فرزندان طلاق چه آسیب هایی می بینند؟

اگر بخواهیم بدانیم که جدایی والدین بر کودکان تاثیر دارد یا نه، باید در ابتدا بگوییم که اساساً هر تغییری بر انسان تاثیر می گذارد. هر متغیری باعث ایجاد تغییر می شود و هر اتفاقی هم تاثیرات خود را به جای می گذارد. اما اینکه این تاثیرات و تغییرات بر چه اساس رخ می‌دهند و چرا برای هر کودکی که طعم طلاق را می‌چشد، این موضوع به صورت خاصی اتفاق می‌افتد؟ باید گفت این موضوع بستگی به متغیرهایی دارد که باید آنها را بررسی کرد:

  1. علت طلاق: فراموش نکنیم که نوع جدایی پدر و مادر تاثیر بسیاری بر شرایط کودک پس از جدایی دارد. مثلاً شرایط کودکی که اعتیاد پدر باعث جدایی او از مادرش شده، با کودکی که این موضوع را به دلیل خیانت والدین تجربه کرده متفاوت است. حتی اینکه جدایی با توافق طرفین و خیلی راحت انجام شده باشد یا اینکه برای جدایی والدین جو خانواده مدت ها مشوش و آشفته باشد، بر روحیه فرزندان تاثیرگذار است. حتی سن زندگی مشترک والدین نیز در این خصوص موثر است.
  2. سبک زندگی و نوع خانواده: اینکه کودک در خانواده ای باشد که حامیان زیادی مانند پدربزرگ، مادربزرگ و اقوام دیگر باشند تا اینکه هیچکس در اطرافش نباشد، در نوع احساس کودک پس از جدایی بسیار مهم است. وقتی کودک خانواده منسجمی داشته باشد، قطعاً پس از جدایی هم از حمایت اطرافیانش برخوردار خواهد شد و احساس تنهایی نمی کند. البته سبک خانواده نیز بر احساس کودک پس از جدایی تاثیرگذار است. مثلاً بعضی خانواده ها خیلی راحت موضوع را با فرزندان شان در میان می گذارند و حس بدی را به آنها منتقل نمی کنند. در حالی که بعضی خانواده ها آنقدر موضوع را سخت و پیچیده می کنند که خواه ناخواه فرزندان هم تحت تاثیر قرار می گیرند. به علاوه سطح مالی و میزان رفاه خانواده هم تا حدود زیادی بر شرایط پس از طلاق کودک موثر است.
  3. سن فرزند و والدین: سن کودک و همچنین سن والدین هنگام جدایی می‌تواند تاثیر بسیاری بر کودک و شرایط او پس از جدایی داشته باشد. چون افراد در سنین مختلف بازخوردهای متفاوتی نسبت به طلاق نشان می دهند. همچنین جنسیت و تعداد فرزندان نیز تاثیر بسیاری بر این موضوع دارد. حتی مشکلات جسمی و ذهنی کودک نیز تاثیر زیادی بر چگونگی عملکرد افراد با موضوع طلاق دارد. بچه هایی که هوش ریاضی و اجتماعی متفاوتی دارند هم در مورد طلاق والدین واکنش های متفاوتی نشان می دهند. بنابراین معمولاً بچه هایی که هوش اجتماعی بالاتری دارند، خیلی راحت تر می توانند موضوع جدایی را بپذیرند و با آن کنار بیایند.

بعضی تصمیمات هر قدر هم که درست باشند، ممکن است آسیب هایی را نیز به همراه داشته باشند. یکی از این تصمیمات، جدایی والدین است. وقتی دو نفر تصمیم به جدایی میگیرند، شاید تصمیم درستی را برای زندگیشان اتخاذ کرده باشند، اما بعضاً باید عواقب تلخ و ناخوشایند آن را نیز بپذیرند. ولی مسئله اینجاست که اگر این زوج، فرزند یا فرزندانی داشته باشند، چگونه می توانند آسیب این جدایی را برای فرزندان کمتر کنند؟ شما می توانید با برخی از مهم ترین آسیب ها و راهکارهای مقابله با آنها آشنا شوید.

سردرگمی و آینده مبهم

بعد از جدایی معمولاً هم کودک و هم نوجوان در هر مقطع سنی، آینده مبهمی مقابل خود می‌بینند که نمی‌دانند بعد از آن چه کار باید بکنند و چه فردایی در انتظارشان خواهد بود. در واقع آنها نوعی سردرگمی را تجربه می کنند. اما هر کدام با توجه به شرایط خود عکس العمل های مختلفی نشان می دهند که یکی از آنها احساس گناه است.

گاهی والدین به دلیل فرزندپروری اشتباه ناچار به جدایی از همدیگر می شوند. البته این حرف به این معنا نیست که اگر آنان فرزندی نداشتند، روابط‌شان با هم خوب بود، ولی فرزندپروری اشتباه می‌تواند بر جدایی بیشتر والدین دامن بزند. به همین دلیل هم هست که کودکان معمولاً پس از جدایی والدین احساس گناه می کنند. البته این موضوعی دو سویه است؛ یعنی کودکان، هم این گونه تاثیرات ناشی از جدایی را می پذیرند و هم آن را انکار می کنند. اما باید توجه داشته باشیم که این موارد در تمام فرزندان طلاق به یک شکل اتفاق نمی‌افتد و ممکن است بعضی کودکان طلاق نوعی از افسردگی را تجربه کنند. البته میزان و نوع آن با توجه به بسیاری از عوامل متفاوت خواهد بود.

خشم و پرخاشگری

خشم نوعی هیجان است که همه ما به نوعی آن را تجربه می‌کنیم، ولی پرخاشگری حاصل خشم و عصبانیت است که هر کس به نوعی آن را بروز می‌دهد. مثلاً بعضی کودکان به محض اینکه از درست نشدن اسباب بازی خود خشمگین می شوند، آن را به سویی پرتاب می کنند، ولی بعضی دیگر بارها و بارها آن را امتحان می کنند و نمی گذارند خشم خیلی زود به سراغ شان بیاید. در واقع می‌توان گفت اغلب کودکان طلاق به نوعی خشمگین‌اند، ولی اینکه آن را تا چه حد با پرخاشگری و بی‌حوصلگی نشان می‌دهند، در هر کودک بسیار متفاوت است. مثلاً در پسرانی که فرزند طلاق هستند، معمولاً پرخاشگری بیشتری دیده می‌شود، اما دختران در این هنگام واکنش‌های وسواس‌گونه‌ای از خود نشان می‌دهند. در کل اغلب کودکان پس از جدایی والدین خشم خود را با بی‌توجهی به درس و مدرسه نمایان می‌کنند و دچار افت تحصیلی می‌شوند.

به کودکان فرصت دهید.

وقتی زندگی مشترک ما چاره ای جز جدایی ندارد، هیچ عاملی حتی وجود بچه ها نباید افراد را از تصمیم درست خود منصرف کند. به این منظور حتماً باید بچه ها را از هر لحاظ آماده کنیم تا آنان بتوانند ابتدا درک درستی از تصمیم والدین شان داشته باشند. بعد در شرایط مناسبی که آنان از هر لحاظ آماده هستند، باید شرایط جدید را برایشان به زبان قابل فهم توضیح داد. در واقع کودک باید بداند شرایط عوض شده است. اما در هر صورت، او همیشه هر دو والد را خواهد داشت و ذره ای از علاقه والدین هم به او کم نخواهد شد. پس یادمان باشد طلاق فرآیندی تدریجی است که به مرور به سرانجام می رسد. بنابراین کودکان هم باید بتدریج برای پذیرش این موضوع آماده شوند.

آنچه مهم است، این است که ما نباید فراموش کنیم که اگر ما به هر دلیلی نتوانستیم با همسرمان زندگی خانوادگی خوبی داشته باشیم، این حق فرزندمان است که بعد از جدایی ما باز هم زندگی خوبی داشته باشد. یادمان باشد هرگز نباید موضوع جدایی را با حسرت و اشک، برای فرزندمان مطرح کنیم. اگرچه قطعاً او از شنیدن این خبر خوشحال نخواهد شد. در واقع لازم است کودکان پس از جدایی والدین زندگی بهتری را تجربه کنند، وگرنه چه دلیلی دارد که والدین شان از یکدیگر جدا شوند؟!

تثبیت و حس تثبیت

اغلب ما در جایی که زندگی می کنیم امنیت داریم، ولی امنیت با داشتن احساس امنیت متفاوت است. به عبارتی امکان دارد اتفاقی در محل زندگی ما بیفتد که دیگر ما نتوانیم در آن احساس امنیت داشته باشیم، گرچه هنوز در آن فضا امنیت برقرار است. بنابراین کودکان هم باید بتوانند در خانواده‌ای که از هم پاشیده شده است، احساس تثبیت داشته باشند و از حس ثبات و امنیت هم برخوردار باشند.

متاسفانه گاهی والدین ذهن فرزندشان را نسبت به طرف مقابل خراب می کنند. این گونه سمپاشی‌های غیرمنصفانه باعث می‌شوند کودک احساس سردرگمی و ناامنی کند و حس خوبی از زندگی با یکی از والدینش نداشته باشد. در واقع بهتر است درباره خصوصیات دروغ و راستی که دانستن آنها کمکی به حس خوب کودک نمی کند، چیزی به او نگوییم. مثلاً دائم به فرزندمان نگوییم که اگر پدرت اعتیاد نداشت یا خیانت نمی کرد، ما الان چنین مشکلاتی نداشتیم و….

یکی دیگر از کارهایی که در مورد کودکان طلاق باید انجام دهیم، این است که گروگان‌گیری عاطفی نکنیم؛ یعنی به هر دلیلی نخواهیم کودک را در سیستم خودمان نگه داریم تا طرف مقابل را بیشتر آزار دهیم. مثلاً نباید به این دلیل که طرف مقابل صلاحیت نگهداری از کودک را ندارد، او را متهم به بی مسئولیتی کرده و خود کودک را هم به گونه ای دو به هوا کنیم که دیگر در هیچ جا آرامش لازم را نداشته باشد. در ضمن کودک را عامل ماندن خود در رابطه ندانید و دائم به او نگویید: «اگر تو نبودی، من لحظه ای با پدرت زندگی نمی کردم» یا «به خاطر توست که دارم سال ها با پدرت زندگی می کنم» یا صحبت هایی از این دست.

بهترین کاری که می توانیم پس از جدایی برای فرزندان مان انجام بدهیم، ایجاد فضایی آرام و به دور از تنش برای آنها است. زندگی تان سرشار از خوشی و خوشکامی باشد.

منابع

  1. مقاله دکتر مصطفی فروتن (روانشناس). مجله موفقیت.
نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا