سوخت نیاز دارد و این سوخت تلاش مداوم است. همه ما روزهایی را تجربه کرده‌ایم که ترجیح می‌دهیم در رختخواب مانده و هیچ کاری نکنیم. اما از طریق ایجاد روتین‌های ثابت و محکم و کمک گرفتن از سیستم‌های حمایتی قوی، قادر خواهید بود از رختخواب بیرون پریده و کفش‌های دوندگی را به پا کنید! حتی وقتی دلتان می‌خواهد آلارم ساعت را خاموش کرده و دوباره بخوابید.

به پشت سرتان نگاه نکنید. روی اکنون تمرکز کرده و شادی را تمرین کنید.

کودکان در لحظه حال زندگی می‌کنند، جهان را همانطور که الان هست می‌بینند، از هر لحظه برای کشف و کاوش، بازی و گسترش مرزها استفاده می‌کنند. آنها دیدگاه نشاط آور و آرامش بخشی به زندگی دارند. بزرگتر که می‌شویم، توانایی دیدن دنیا از این دریچه را به مرور از دست می‌‌دهیم. بسیاری از ما خود را به گذشته گره زده‌ایم. مرتب به پشت سر نگاه می‌کنیم و حسرت زمانی که شادتر بودیم می‌خوریم. بسیاری دیگر هم گذشته را علت مشکلات امروز می‌دانند و ساعت‌ها به این فکر می‌کنند که اگر آن اتفاق نیفتاده بود، خوشحال‌تر بودم.

با چنین دیدگاهی، لحظه حال همیشه با ناراحتی و غصه آنچه می‌توانست باشد همراه خواهد بود. درگیری با گذشته ما را از دنیا منزوی می‌کند و انگیزه را در ما می‌کشد. پس چطور باید این چرخه معیوب غصه و افسوس را بشکنیم؟

از خود بپرسید برای اینکه احساس شور و نشاط و شادی داشته باشم، الان چه کاری می‌توانم انجام دهم؟ یکبار کافی نیست، باید مثل یک ذکر، شعار یا دعا مدام تکرار کنید. هرچه بیشتر به این سوال فکر کنید، زندگی کردن در لحظه حال آسان‌تر خواهد شد.

با این رویکرد، خوشحال بودن را می‌توانید تمرین کنید. اگر می‌خواهید بیشترین استفاده را از زندگی ببرید، باید سعی کنید با نشاط و شاد باشید! شادی چیزی خارج از کنترل ما نیست که صرفاً اتفاق بیفتد. این طرز فکر به منفی‌گرایی و احساسات تلخ و البته مسری منجر می‌شود. البته شادی هم مثل منفی‌گرایی مسری است! آخرین باری که یک بعد از ظهر را با بچه‌های در حال بازی گذرانده‌اید، به یاد دارید؟ آنها بهترین معلمان نشاط و لذت هستند. از خود بپرسید: «اگر سعی کنم هر روز با کنجکاوی و حضور ذهن یک کودک به دنیا نگاه کنم، چه می‌شود؟»

ایمان و کمی الهام بی‌پروا کمک می‌کند به دیوهای درون خود چیره شوید.

همه ما موجودات منفی درون خود داریم. آنها روی ذهن ما سایه می‌اندازند، و جلوی بدست آوردن آنچه می‌خواهیم را می‌گیرند. خوشبختانه، می‌توان به آنها غلبه کرد. تنها چیزی که نیاز داریم سلاح مناسب است. وقتی پروژه جدیدی را شروع می‌کنیم، از خود می‌پرسیم «آیا واقعاً این فکر خوبی است؟» یا شاید «آیا واقعاً از پس آن برخواهم آمد؟» اگر اجازه دهیم شک بر ما غلبه کند، انگیزه تحلیل می‌رود. فقط یک راه چاره هست: ایمان. نه ایمان ایدئولوژیک و نهادینه شده از بیرون، بلکه نوع متواضع و ساده‌ای از ایمان که درون شما زنده است و وقتی دچار شک می‌شوید، به شما قدرت می‌دهد. به خود بگویید، «اگر سخت کار کنم و همه نیروی خود را وقف کارم نمایم، به هدف خواهم رسید.» با ایمان داشتن به خود و شکل دادن به افکارتان، تلاش در جهت کسب اهداف بسیار ساده‌تر خواهد شد.

اما اگر اهداف‌تان غیر ممکن یا حتی کمی دیوانه‌وار به نظر برسند چه؟ به یاد داشته باشید که هیچ نوآوری هرگز با حرکت در مسیری امن بدست نیامده. برای تاثیرگذار بودن، باید کمی بی‌پروا و کمی دیوانه باشید.

اما آن نوع بی‌پروایی که به آن نیاز دارید و می‌تواند کمک کننده باشد، تمایلی قوی است برای به چالش کشیدن آنچه بدیهی می‌پندارید و تلاش مداوم برای کسب چیزی واقعاً جدید.

باید اول باور کنید که می‌توانید به واقعیت شکل دلخواه خود را بدهید. زندگی شما روی سنگ تراشیده نشده، اگر بخواهید می‌توانید تغییرش دهید. مردان و زنان بزرگ تاریخ از چنین باوری انگیزه گرفته‌اند.

فردی روی ماه در دهه 1960 نمونه خوبی است. در آن زمان فرستان یک انسان به ماه، اگر نه خطرناک اما غیر ممکن می‌نمود. اما پروژه به موفقیت رسید، و از آن لحظه به بعد مفهوم ممکن در جهان عوض شد.

معمولی کافی نیست. به دنبال فوق‌العاده باشید، با استانداردهای خود زندگی کنید و روی دیگران هم تاثیر بگذارید.

وقتی کاری که دوست دارید انجام می‌دهید، فقط شادی شما نیست که رشد می‌کند. انرژی خوب شما الهام بخش دیگران هم خواهد شد. همه این قابلیت را دارند که امیدبخش دیگران باشند، و این نقشی است که ارزشش را دارد برایش تلاش کنید اما چطور؟ ساده است. آنچه عاشقش هستید انجام دهید.

وقتی می‌پرسند، چه احساسی دارید یا چطورید، اغلب می‌گویید «خوبم» یا در واقع OK هستم. اما آیا این بهترین حالی است که می‌توانید داشته باشید؟ چرا نباید عالی یا فوق‌العاده باشید؟ اگر وقت بیشتری برای انجام کارهایی که دوست دارید و به شما حس غرور می‌دهند می‌داشتید، حتماً زندگی بسیار بهتری از OK در انتظارتان بود.

از خود بپرسید آیا خانواده، دوستان و همکاران از علایق واقعی شما خبر دارند؟ اگر نه، احتمالاً هنوز باور ندارید واقعاً که هستید. اجازه ندهید دیگران زندگی را به شما دیکته کنند! اگر به دیگران اجازه دهید شما را از دنبال کردن علایق‌تان باز دارند، یکپارچگی، اصول شخصی و شان و وقارتان خدشه دار خواهد شد. باید به هر چیزی که خلاف علایق و اهداف‌تان است نه بگویید، به هر قیمتی.

دنیای امروز پُر از تعارض و فقر است. با این وجود بی‌تفاوتی هم همه جا به چشم می‌خورد. دنیای ما به شدت نیازمند الگوها و رهبران الهام بخش است. پس چرا برای پُر کردن این خلاء باید منتظر تایید دیگران باشید؟ باید باور کنیم که همه ما می‌توانیم این نقش را عهده بگیریم و الهام بخش باشیم.

شاید خودتان را رهبر یا کسی که می‌تواند به دیگران بگوید چه کنند، ندانید. پس به یاد داشته باشید: «رهبران خوب به دیگران نمی‌گویند چه کار کنند؛ آنها به افراد الهام می‌بخشند تا مسیر خود را بیابند.»

صبور باشید.

بی‌صبری و کم طاقتی انرژی و انگیزه را تحلیل می‌برد. وقتی حس می‌کنید صبرتان تمام شده و بی‌طاقت شده‌اید، از خود بپرسید: «چطور می‌توانم به سرعت خود را آرام کند؟» یا «چرا این موقعیت همیشه شکیبایی مرا از بین می‌برد؟» بعد بپرسید: «چطور می‌توانم دفعه بعد چنین موقعیتی را مدیریت کنم؟» نفس عمیقی بکشید، انرژی مثبت را دوباره احساس خواهید کرد!

گذشته را فراموش کنید، شعله انگیزه را روشن نگه دارید، به خود ایمان داشته باشید، به دنبال بهترین‌ها باشید و بدانید که آزادی و ترس محرک‌های اصلی انسان هستند.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا