بازخوانی زندگی علمی و دستاوردهای مریم میرزاخانی
مریم میرزاخانی در 13 اردیبهشت 1356 در تهران متولد شد. او پس از پایان جنگ ایران و عراق وارد دوره راهنمایی در مدرسه فرزانگان تهران شد. مریم که شیفته ادبیات بود، در گفتگویی بیان کرده بود: «وقتی که بچه بودم، رویایم این بود که نویسنده شوم. هیجانانگیزترین لحظاتم را به خواندن رمان می گذراندم. در واقع هر چیزی که به دستم می رسید، می خواندم.» اما مسیر زندگی او به سوی دیگری رفت.
سال های تحصیل در فرزانگان
در همان ابتدای دوره راهنمایی، دوستی میرزاخانی با رویا بهشتی آغاز شد که تا پایان عمرش ادامه داشت. این دو بعد از ساعت مدرسه به خیابان انقلاب و کتابفروشی های آنجا می رفتند و جذب کتاب های گوناگون می شدند، از زندگینامه ماری کوری تا شور زندگی ایروینگ استون که رمانی است درباره زندگی ونسان ون گوگ، نقاش هلندی. او درباره زندگی آن دوران خود میگوید: «هیجانانگیزترین کار برایم خواندن داستان بود. در واقع هر چیزی که به دستم می رسید، می خواندم. تا قبل از سال آخر دبیرستان، هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم که در رشته ریاضی تحصیل کنم. خانواده من سه فرزند داشتند. پدر و مادرم حامی و مشوق های خوبی برای ما بودند. برای آنها مهم بود که ما شغل خوب و رضایت بخشی داشته باشیم؛ ولی آنقدر که این موضوع برایشان مهم بود، کسب موفقیت و پیروزی برایشان اهمیت نداشت.»
اما چه شد دختری که شیفته ادبیات بود و آرزو داشت در آینده نویسنده شود، از دنیای اعداد سر درآورد؟ «برادر بزرگم من را به علم علاقمند کرد. او برخی از چیزهایی را که در دانشگاه می آموخت، به من هم یاد می داد. شاید اولین خاطره من از ریاضیات، مربوط به وقتی است که او مسئله جمع کردن اعداد 1 تا 100 را برایم مطرح کرد. فکر می کنم او در یک مجله علمی خوانده بود که چگونه «گوس» این مسئله را حل کرد. این راه حل برایم بسیار جالب بود. این اولین باری بود که از یک راه حل زیبا لذت بردم. گرچه خودم نتوانستم به این راه حل برسم.»
اما گوس چگونه این مسئله را حل کرد که به چشم مریم زیبا آمد؟ اگر ما بخواهیم اعداد یک تا صد را جمع کنیم، اعداد 1، 2، 3، را به ترتیب با هم جمع می کنیم تا به 100 برسیم. هر چند این روش کمی طولانی است اما می توان انجام داد. اما جمع اعداد یک تا هزار را چگونه باید انجام داد؟ یک تا یک میلیون؟ باید پذیرفت که این روش خسته کننده و شاید حتی غیر ممکن باشد. اما گوس برای حل این مسئله راهکارش را تغییر داد. یعنی ابتدا 1 را با 100 جمع کرد، سپس 99 را با 2، 98 را با 3 و الی آخر، که جمع همه اینها، عدد 101 است. در این روش 50 جفت عدد داریم که جمع شان 101 است، پس حاصل جمع اعداد 1 تا 100 را به راحتی می توان با ضرب 101 در 50 بدست آورد: 5050.
مریم در سال های راهنمایی، رگه هایی از نبوغ و موفقیت را از خود نشان داد البته نه آنقدر که کسی حدس بزند او چند سال دیگر برنده بزرگترین جایزه های ریاضی جهان می شود. موفقیت او در سال های دبیرستان رنگ دیگری به خود گرفت.
در آن سال ها، دبیرستان پسرانه علامه حلی امکانات زیادی داشت از جمله کلاس های حل مسئله اما دبیرستان دخترانه فرزانگان، چنین کلاس هایی نداشت. به همین دلیل میرزاخانی و دوستش بهشتی، از مدیر مدرسه خواستند برای آنها هم کلاس حل تمرین برگزار کند. مدیر مدرسه، اعتماد به نفس زیادی داشت. اگر واقعاً قصد داشت کاری بکند، حتماً آن کار را انجام می داد. تا به آن موقع، هیچ دختری عضو تیم ملی المپیاد ایران نبود. با این همه، مدیر وقت دبیرستان دخترانه فرزانگان، خواسته میرزاخانی و بهشتی را جدی گرفت. مریم می گوید طرز فکرش بسیار مثبت و خوش بینانه بود. «او بر این باور بود تو می توانی اینکار را بکنی حتی اگر اولین نفر باشی. فکر می کنم این رفتار و برخورد به طرز قابل توجهی بر زندگی ام اثر گذاشت.»
یکسال بعد، میرزاخانی و بهشتی هر دو عضو تیم ملی المپیاد ریاضی ایران شدند. میرزاخانی همان سال نخستین مدال طلای المپیاد را هم دریافت کرد. سال بعد هم توانست همین مدال را بگیرد، اما با نمره کامل. دیگر عملاً به این باور رسیده بود که «باید بیشتر تلاش کنم تا بتوانم زیباییهای ریاضی را ببینم.» و این تازه شروع عمر حرفه ای میرزاخانی در کسوت یک ریاضیدان بود. در ادامه راه، میرزاخانی دانشجوی دانشگاه شریف بود.
در سال های تحصیل در شریف بود که مریم میرزاخانی به همراه تیم دانشگاه شریف از تهران عازم اهواز شد تا در بیست و دومین دوره مسابقات ریاضی دانشجویی شرکت کند اما اتوبوس در مسیر برگشت دچار حادثه شد و به دره سقوط کرد و در این فاجعه شش دانشجوی شریف، جان خود را از دست دادند و مریم یکی از بازمانده های حادثه اسفند 1376 شد. وی در سال 1378 پس از فارغ التحصیلی رشته کارشناسی ریاضیات محض از دانشگاه شریف با بورسیه دانشگاه هاروارد، به ایالات متحده رفت.
دانشگاه هاروارد
او درباره این دوران زندگی اش می گوید: «وقتی وارد هاروارد شدم، عقبه تحصیلاتی ام عمدتاً جبر و ریاضیات ترکیباتی بود. آنالیز مختلط را همیشه دوست داشتم، اما چیز زیادی از آن نمی دانستم. حالا که به گذشته نگاه می کنم، می بینم کاملاً دست خالی بودم. مجبور بودم چیزهای جدید و موضوعات تازه ای را یاد بگیرم که بسیاری از دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه های برتر آمریکا، آنها را می دانند.
شروع کردم به شرکت در سمینارهای غیر رسمی کورت مک مولن. بیشتر وقت ها حتی نمی توانستم از یک کلمه از آن چه سخنران می گفت هم سر دربیاورم. اما بعضی نقطه نظراتی را که کورت بیان می کرد، می فهمیدم. مسحور این شده بودم که چطور می توانست هر موضوعی را به مسئلهای ساده و زیبا بدل کند. اینطور شد که مرتباً از او سوال می کردم و به سوالاتی فکر می کردم که از همین مباحثات روشنگرانه ناشی می شد. تشویق های او فوق العاده ارزشمند بود. کار با کورت، تاثیر بزرگی روی من داشت. ای کاش بیشتر از او یاد می گرفتم.»
میرزاخانی از همان سال های اول تحصیل در هاروارد، جذب سطوح ریمان شد. سطوح ریمانی، سطوحی هستند شبیه رویه تایر خودرو که دو یا چند حفره در آن وجود دارد. این رویه ها هندسه غیر متعارف شان را دارند که به هندسه ریمانی مشهور است. نقاط روی این سطوح، خواص ویژه ای دارند که بررسی آنها دشوار است اما مریم این کار را انجام داد.
در سال 1378 که وی و دوستانش از دوره لیسانس فارغ التحصیل شدند تصمیم گرفتند برای ادامه تحصیل به دانشگاه های بزرگ دنیا بروند. خانم مریم میرزاخانی به دانشگاه هاروارد و خانم رویا بهشتی به MIT رفت و دیگران هم دانشگاه پرینستون، ییل و… را انتخاب کردند. زمینه تحقیقات میرزاخانی بیشتر مربوط به رویه های ریمانی، توزیع ژئودزیک های روی آنها و فضای ساختارهای روی این رویه ها است که برای اینکارها از هندسه هذلولوی، بهره می گیرد.
در فعالیت تحقیقاتی وی که دارای عمق زیاد است، ابتکارات فراوانی بکار گرفته شده است. در واقع وی از تمام مهارت هایی که در تحصیل بدست آورده بود، استفاده کرد. خانم میرزاخانی از جمله دانشجویانی بود که آینده درخشان و حتی دریافت مدال فیلدز برایش قابل پیش بینی بود؛ اما برای انجام تحقیقات برجسته که منجر به کسب این جایزه شود، عوامل مختلفی موثر است. همت دکتر میرزاخانی در انجام تحقیقات ستودنی است و استعداد ذاتی، تلاش و پشتکار در راه تحقیقات مثال زدنی است. وی همچنین شخصیت بسیار قوی و با اراده ای داشت. البته استاد رساله او در هاروارد نیز در انتخاب و طی کردن مسیر بسیار حائز اهمیت بود. تمام این شرایط باید با یکدیگر جمع شود تا فردی موفقیت بزرگی کسب کند.
دکتر میرزاخانی پس از دریافت دکتری و گذراندن دوره پسادکتری در پرینستون، از دانشگاه های هاروارد، استنفورد و شیکاگو پیشنهاد استاد تمامی داشت که در نهایت به استنفورد رفت.
ذهن زیبا
مریم میرزاخانی، اولین زنی است که در طول تاریخ 78 ساله مدال فیلدز، با تلاش خود توانست چنین افتخاری کسب کند. مدال فیلدز، که از آن به عنوان مدال دستاوردهای برجسته در ریاضیات هم یاد می شود، نامش را از جان چارلز فیلدز، ریاضیدان کانادایی اخذ کرده و از سال 1936 هر چهار سال یکبار به دو تا چهار ریاضیدان زیر 40 سالی که به دستاوردهای شاخصی در حوزه ریاضیات رسیده اند، اعطا می شود.
وی برنده مدال طلای المپیاد جهانی ریاضیات در سال های 1994 هنگ کنگ و 1995 کانادا شد. در سال 2013 میرزاخانی موفق به دریافت جایزه روث لایتل سر از انجمن ریاضیات آمریکا شد. این جایزه را هر دو سال یکبار به زنان ریاضیدان اعطا می کنند که در مدت شش سال گذشته دستاوردهای بااهمیتی برای این رشته کسب کرده باشند.
پیتر کوی، دبیر بخش اقتصادی وب سایت بلومبرگ بیزینس ویک در یادداشتی راجع به اعلام نام میرزاخانی در ردیف برندگان مدال فیلدز 2014 می گوید کار میرزاخانی به عنوان یک ریاضیدان برجسته بقدری پیشرفته است که حتی ساده ترین توضیحات در مورد آن، باز هم گیج کننده است.
پس مریم چگونه می توانست چنین مسائل دشواری را حل کند؟ یکی از ویژگی های مریم میرزاخانی، صبر و حوصله و همت بلند و مثال زدنی او بود. او با سلاح صبر به نبرد مسائل دشوار می رفت. او نه فقط هنگام حل مسئله که حتی در زندگی روزمره نیز بسیار صبور و با حوصله بود.
یان وندراک، همسر میرزاخانی، برای توضیح این ویژگی او، ماجرای یک مسابقه دوی دوستانه را بیان می کند: «پیش خود گفتم او خیلی ریز جثه است اما اندام من نسبتاً خوب است. با این حساب فکر کردم که در این مسابقه برنده می شوم. البته در ابتدای کار هم جلو بودم. اما بعد از نیم ساعت، من دیگر نای دویدن نداشتم ولی او هنوز داشت با همان سرعت می دوید.»
مریم میرزاخانی برای حل مسائل رویکرد ویژه ای داشت. او می گفت: «هنگام فکر کردن راجع به یک مسئله دشوار ریاضی، لازم نیست همه جزئیات را بنویسم، همین که چیزی را رسم کنم، کمکم می کند که به نحوی ارتباطم را با مسئله حفظ کنم.» به دلیل همین رویکرد حل مسئله با رسم شکل بود که دخترش، آناهیتا، بیشتر وقت ها می گفت: «مامان باز داره نقاشی می کشه.» شاید او در ذهن کودکانه اش گمان می کرد مادرش نقاش است. افزون بر این روحیات، نباید از نگاه باز میرزاخانی به رهیافت های حرفه ای اش در دنیای ریاضیات غافل ماند. حوزه پژوهش وی عمدتاً معطوف به هندسه دیفرانسیل، آنالیز مختلط و سیستم های دینامیکی است. اما او می گوید: «دوست دارم مرزهایی که بین حوزه های مختلف می گذارند را بشکنم. اینکار بسیار به من انگیزه می دهد.»
مریم میرزاخانی ریاضی را مانند کوهپیمایی دور و درازی می دانست بدون آنکه هیچ مسیر پاخورده ای در آن وجود داشته باشد و بدون آنکه هیچ چشم انداز قابل دیدی وجود داشته باشد. اکنون او در مسیری بیبازگشت گام گذاشته است. اما مسیر تازه ای را برای زنان و جوانان باز کرده است تا خود را باور کنند و از گام برداشتن در دنیای به ظاهر تمام مردانه نهراسند.
روحش شاد.