چکیده کتاب هنر کار

کتاب هنر کار: مسیری مطمئن برای کشف کاری که برایش ساخته شده اید (The Art of Work: A Proven Path to Discovering What You Were Meant to Do)، نوشته جف گوینز (Jeff Goins) در سال 2015 منتشر شده است و در مورد یافتن حرفه مناسب شما است. همان هدف خاصی که برایتان لذت می آفریند و به زندگی شما معنا می دهد.

آثار جف گوینز نویسنده کتاب هنر کار، عمدتاً به رویاهای انسانی و محقق کردن آنها می پردازد.

صبح ها که از خواب بیدار می شوید چه حسی دارید؟ برای بیرون آمدن از رختخواب تقلا می کنید و از شروع یک روز کاری ناخوشایند دیگر به وحشت می افتید؟ در این صورت، نگران نباشید! بسیاری از ما چنین حسی داریم، چون هنوز حرفه مناسب خود را پیدا نکرده ایم.

پیشه و حرفه شما باید دلیل بیدار شدن تان باشند، دلیل تلاش و سختکوشی تان. وقتی پیدایش کنید، هر روز با نشاط از رختخواب بیرون می آیید و آماده ایجاد تغییر در جهان هستید. کتاب هنر کار مزایای یافتن حرفه مناسب فرد را توضیح داده و برای پیدا کردنش راهنمای شما خواهد بود. در ادامه می توانید چکیده کتاب هنر کار را مطالعه نمایید.

شغل مناسب به زندگی معنا می دهد.
شغل خود را دوست ندارید؟ در این صورت تنها نیستید. فقط 13 درصد جمعیت جهان واقعاً از کارشان لذت می برند. اما چگونه می توان این آمار را تغییر داد؟ شاید با جستجوی کاری که خوشحال تان می کند و انجام ندادن هیچ کار دیگری جزء آن! البته دقیقاً هم این گونه نیست.

بهترین راه برای بدست آوردن شادی در محیط کار، یافتن ندای درون است. نیرویی بزرگتر از خودتان که انگیزه هر عمل و حرکت شما است و برای انجام این کار، باید به چیزی فراتر از شادی و درد فکر کنید.

انسان نباید صرفاً جوینده لذت یا دوری کننده از ناراحتی ها باشد، بلکه باید به دنبال معنایی برای زندگی بگردد. اگر صرفاً روی اجتناب از ناراحتی و درد و شکست تمرکز کنید، حرفه و پیشه مناسب خود را نخواهید یافت. در راه رسیدن به رویاها، ناگزیر با چالش روبرو خواهید شد و باید این سختی ها را به عنوان بخشی طبیعی از کشف آنچه واقعاً دوست دارید، بپذیرید تا روند پیشرفت متوقف نشود.

ویکتور فرانکل، روانشناس مشهور به خوبی این نکته را تشریح کرده است. او معتقد می باشد که هر فردی به دلیلی برای زندگی نیاز دارد، دلیلی برای حرکت به جلو.

اما چطور باید این دلیل را پیدا کرد؟ اینجا است که پای آگاهی به میان می آید. آگاهی کمک می کند علاقه واقعی خود را تشخیص دهید.

افراد وقتی علاقه واقعی خود را کشف می کنند که یک اتفاق یا احساس باعث آگاهی از آن علائق می شود. بنابراین باید همیشه منتظر و مراقب چنین اتفاقی باشید. آگاهی یعنی آماده بودن برای آن لحظه تا در زمان وقوع بتوانید تشخیص دهید.

روش دیگر برای یافتن علاقه درونی فهرست کردن همه اتفاقات بزرگ زندگی است، حتی آنهایی که شاید خیلی مهم به نظر نرسند. چه زمانی احساس رضایت، شادی و خودشکوفایی بیشتری داشته اید؟ سعی کنید شباهت های بین این زمان ها را پیدا کنید. علاقه درونی می تواند نقطه پیوند همه آنها با هم باشد.

مربیان خوب پیدا کنید و هرگز دست از تمرین بر ندارید.
یافتن و دنبال کردن علاقه واقعی، مسیری شخصی است اما در پیمودن آن تنها نیستید. کمک گرفتن از دیگران بخش مهمی از این روند است.

به راحتی می توان افراد موفق را خودساخته دانست؛ اما در واقع هیچکس به تنهایی به موفقیت دست نمی یابد. موفق ترین افراد کسانی هستند که می دانند چگونه مربیان و رهبران خوب برای خود پیدا کنند. مربیان فرد را در مسیر رسیدن به حرفه و علاقه درونی راهنمایی می کنند.

هر فردی که ملاقات می کنید و هر تجربه ای که از سر می گذرانید، فرصتی است برای اینکه چیزی در مورد خودتان بیاموزید. زندگی مدرسه شما است. استیو جابز را در نظر بگیرید. کالج را به خاطر رویاهایش رها کرد اما مخفیانه در کلاس هایی که برایش جالب یا مهم بودند، شرکت می کرد. او از طریق کار کردن با افراد مختلف چیزهای بزرگی آموخت. وقتی افرادی که می توانند در کسب هدف به شما کمک کنند، پیدا کردید، کارتان را شروع کنید. فقط با تمرین کردن می توانید به آن حرفه مسلط شوید.

بهترین راه تمرین کردن این است که هرگز دست از تلاش برای کسب دانش و ارتقاء خود بر ندارید. این یعنی باید خود را برای شکست آماده کنید.

تمرین کردن به معنی انجام یک کار ساده بارها و بارها نیست؛ بلکه به معنی خروج از منطقه امن و جابجا کردن مرزهای موجود است. به عبارت دیگر اشتباه کردن و یاد گرفتن از آن می باشد.

تمرین کردن مثل عضله سازی است. ماهیچه ها وقتی رشد می کنند که به صورت منظم کمی فشار به آنها وارد کنید، که باعث می شود دچار پارگی شده و خود را بازسازی کنند.

البته باید توجه کنید که نمی توانید به هر چیزی دست پیدا کنید. چیزهایی وجود دارد که بعضی از ما قادر به انجامش نیستیم و این هیچ اشکالی ندارد. پس اگر نتوانستید پیشرفت کنید، احتمالاً هنوز علاقه واقعی خود را پیدا نکردید.

دست از حرکت به سمت هدف بر ندارید و همیشه از اشتباهات خود درس بگیرید.
خب؛ وقتی هدفی را پیدا کردید، چه می کنید؟ منتظر می مانید که چه پیش می آید؟ البته که نه. مسیر کسب هدف، پلکانی است نه آسانسور. باید تا رسیدن به قله تلاش کنید.

فرض کنید علاقه درونی تان تدریس است. نباید دست از حرکت به سمت هدف بردارید. در کلاس های آموزش تدریس شرکت کنید، کار معلم های دیگر را از نزدیک ببینید و در کتابخانه، تکنیک های مختلف را مطالعه کنید. اگر حتی مدت کوتاهی دست از تلاش بردارید، دوباره شروع کردن سخت تر خواهد شد. همیشه به ارتقاء و بهبود خود ادامه دهید. نگران اشتباه کردن نباشید. شکست شما را از موفقیت دور نمی کند، برعکس نزدیکترتان می کند.

همه افرادی که به دنبال رویاهای خود هستند، اشتباه می کنند یا با مانع روبرو می شوند. این سختی ها را به عنوان فرصت هایی برای یادگیری و رشد بپذیرید. این دقیقاً همان اتفاقی است که برای استیو جابز افتاد. او از شرکت خودش اخراج شد. او به جای تمرکز روی شکست خود، با پیکسار وارد همکاری شد. از اشتباه خود در اپل درس گرفت و پیکسار را تبدیل به کسب و کاری پُر سود کرد؛ او در نهایت به اپل برگشت و آن را به یکی از بزرگترین شرکت های دنیا تبدیل نمود.

یکی از روش های فکر کردن در مورد اشتباهات استفاده از پایه محوری است. در بسکتبال وقتی بدون دربیل کردن دو گام بردارید، پایی که روی آن فرود می آیید، پای محوری شما خواهد بود و دیگر نمی توانید آن را از زمین بلند کنید. اما می توانید بدن تان را حول آن حرکت دهید و به دنبال فرصتی برای پاس دادن یا پرتاب باشید. به عبارت دیگر، حتی وقتی فکر می کنید به نقطه توقف یا بن بست رسیده اید، باز هم می توانید اقدامی انجام دهید. هیچ بن بستی وجود ندارد. خودتان باید خود را به مقصد مطلوب برسانید.

سبد زندگی خود را با چالش های جالب و متنوع پُر کنید.
تا به حال اصطلاح زندگی پرتفوی را شنیده اید؟ احتمالاً نه. اما شاید همین حالا چنین زندگی ای داشته باشید. در زندگی پرتفوی، هویت شما با دامنه وسیعی از امور تعریف می شود، نه فقط یکی. مثلاً یک نویسنده، همزمان شوهر و پدر هم هست.

چهار حوزه اصلی در یک زندگی پرتفوی وجود دارد: کار، خانه، تفریح و هدف. کار فقط در برگیرنده شغل اصلی شما نیست؛ بلکه پروژه های دیگری که روی آنها کار می کنید را هم شامل می شود. خانه یعنی خانواده و دوستان، جایی که بیشتر معنای زندگی خود را از آن می گیرید. وقتی کاری را فقط برای لذتش انجام دهید، یعنی تفریح کرده اید. در آخر، هدف، مقصود اصلی زندگی تان است، چیزی که حاضر هستید برایش ریسک کنید.

تعداد فزاینده فریلنسرها نشان دهنده محبوبیت و فراگیری زندگی پرتفوی است. تا سال 2020، بین 40 تا 50 درصد نیروی کار آمریکا و تا 2030 اکثریت آن فریلنسر خواهند بود.

چرا مردم فریلنسینگ را اینقدر دوست دارند؟ چون انسان ها روبات نیستند که برای انجام فقط یک کار برنامه ریزی شده باشند. علائق ما متنوع هستند و وقتی بتوانیم برای همه آنها وقت بگذاریم احساس بهتری خواهیم داشت. تنوع جزئی از زندگی معنادار است.

روانشناسی به نام میهالی چیک سنت میهالی معتقد است همه باید به دنبال وضعیتی ذهنی که به آن جریان می گویند باشیم. جریان نقطه تلاقی آنچه در انجامش خوب هستید و آنچه شما را به چالش می کشد است. اگر کاری بیش از حد ساده باشد، جالب نیست و اگر بیش از حد دشوار باشد ما را عصبی و مضطرب می کند. جریان یعنی نقطه ای میان این دو.

پس به دنبال انواع مختلف چالش ها باشید تا پرتفو یا سبد زندگی متنوعی داشته باشید.

پیشه شما میراث شما است و تا همیشه برایش زندگی خواهید کرد.
پیشه شما چیزی بزرگتر از مثلاً نوشتن یک رمان است، چون فقط در مورد شما نیست! از یک هدف شخصی هم بزرگتر است، در واقع میراث شما است، کاری که تا مدت ها بعد از انجامش الهام بخش دیگران خواهد بود.

کاری که فقط برای خودتان انجام می دهید، نمی تواند پیشه و علاقه واقعی تان باشد. پس به دنبال خلق فقط یک شاهکار نباشید، بلکه اثری دائمی خلق کنید. مثلاً وقتی به موتسارت فکر می کنید، احتمالاً فلوت جادویی یا یکی از سونات هایش به ذهن تان می آید. اما نام بردن از فقط یک قطعه موسیقی نیست که هنر موتسارت را نشان می دهد؛ بلکه کار او در تمام زندگی اش چیزی است که تاثیرگذار و الهام بخش مردم طی قرن ها بوده است. برای درک بهتر این موضوع باید مرگ را هم به رسمیت شناخته و تصدیق کنید، چون علاقه واقعی یک میراث هم هست. علاقه و پیشه واقعی شما هرگز تمام نشده و ترس از مرگ می تواند حتی مفید باشد، باعث می شود تا پایان عمر دست از خلق بر ندارید. اینشتین حتی در بستر مرگ هم به دنبال عینکش بود تا کارهای ناتمامش را تکمیل کند.

متاسفانه، گریزی از مرگ نیست. باید بپذیرید که نخواهید توانست همه امور را به اتمام برسانید. اما حتی وقتی از دنیا رفته اید، میراث شما از طریق کارتان ادامه می یابد. آلبرت اودرزو خالق کمیک آستریکس مایل بود اثرش بیشتر از خود او عمر کند، بنابراین آن را به نویسنده دیگری به نام جان ایو فری سپرد تا به حیاتش ادامه دهد.

ریسک پذیر باشید و اشتباه کنید.
درگیری با چالش ها مفید است چون باعث رشد می شود. پس از پذیرش چیزهای جدید نترسید و اگر اشتباه کردید، از آن درس بگیرید. اشتباهات را فرصت های یادگیری بدانید که شما را به هدف نزدیکتر می کنند. منطقه امن خود را رها کرده و ناشناخته ها را کشف نمایید.

هر کس یک ندای درون و یک پیشه و علاقه واقعی در خود دارد، ایده ای که به زندگی اش معنا داده و او را به پیش می برد. پس آماده یافتن علاقه درونی خود باشید و سبد زندگی خود را متنوع کنید تا شادی و تعادلی که به آن نیاز دارید بدست آورید. این صرفاً به معنای خلق چیزی که به آن افتخار کنید نیست. علاوه بر رضایت درونی و خودشکوفایی، میراثی از خود به جا می گذارید که حتی بعد از مرگ هم الهام بخش دیگران خواهد بود.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا