هوش هیجانی چیست و چه تاثیری در موفقیت فردی دارد؟
هوش هیجانی یعنی توانایی درک احساسات و اطلاعات احساسی برای افزایش تفکر که افراد را در مدیریت افکار و کنترل احساسات دیگران و همینطور دستیابی به موفقیت یاری میسازد.
هوش هیجانی چیست؟
EQ یا هوش هیجانی، یک توانایی شخصی است. توانایی که به افراد قدرت کنترل و بدست آوردن امور را میبخشد. این روزها صحبت از هوش هیجانی به شدت گسترش پیدا کرده است زیرا ارتباط مستقیمی با پیشرفت و موفقیت شخصی دارد.
مفهوم هوش هیجانی، به شناخت احساسی یا عاطفی شامل کنترل عواطف و هیجانهای شخص است. هوش هیجانی، اصطلاح فراگیری است که مجموعهٔ گستردهای از مهارتها و خصوصیات فردی را در برگرفته و بطور معمول به آن دسته مهارتهای درون فردی و بین فردی گفته میشود که فراتر از دایره مشخصی از دانشهای پیشین، مانند بهره هوشی و مهارتهای فنی یا حرفهای است.
اعتقاد بر این است افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، میتوانند انواع مشکلات مربوط به احساسات را با سرعت و دقت حل کنند. هوش هیجانی به توانایی فرد در مدیریت و کنترل احساسات و توانایی کنترل احساسات دیگران اشاره دارد. به عبارت دیگر، آنها میتوانند احساسات دیگران را نیز تحت تاثیر قرار دهند.
انواع مختلفی از هوش وجود دارد، و کار ما این است که کشف کنیم که آنها چه هستند و چگونه آنها را در زندگیمان ادغام کنیم. منابع هوش را میتوان در تقسیمها اندازهگیری کرد. اکثر ما با IQ یا فاکتور هوشمند آشنا هستیم، که عمدتاً با توانایی ما برای حفظ کردن، بازیابی موارد از حافظه و استدلال منطقی ما مرتبط است.
اصطلاح هوش عاطفی برای اولین بار در دهه 1990 توسط دو روانشناس به نامهای جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرآیند اندیشه و اقدامات شخصی استفاده کنند.
در علم مدیریت اینطور تصور میشود که رهبران و مدیران، با هوشهای هیجانی بالاتر، توان بیشتری برای هدایت سازمان تحت کنترلشان دارند. یافتههای جدید نشان میدهد کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساس وظیفهشناسی بالایی هستند، اما فاقد هوش هیجانی و اجتماعی هستند، در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیفتری دارند.
دنیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» اولین فردی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمانی کرد. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت یا قابلیتی دانست که عمیقاً تمامی تواناییهای فردی را در دایره خود دارد. در مدل گُلمن بطور خلاصه پنج حوزه اساسی هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفته است:
- شناخت هیجانا و احساسات خود: خودآگاهی
- مدیریت هیجانها و احساسات خود: خودمدیریتی
- خودانگیزشی
- تشخیص و درک هیجانها و احساسات دیگران: دیگرآگاهی
- مدیریت رابطه با دیگران: دیگر مدیریتی
EQ مهم تر است یا IQ؟
بر اساس مفهوم هوش هیجانی یا EQ، موفقیت به شدت تاثیر گرفته از امتیازات شخصی نظیر پشتکار، توانایی کنترل خود و مهارت در برقراری ارتباط و سازگاری با دیگران است.
در شرایطی که مقالات بسیاری درباره نحوه ارتقاء هوش هیجانی کارکنان نوشته شده، ولی مدیران معمولاً وقتی تصمیماتی بهتری میگیرند که میروند سراغ افرادی که قبلاً در آزمونهای EQ نمرات بالاتری کسب کردهاند.
کارمندانی که EQ بالاتری دارند، در قالب یک گروه بهتر کار میکنند، سریعتر با تغییرات سازگار میشوند و انعطافپذیرتر هستند. اینکه یک فرد چه مدارک تحصیلی و چه تواناییهایی روی کاغذ دارد مهم نیست، اگر او فاقد فاکتورهای اصلی هوش هیجانی باشد، بعید است موفقیتی کسب کند.
به همان اندازه که تکامل، پذیرش فناوریهایی جدید و نوآوری برای یک شرکت لازم است، وجود فاکتورهای هوش هیجانی در کارمندان هم اهمیت فزآیندهای در دنیا پیدا کرده است.
دنیل گلمن در کتابش به نام هوش هیجانی: چرا از IQ مهمتر است؟، به پنج دستهبندی از هوش هیجانی اشاره میکند. برای استخدام کارجویانی که قرار است در شرکت یا سازمان شما به رشد و تکامل برسند، دنبال گزینههایی باشید که دارای این پنج دسته توانایی باشند.
جمع بندی:
اگرچه هوش عادی برای موفقیت در زندگی حیاتی است، اما هوش هیجانی برای دستیابی به اهداف خود بسیار مهم است. بسیاری از مردم معتقدند که این اطلاعات حداقل به اندازه اطلاعات منظم مهم است و بسیاری از شرکتها از آزمون یا تست هوش هیجانی برای استخدام کارمندان جدید استفاده میکنند.
هوش هیجانی آگاهی از اعمال و احساسات شماست و اینکه چگونه آنها را در اطراف شما تاثیر میگذارد. همچنین به این معنی است که شما به دیگران اهمیت میدهید، به خواستهها و نیازهایتان گوش دهید تا بتوانید با آنها در بسیاری از سطوح مختلف همپوشی یا شناسایی کنید.



