قانون بازگشت

مردی از یکی از دره های پیرنه در فرانسه می گذشت که به چوپان پیری بر خورد. غذایش را با او تقسیم کرد و مدت درازی درباره ی زندگی صحبت کردند. بعد صحبت به وجود خدا رسید.

مرد گفت: «اگر به خدا اعتقاد داشته باشم، باید قبول کنم که آزاد نیستم و مسئول هیچ کدام از اعمالم نیستم. زیرا مردم می گویند که او قادر مطلق است و اکنون و گذشته و آینده را می شناسد.»

چوپان ناگهان و بی مقدمه زیر آواز زد و صدای آوازش در دره پیچید! بعد آوازش را قطع کرد و شروع کرد به ناسزا گفتن به همه چیز و همه کس! صدای فریادهای چوپان نیز در کوه ها پیچید و به سوی آن دو بازگشت. سپس چوپان گفت: «زندگی همین دره است. آن کوه ها، آگاهی پروردگارند، و آوای انسان، سرنوشت او. آزادیم آواز بخوانیم یا ناسزا بگوییم؛ اما هر کاری که می کنیم، به درگاه او می رسد و به همان شکل به سوی ما باز می گردد.»

[toggle title=”برای مشاهده منابع اینجا کلیک کنید.” state=”close” ]

مقاله آموزشی «قانون بازگشت»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری و نگارش هیئت تحریریه پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد. در این راستا کتاب نیم کیلو باش، ولی خودت باش!، نوشته ی سعید گل محمدی از انتشارات آسیم، منتشر شده در آذر 1391 با شابک 1-531-418-964-978 به عنوان منبع اصلی مورد استفاده قرار گرفته است.

[/toggle]

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا