چرا گالیله دانشمند بزرگی است؟
گالیله حتی 350 سال پس از مرگش، بزرگترین دانشمند جهان محسوب میشود. او نخستین کسی بود که نادرستی فلسفه ارسطویی را به اثبات رساند و مطالعات خود را بر پایه تجربه و آزمایش قرار داد.
گالیله در 15 فوریه 1564 میلادی در پیزا چشم به جهان گشود. پدر گالیله، وینچنزو گالیلئی، موسیقیدان و آهنگساز نسبتاً معروفی بود. گالیله تا 11 سالگی توسط پدرش تعلیم دید. او نواختن عود و چنگ را به خوبی آموخت و در فن موسیقی از پدرش پیشی گرفت. گالیله تحصیلات ابتدایی خود را در صومعهای به پایان رساند و به خواست پدرش در دانشگاه پیزا در رشته پزشکی نام نویسی کرد. او در دانشگاه، نظرات ارسطو را (که در آن زمان در دانشگاهها تدریس میشد) زیر سوال برد و در این مورد با اساتید، بحث و مناظره کرد.
سمت استادی ریاضیات
گالیله در سال 1583 میلادی برحسب اتفاق سخنرانی ریچی، استاد ریاضی دانشگاه پیزا، را شنید و به شدت مجذوب ریاضیات شد. او از آن پس به مطالعه ریاضیات پرداخت.
روزی گالیله همراه پدرش برای انجام فرایض دینی به کلیسا رفته بود. او در طول موعظه کشیش متوجه تاب خوردن چلچراغ کلیسا شد. حرکت چلچراغ درست مانند حرکت آونگ بود. این حرکت بتدریج کندتر و کندتر شد و سرانجام کاملاً متوقف شد. گالیله پی برد که مدت زمان نخستین نوسان با مدت زمان نوسانهای بعدی برابر است. او برای اندازهگیری این زمان از ضربان نبض خود استفاده کرد. او بلافاصله به خانه بازگشت و فرضیه خود را با آونگهای مختلف آزمایش کرد. به این ترتیب گالیله موفق به کشف قانون آونگ شد. ساعتهای آونگ دار، 60 سال بعد بر پایه همین قانون ساخته شدند.
گالیله در 23 سالگی به سمت استادی ریاضیات در دانشگاه پیزا منصوب شد. پس از دو سال، او به عنوان بهترین استاد دانشگاه پیزا برگزیده شد. در همین سالها، گالیله آزمایش معروف خود را در مورد سقوط آزاد اجسام از بالای برج کج پیزا انجام داد. او اجسامی با وزنهای مختلف را از بالای برج به پایین انداخت و نشان داد که آنها دقیقاً در یک زمان به زمین میرسند.
در سال 1952 میلادی گالیله در حالی که فقط 28 سال داشت، استاد دانشگاه پادوا شد. او 18 سال به عنوان استاد ریاضیات در این دانشگاه تدریس کرد. گالیله در این مدت کتابی درباره مکانیک، اینرسی و حرکت نوشت. به علاوه به مطالعه نیروی مغناطیسی، هیدروستاتیک و سختی مواد مختلف پرداخت.
ساخت تلسکوپ
او در سال 1609 میلادی از اختراع تلسکوپ توسط هانس لیپرشی مطلع شد و تلسکوپی برای خود ساخت. بزرگنمایی این تلسکوپ، سه بود (اجسام را 3 برابر اندازه واقعی خود نشان میداد). یک سال بعد، او تلسکوپ دیگری با بزرگنمایی 20 ساخت. گالیله به کمک همین تلسکوپ، چهار قمر مشتری را کشف کرد و کهکشان راه شیری را مشاهده نمود.
در آن زمان مردم و مقامات کلیسا هنوز به نظریه بطلمیوس، ستاره شناس یونانی اعتقاد داشتند. بطلمیوس معتقد بود که زمین مرکز جهان است و همه اجرام آسمانی به دور آن میگردند. اما نیکلاس کوپرنیک نظریه جدیدی را مطرح کرد. طبق نظریه او زمین و تمام سیارات به دور خورشید میچرخند. گالیله در سال 1613 میلادی کتابی به نام «لکههای خورشیدی» نوشت و در آن، علاوه بر تشریح لکههای سطح خورشید، برای نخستین بار اعلام کرد که به نظریه کوپرنیک مبنی بر گردش زمین به دور خورشید معتقد است. این موضوع، موجب درگیری او با کلیسای کاتولیک رم شد. کلیسا چنین اعتقادی را کفر میدانست.
گالیله در سال 1632 میلادی کتاب به نام «گفتگو درباره دو نظام عمده جهان» منتشر کرد. او در این کتاب بار دیگر به حمایت از نظریه کوپرنیک پرداخت. این موضوع خشم کلیسا را به شدت برانگیخت. به این ترتیب گالیله به جرم ارتداد، برای محاکمه به رم احضار شد. او در طول محاکمه به شدت تحت فشار قرار گرفت و به ناچار گناه خود را پذیرفت و از ارتداد خود توبه کرد. او از آن پس در خانهاش زندانی شد.
گالیله در اواخر عمر، بیناییش را از دست داد. با این حال، همچنان به تحقیق ادامه داد. او در روز هشتم ژانویه سال 1642 میلادی در سن 78 سالگی چشم از جهان فرو بست.
منابع
- کتاب چرا، چطور، چگونه؟ نوشته دکتر سونیتا گوپتا و دکتر نینا آگراوال. ترجمه پریسا همایون روز و پریچهر همایون روز. موسسه نشر و تحقیقات ذکر. تیر 1393.