اصل، خود تو هستی!

سرطان روده او را به سمت مرگ می برد. شانس زندگی برایش بسیار اندک بود. پزشکان اعتقاد داشتند درصد زنده ماندن و بهبود برای او، بعد از عمل جراحی، خیلی کم است. اما راه نجات را پیدا کرد و بر خلاف همه ی پیش بینی ها، زنده ماند. او «شهرزاد آیرام اروح کندی» است، شخصی که اراده کرد تا خوب شود.

سال ها از آن روزهای تلخ و سخت می گذرد. آیرام کاملاً خوب شده و مدیر موسسه ی سمر (سرور مهراندیشان راستین) است که به صورت رایگان به بیماران سرطانی کمک می کند.

اما اینکه چگونه این ترس تبدیل به راه بهبود و امیدواری شد را شما می توانید از زبان خودش بخوانید.

«از مرگ ترس داشتم؛ و ترس من که آدم سرطانی بودم مثل سایر سرطانی ها، با ترس همه آدم های دنیا فرق داشت؛ بیمار سرطانی احساس تنهایی می کند، مثل فردی می ماند که اسلحه روی شقیقه اش گذاشته اند و ضامن آن را هم کشیده اند، فقط منتظر یک حرکت کوچک است.

با اینکه بیمار را همه دوست دارند و اطرافیانش مرتب به او می گویند خوب می شود، اما چشم هایشان چیز دیگری می گوید؛ مثل اینکه برای او فردایی نیست و او رفتنی است، در حالی که یک فرد سالم می تواند به شش ماه بعد فکر کند، برای آن برنامه ریزی کند. بیمار سرطانی نمی تواند و فکر می کند باید خودش را برای خداحافظی آماده کند و در این خداحافظی تنهای تنهاست، عزیزترین کسانش هم نمی توانند کنارش بمانند، او باید تنها برود و تازه آن موقع است که غمی عظیم را در دلش احساس می کند و دلتنگ می شود. دلتنگ برای زیبایی های زندگی، برای خورشید که هر روز خانه اش را روشن می کند، برای ماه که چراغ شب هایش است، برای جدایی از همسرش، برای دوری از فرزندانش؛ و انسان سرطانی در همه این دردها تنهای تنهاست…»

پزشکان سعی می کنند با دارو جسم او را نجات دهند، اما روح و ذهن بیمار با افسردگی درگیر است. در نظر بیماران سرطانی همه جا تاریکی است.

«اتفاقی که موجب می شود بیماران سرطانی حتی به درمان و اثر دارو بی اعتقاد شوند، اتفاقی است که برای من هم افتاد و دنیا برایم عوض شد.» اما ناگهان همه چیز با تغییر یک فکر، عوض می شود و او صبحش را با اندیشه ای نو آغاز می کند. «از خواب که بیدار شدم، تصمیم تازه ای گرفتم. به خودم گفتم تو از شیمی درمانی هیچ آسیبی نمی بینی، دچار عوارض نخواهی شد. اراده کردم و تصمیم را ملکه ذهنم کردم. مرتب به خودم این را می گفتم و تلقین می کردم.

شاید باور نکنید، اما از آن روز دیگر حالت تهوع نداشتم و گرفتار عوارض شیمی درمانی نشدم. انگار دنیا برایم عوض شد. به قدرت ذهن خودم پی بردم، از داروها معذرت خواستم. گفتم داروهای عزیز، شما برای کمک به تن رنجور من وارد بدنم می شوید آن وقت من به شما بد می کنم. همین شد که به جای مقابله با درمان و داروها، با آنها همراه شدم.»

اصل، خود تو هستی! الان پنج سال از آن روزها می گذرد و بیماری شهرزاد را ترک کرده، اما از آن بیماری برایش ثمره ای مانده و آن هم تاسیس موسسه ای است که در آن به بیماران یادآوری می شود: اصل خودشان هستند و روحیه و اراده شان، و اگر از ته دل بخواهند، با باور به اینکه بهبود پیدا می کنند، می توانند بر سخت ترین بیماری ها غلبه کنند و خوب شوند.

البته در کنار درمان های طبی، شهرزاد آیرام درباره ی نگاهش به زندگی هم می گوید: «زندگی می تواند سراسر سلامتی و شیرینی باشد. بیماری، در حال حاضر یک گزینش است، طبیعت، باکتری و ویروسی را که بتواند موجب بروز حمله ی قلبی، سرطان، بیماری قند و پوکی استخوان و… شود، بر انسان ها تحمیل نکرده است. همه ی اینها عوارض ساخته های مشکوک دست انسان هستند. آنچه بشر ساخته است را می توان به دست خود با خویشتن شناسی و آگاهی نسبت به توانایی ها اصلاح کرد.»

[toggle title=”برای مشاهده منابع اینجا کلیک کنید.” state=”close” ]

مقاله آموزشی «اصل، خود تو هستی!»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری و نگارش هیئت تحریریه پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد. در این راستا کتاب نیم کیلو باش، ولی خودت باش!، نوشته ی سعید گل محمدی از انتشارات آسیم، منتشر شده در آذر 1391 با شابک 1-531-418-964-978 به عنوان منبع اصلی مورد استفاده قرار گرفته است.

[/toggle]

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا