شبکه های اجتماعی با ما چه می کنند؟

شبکه های اجتماعی دنیا را تغییر داده اند و بسیاری از ما احتمالاً در تغییراتی که این شبکه ها رقم زده اند، سهیم شده ایم. اما آیا باید در مورد تغییر رفتارمان نیز نگران باشیم؟ شکی نیست که شبکه های اجتماعی مسئول تخریب بسیاری از قراردادهای اجتماعی هستند. آنها وقت گیر، ناقض حریم خصوصی و… می باشند. اما در این مقاله می خواهیم از موضوع دیگری سخن بگوییم، آیا به راستی شبکه های اجتماعی، ما را ضد اجتماعی می کنند؟ آیا مدرکی برای اثبات این ادعا وجود دارد؟

برای پاسخ به این سوالات، باید به این مورد نگاه کنیم که شبکه های اجتماعی چه تاثیری بر رفتار و اعمال ما نسبت به دیگران ایجاد می کنند؟ شبکه های اجتماعی تاثیرگذاری قابل توجهی دارند، به دلیل اینکه این چیزی است که مغز ما انجامش می دهد. حقیقت این است که تعاملات اجتماعی ما در هر دو مورد، هم آنلاین و هم واقعی، تاثیر بسیاری بر تفکر و ادراک ما دارد. در دهه 1990 رابرت دانبر (انسان شناس)، فرضیه مغز اجتماعی را بیان کرد که می گوید طبیعت اجتماعی نشان می دهد که چرا با چنین مغز بزرگی به وجود آمده ایم.

انسان های اولیه در جوامع خود، به صورت گروهی زندگی می کردند. این رویکرد برای بقای ما بسیار مفید است اما این سبک زندگی به پردازش اطلاعات زیادی توسط مغز نیاز دارد. چه کسی به شما اعتماد می کند؟ چه عکسی به شما کمک می کند؟ چه کسی همراه شما است و از شما دلجویی می کند؟… جزئیات بسیار زیادی در یک لحظه باید پردازش و در دسترس باشد. برای حفظ این نظریه، انسان باید دارای مقدار زیادی از ماده خاکستری مغز باشد.

مطالعات تصویربرداری مغزی که در حمایت از این نظریه انجام شده، شبکه ای از مناطق را در مغز نشان می دهد که فعالیت آن هنگامی که انسان فکر می کند عضوی از یک گروه است، افزایش پیدا می کند و همچنین فعالیت بخش های دیگر نیز هنگام پردازش حس هویت و هنگام پردازش احساس و همدلی در گروه یا یک انجمن که عضوی از آن هستیم، افزایش می یابد. این همه نشان می دهد که تعاملات اجتماعی جزو اصلی هویت ما در سطحی بسیار اساسی است.

واقعاً چرا وقتی این شبکه ها در لغت اجتماعی قلمداد می شوند، در عمل باید موجب تنهایی باشند و اگر این چنین ضد اجتماعی هستند، پس چرا ما انسان های اجتماعی، به آنها پناه می بریم؟ در این مقاله شما می توانید با اثرات شبکه های اجتماعی بر افراد آشنا شوید؟

برونگرایی اجتماعی (Social Butterflies)

حتماً شنیده اید که زندانیان را برای مجازات سنگین تر، به انفرادی می فرستند. روانشناسان این اتفاق را نوعی شکنجه می نامند چرا که انسان به تعاملات اجتماعی نیاز دارد. از سوی دیگر نیز تعاملات بیش از حد، مناسب نیست. تعاملات اجتماعی، مالیاتی است که مغز پرداخت می کند. درگیر شدن در یک رابطه، فعالیت زیادی برای مغز است و نیازمند تلاش های ذهنی بسیاری است. این موضوع تناقضی را میان اینکه انسان به تعاملات اجتماعی نیاز دارد و در همان حال نیازمند حریم خصوصی است، آشکار می کند. تعاملات مجازی، مغز ما را از بین می برند به همین دلیل است که ما نیازمند حریم خصوصی، فاصله گرفتن و بازیابی دوباره هستیم.

همه اینها نشان می دهد که مغز در مواجهه با تعاملات اجتماعی با تعادل دقیقی، برای اطمینان از دریافت بیشترین میزان تعاملات اجتماعی برخورد می کند. درست همانطور که اضافه کردن 10 برابر مقدار لازم شکر به یک کیک، آن را 10 برابر بهتر نمی کند، شبکه های اجتماعی نیز می توانند جنبه های اجتماعی و روابط اجتماعی را به گونه ای بی فایده (اگرچه نه کاملاً مضر)، تقویت کنند.

در اوایل سال 2010 روانپزشکان حرفه ای هشدار دادند که اعتیاد به شبکه های اجتماعی، یک پدیده واقعی است که باید به عنوان یک اختلال بالینی بررسی شود. نمونه ای از مطالعه های موردی: فردی 50 ساعت در روز، فیسبوک خود را بازبینی و به ندرت خانه را ترک می کرد، کار خود را از دست داد. در یک مورد دیگر، فرد برای بازبینی کردن بروزرسانی هایش در شبکه های اجتماعی، مشاوره درمانی خود را قطع کرد. در واقع این موارد نشان می دهند که قطع کامل ارتباطات اجتماعی و تمرکز روی رسانه های اجتماعی، بطورکلی به ضرر هویت و موجودیت فرد است.

یک تعادل اجتماعی موفق به معنای پاداش واقعی در مغز است. آزاد شدن اکسی توسین (نوعی هورمون لذت و پاداش) احساس عمومی از خوشبختی و وابستگی را به همراه داشته و در نهایت بخش پاداش دهی مغز، دوپامین را آزاد می کند و احساس لذت را به ارمغان می آورد. مطالعات و حتی برخی شواهد نشان می دهد که یک تعامل اجتماعی موفق یا یک پست پُرطرفدار در فیسبوک یا یک توئیت نیز می تواند چنین پاسخ مثبتی را در مغز تولید کند.

متاسفانه، این موفقیت های اجتماعی در تعاملات «آنلاین» بسیار ساده و بی دردسرتر از تعاملات واقعی و «عادی» بدست می آید. مواد مخدر نیز بر اساس اصول مشابه کار می کنند و بخش پاداش دهی مغز را فعال می کند اما بدون هیچ زحمتی در عمل که مغز سزاوار پاداش برای آن باشد. با گذشت زمان، مغز نیز با انتظارات از این سیگنال های لذت سازگار می شود و اختلالاتی را در مناطقی که مسئول جلوگیری از بروز احساسات یا کنترل استبداد آگاهانه است، به وجود می آورد. مطالعه ای که در سال 2013 در دانشگاه زوریخ و به سرپرستی دکتر روانشناس کاترین پرتلر انجام شد، نشان می دهد که در معتادان کوکائین، فعالیت بخش هایی از مغز که موجب همدلی و تمایل به جمع شدن می شد، کاهش یافته است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که اگر اعتیاد به شبکه های اجتماعی از مکانیزم های مشابه اعتیاد به مواد مخدر پیروی کند، ممکن است تاثیر منفی بر توانایی فردی در برقراری ارتباط ایجاد کرده و فرد را به سمت غیر اجتماعی شدن سوق دهد.

کنترل وسواس (Control Freaks)

موضوع دیگری که در شبکه های اجتماعی به چشم می آید این است که افراد کنترل بیشتری روی ارتباطات آنلاین خود دارند، به این معنی که آنها می توانند به میزان بسیار بیشتری تصمیم بگیرند، که دیگران آنها را چگونه تجربه کنند! شما می توانید فقط عکس های خوب قرار دهید، می توانید نظرات نادرست را حذف کنید، بر نوشتار خود نظارت کنید، الگوهای رفتاری هوشمند را به اشتراک بگذارید و… این خشنود کردن دیگران بخشی از فرآیندی است که به عنوان مدیریت تاثیر شناخته می شود. جایی که ما دائماً مجبور به ارائه بهترین تصویر ممکن از خودمان هستیم تا بتوانیم دیگران را به افرادی تبدیل کنیم که به ما افتخار می کنند.

در مطالعه ای که دکتر تام فارو در سال 2014 در دانشگاه شیفیلد و در زمینه مدیریت احساس انجام داد، با استفاده از فناوری اسکن مغزی موضوع جدیدی بررسی شد. در این تحقیق از افراد خواسته شد رفتارهایی را از خود نشان دهند تا مردم آنها را دوست داشته باشند و همچنین رفتارهایی تا مردم آنها را دوست نداشته باشند. پس از آن فعالیت هایی در بخش هایی از مغز شامل میانه مغز و مخچه ثبت شد که نشان می داد این مناطق در پردازش تصویری که از خودمان به دیگران ارائه می کنیم، درگیر هستند با این حال این مناطق تنها زمانی بطور قابل ملاحظه ای فعال می شدند که افراد سعی می کردند تصویر بدی از خودشان نشان دهند. یعنی زمانی که رفتارهایی انتخاب می کردند تا مردم آنها را دوست نداشته باشند. در غیر این صورت زمانی که رفتارهایی را انتخاب کردند که مردم آنها را دوست داشته باشند، هیچ اختلال قابل تشخیصی در فعالیت طبیعی مغز به وجود نیامد.

در کنار این واقعیت که در رفتارهایی که ما را بد نشان می داد، پردازش مغز بسیار سریع تر عمل می کرد، نتیجه این بود که ارائه یک تصویر مثبت از خودمان به دیگران تمام چیزی است که مغز در طول زمان انجام می دهد و این وضعیت پیش فرض مغز است. این یک دستاورد کوچک در یک مطالعه محدود بود اما نتیجه آن جالب است. با این وجود اگر ما بطور مداوم برای ارائه یک تصویر خوب از خودمان تلاش کنیم، تعجبی ندارد که شبکه های اجتماعی این چنین محبوب باشند چرا که آنها کنترل بیشتری به ما برای نحوه برخوردمان می دهند. اما این کنترل یک شمشیر دولبه است. حتی اگر شما فقط با دوستان خود نشسته باشید، تمایل به بازبینی تلفن هوشمند به جای گفتگو، ممکن است بسیار خسته کننده باشد. مغز عموماً مخالف خطر کردن است و موارد قابل پیش بینی را به دیگری ترجیح می دهد و روابط آرام و جلوی دید، اغلب و ناخودآگاه اطمینان بیشتری نسبت به ارتباطات غیر قابل پیش بینی دارد. ممکن است افرادی که با آنها هستید، نگران شوند و این رفتار را ضد اجتماعی تلقی کنند که البته دقیقاً همین است.

نگران کننده تر آن است که یک نظرسنجی سالانه که در نشریه Personality And Individual Differences روی مردان 18 تا 40 ساله انجام شد، نشان می دهد که مقدار زمان صرف شده در شبکه های اجتماعی برای پست کردن سلفی و ادیت کردن سلفی ها، برای بهتر نشان دادن تصویر خود، با صفاتی مانند خودشیفتگی در روانپزشکی ارتباط داشت. این گفته به آن معنا نیست که شبکه های اجتماعی باعث ایجاد این چیزها می شود بلکه نشان می دهد که افراد از این راه به عنوان راهی برای ابراز وجود بدون پیامد خاصی نگاه می کنند. ممکن است چنین رفتاری در دنیای واقعی به چالش کشیده شود یا از آن انتقاد کنند.

یکی دیگر از یافته های جذاب از یک مطالعه که به سرپرستی پروفسور جوی پلوچته در دانشگاه لیندنوود انجام شد، انواع خاصی از رفتارها را در شبکه های اجتماعی یعنی برونگرایی و «آزاد بودن» (که احتمال قربانی شدن در فضای سایبری را افزایش می دهد)، بررسی کرد. نتایج این پژوهش نشان می داد که یک شخص ممکن است بطور معمول فطریات ظاهری و ظریف خود را سرکوب کند زیرا هنجارهای اجتماعی چنین چیزهایی را نمی پذیرند. زبان بدن ناخوشایند و بازخوردها همه برای حفظ گروه اجتماعی دوستانه یا شخصی تا حدودی موثر است. اما این نشانه ها در اینترنت وجود ندارد، بنابراین شخص می تواند خودش باشد یا شخصی باشد که دوست دارد. این رفتار هم می تواند راهی برای تسهیل تداوم فعالیت های ضد اجتماعی شود.

شبکه های اجتماعی همچنین به ما توانایی انتخاب می دهند، انتخاب آنچه از دیگران ببینیم یا بشنویم. در شبکه های اجتماعی ساختن گروه ها بسیار ساده تر است و بخشی از آنها برای همیشه باقی خواهند ماند. این موضوع می تواند ما را به نشان دادن واکنش های افراطی بیش از پیش نسبت به دیدگاه های متضاد و رفتارهای ضد اجتماعی مشابه آن چیزی که در دورهمی های رو در رو در مورد یک تیم فوتبال با آن مواجهیم، بکشاند و رفتارهای ضد اجتماعی را تقویت کند. اما همه چیز هم بد و غم انگیز نیست، مردم عصبی یا غیر اجتماعی را هم می توان با ارتباطات اجتماعی کنترل شده و سازمان یافته در شبکه های اجتماعی رها کرد تا دوستی ها و روابطی خیلی خوب در سراسر دنیا شکل بگیرد که پیش از این نبوده است. اما حقیقت این است که این روش ممکن است بعضی اوقات درست کار نکند چرا که مغز انسان سیستم های مختلفی را ایجاد کرده تا مطمئن شود تعاملات اجتماعی در موثرترین حالت ممکن باشد.

شبکه های اجتماعی به هر حال باعث اختلال در ما می شوند. به این معنی که گاهی باعث می شود فراموش کنیم که برای چه هدفی ساخته شدیم و ما را ضد اجتماعی می کند.

منابع

مقاله علمی و آموزشی «شبکه های اجتماعی با ما چه می کنند؟»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری، ترجمه و نگارش هیئت تحریریه علمی پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد. در این راستا مقاله آرش برهمند در مجله دانشمند، به عنوان منبع اصلی مورد استفاده قرار گرفته است.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا