چگونه یک مدیر به قاتل انگیزه کارمندان تبدیل میشود؟
کارآفرینان برای کسب مهارت و راهاندازی کسبوکار خود بسیار تلاش میکنند و در برخی مواقع با شکستهای بزرگی مواجه میشوند. حال اگر شما مراحل پُر فراز و نشیب راهاندازی کسبوکار را پشت سر گذاشتهاید و شرکت خود را سر پا کردهاید، نوبت رسیده به مدیریت صحیح. برخی کارآفرینان خودشان مدیریت اجرایی شرکت را به عهده میگیرند و برخی دیگر مدیر استخدام میکنند.
علاوه بر آن، زمانی که شرکت مراحل اولیه رشد خود را با موفقیت پشت سر میگذارد و پیشرفت میکند، لازم میشود که برای هر کدام از بخشها مدیر مجزایی در نظر گرفته شود.
کسی که سمت مدیریت را به عهده میگیرد، وظایف سنگینی دارد و باید به مهارتهای بسیاری تسلط داشته باشد. یک برخورد یا رفتار اشتباه از سمت مدیریت که بالاترین رده سازمانی هر کسبوکار محسوب میشود، میتواند حکم زهر را برای کسبوکار داشته باشد و انگیزه را در کارمندان بکشد. این زهر به صورت ناگهانی یا تدریجی اثر خود را میگذارد و اگر پادزهری برای آن در نظر گرفته نشود، دست آخر، کسبوکار را به سینه قبرستان میفرستد.
این مقاله را بخوانید تا با شش مورد از مهمترین خطاهای یک مدیر آشنا شوید و راهکارهای اجتناب از آنها را بشناسید. همین خطاها هستند که انگیزه را در کارمندان از بین میبرند و این فقدان بزرگی برای کسبوکار به شمار میرود.
1) نکتهسنجی بیش از حد در مدیریت کارمندان
هیچ فردی دوست ندارد که تحت مدیریت ریزبینانه قرار بگیرد. در واقع، کارمندان همواره خواهان آزادی عمل هستند و به پلتفرمی اشتیاق نشان میدهند که در بستر آن بتوانند مهارتها و استعدادهای خود را شکوفا کنند. بنابراین مدیران باید با دیدگاه آزادانهتری عمل کنند و به جای میکرومنیجینگ، مسئولیت کارها را به کارمندان محول کنند.
وقتی مدیران بیش از حد نکتهسنجی میکنند، این احساس در کارمندان القا میشود که مدیر به من اعتماد ندارد. هر کارمندی که چنین ذهنیتی داشته باشد، در نشان دادن قابلیتهای خود ناکام خواهد ماند. به عنوان یک مدیر باید به اعضای تیم خود و ظرفیتهای آنها ایمان کامل داشته باشید و حتی وظایف سرنوشتساز و کلیدی را نیز به آنها واگذار کنید. در این صورت است که حس اعتماد به نفس در کارمندان تقویت میشود و انگیزه آنها رو به اوج میگذارد.
2) نادیده گرفتن اهداف شغلی کارمندان
آیا میدانید چرا مردم شغل خود را عوض میکنند؟ یکی از دلایل عمده افراد برای تعویض شغل این است که در سمت فعلی خود هیچ جایی برای رشد نمیبینند. اکثریت قریب به اتفاق کارکنان دوست دارند که از پلههای ترقی بالا بروند و به همین دلیل، به شغلهایی جذب میشوند که مسیر درخشان پیشرفت را برایشان هموار میکند.
کارمندان برگزاری برنامههایی از قبیل منتورینگ و آموزش رهبری را ارزش میدانند، بنابراین اگر تدارکات انجام چنین برنامههایی را مهیا کنید، از آن استقبال خواهند کرد و تمایل بیشتری به ادامه همکاری با شما نشان خواهند داد. اگر نمیدانید که برگزاری کدام برنامه آموزشی و یادگیری برای کارمندان بهتر است، میتوانید تک به تک با کارمندان صحبت کنید و از آنها بپرسید که دوست دارند طی 5 سال آینده کجا باشند؟ تمایل دارند که کدام مهارتها را در خود پرورش دهند؟ پاسخ این سوالات را جمعآوری کنید و بر مبنای آنها، برنامه رشد و پیشرفت کارکنانتان را پیادهسازی کنید.
3) اعتبار ندادن به زحمات افراد
همواره به خاطر داشته باشید: یک رهبر خوب، بیشتر از حد واقع تقصیرها را به عهده میگیرد و کمتر از ارزش واقعی به خودش اعتبار میدهد.
به عنوان یک کارمند، تا به حال چند بار برایتان پیش آمده که کاری را انجام داده باشید، ولی اعتبار آن به نام فرد دیگری تمام شده باشد؟ هیچ چیزی ناراحتکنندهتر از آن نیست که درختی را بکارید و با عشق پرورش دهید، ولی میوههای آن نصیب فرد دیگری شود. یک مدیر خوب، همواره تلاشهای کارمندانش را شناسایی میکند و در قبال آن، به کارمندانش ارزش و اعتبار میدهد.
4) توجه نکردن به تناقضهای ایجاد شده در تیم
درگیری و تناقض در محل کار امری رایج است. اگر یک تیم بزرگ باشید و نیروهای کاری شما از حوزههای مختلف باشند، طبیعتاً پسزمینه رفتاری آنها با یکدیگر تفاوت خواهد داشت و درگیری پیش خواهد آمد.
حفظ کارکنان در گروهی واحد با یک چشمانداز مشخص، میتواند یک چالش ترسناک باشد. پیشنهاد میکنیم که در مواجه با تناقضات پیش آمده، رویکردی کنشگرایانه در پیش بگیرید. نگذارید چتر تیره اختلاف بر سر تیم شما سایه بیفکند. به جای آن که رویکردی بیطرف در پیش بگیرید، بهتر است هرچه سریعتر وارد عمل شوید. از سایه بیرون بیایید و ریشههای تناقض را شناسایی کنید، سپس از تدبیر و مصلحتاندیشی خود کمک بگیرید و پیش از آنکه انسجام تیمی شما از هم بپاشد، موضوع را ختم به خیر کنید.
5) کنترل مکان و زمان کاری کارمندان
کارمندان را مجبور کنیم در محل کار حاضر شوند یا به آنها اختیار عمل بدهیم تا به صورت دورکاری وظایف خود را به انجام برسانند؟ این پرسشی است که بحثهای فراوانی بر سر آن وجود دارد. برخی مطالعات نشان دادهاند که کارمندان در محل کار شادتر هستند و با بهرهوری بیشتری کار میکنند. از سوی دیگر، تحقیقاتی نیز وجود دارد که خلاف جمله قبل را تایید میکند.
بنابراین چه کار باید کرد؟ پاسخ در ماهیت شرکت و کارکنانی نهفته که در آن شرکت به فعالیت مشغولند. به عنوان یک مدیر از تبیین الزامات سفت و سخت خودداری کنید و با کارمندان خود با انعطافپذیری بیشتری رفتار کنید. شاید بهتر باشد به کارمندان اجازه بدهید که خودشان محل فعالیتشان را انتخاب کنند. اینجاست که نمودار بهرهوری آنها با جهشی صعودی همراه میشود.
جیسون فریدمن مدیر عامل شرکت بیسکمپ است. او معتقد است که مدیران حتماً باید علایم خستگی و فرسودگی شغلی کارکنان خود را تحت نظر بگیرند. او مینویسد:
نگرانی معمول هر مدیر، این است که نکند کارمندان آنطور که باید و شاید وظایف خود را انجام نمیدهند. این در حالی است که تهدید اصلی این است: نکند کار کردن زیاد کارمندان را خسته کند و انرژی آنها را تحلیل ببرد.
بنابراین بهتر است کارمندان خود را تحت فشار کاری قرار ندهید و زمان استراحت مناسبی را برای آنها فراهم کنید.
6) وادار کردن کارمندان به انجام کارهای بیهوده
مگر نه این است که شما به کارمندان خود پول میدهید و از آنها انتظار دارید که ثمربخش ظاهر شوند؟ پس چرا در اطراف خود مدیرهایی را میبینیم که وظایفی بیمعنا و بیهوده را به کارمندان خود محول میکنند؟ شما جزو این مدیران نباشید. از اتوماسیون استقبال کنید و تلاش کنید تا کارها را در بالاترین بازدهی ممکن پیش ببرید. محول کردن تسکهای بیهوده به کارکنان، در کنار کاهش بهرهوری، یک پیامد منفی دیگر نیز دارد و آن عبارت است از تاثیر منفی بر انگیزه کارمندان.
سخن پایانی
کارمندان سرمایههای هر کسبوکار هستند. یک مدیر باید از این سرمایهها محافظت کند و به پرورش و رشد آنها کمک کند. با رشد مهارتی و ارتقای سطح انگیزه کارمندان است که محیطی پُربازده در شرکت ایجاد میشود و کسبوکار در مسیر سودآوری قرار میگیرد.
به عنوان نکته پایانی، چند جمله ممنوعه را بیان میکنیم که شما به عنوان مدیر، هرگز و هرگز نباید آن را به زبان بیاورید. وگرنه به قاتل انگیزه کارمندانتان تبدیل خواهید شد و به دست خود، مرگ تدریجی کسبوکارتان را رقم خواهید زد:
- من تمایلی به شنیدن مشکلات شخصی شما ندارم. بروید و کار خود را به درستی انجام بدهید.
- من به شما پول نمیدهم که فکر کنید. فقط به انجام وظایف خود بپردازید.
- شما نمیتوانید در این تصمیمگیری دخالت کنید.
- به همان روشی که همیشه کارمان را جلو بردهایم، کار خواهیم کرد.
- من زمان کافی برای حرف زدن با شما ندارم.
- برای من مهم نیست چگونه انجامش میدهید، فقط آن را انجام دهید.
- شما خدا نیستید که بتوانید روش بهتری ابداع کنید.
- حواست را جمع کن، من مدیر هستم نه تو.
اگر به یک مدیر محبوب تبدیل شوید، همه کارمندان شما را دوست خواهند داشت و از جان و دل تلاش خواهند کرد تا بهترین عملکرد را در سازمان ایفا کنند.