چگونه می توان نگاهی علمی به رویاهای پیشگویانه داشت؟

دختری خواب می بیند که مادرش تلفنی خبر مرگ برادرش را می شنود. از خواب بیدار می شود، به اتاق مادر می رود و او را در حال گریستن می بیند. داستان از چه قرار است؟ یک تماس تلفنی سر صبح او را از خواب بیدار کرده و خبر مرگ برادر را به او داده است.

رویاهای پیشگویانه ی بسیاری از سوی افراد مختلف گزارش شده اند. ممکن است هر کدام از ما هم در طول زندگی خود بارها رویایی از این دست را تجربه کرده باشیم، اما هر بار واکنش مان به این رویداد، شگفتی و سردرگمی بوده است.

تام رابیننز، نویسنده کانادایی می گوید که رویاها به واقعیت بدل نمی شوند، بلکه آنها خود واقعیت هستند. در قالب فرهنگ های گوناگون و احتمالاً در تمام دنیا، می توان رد و نشانی از خواب های پیشگویانه یافت. خواب می بینیم که جرم بزرگی در آسمان است و به تماشای آن ایستاده ایم، بیدار می شویم و در خبرها می خوانیم که شئی ای آسمانی چون یک شهاب سنگ، درست در هنگامی که ما در حال دیدن رویا بوده ایم، در حال نزدیک شدن به زمین بوده و احتمال برخورد آن با زمین وجود داشته است.

زنی خواب می بیند در خانه ای متروکه زن و شوهری جوان، در حال رفتن به سوی کلیسا هستند. نوزادی در آغوش زن است و وقتی که زنِ رویابین به آن نزدیک می شود نوزاد انگار موجودی است پوسیده و به گرد و غبار بدل می شود. در بیداری، این زن رویابین در کلیسا متوجه می شود که زن و شوهری جوان، اتفاقاً به تازگی به جمع شان پیوسته اند. آنها در انتظار تولد اولین فرزندشان بوده اند که جنین در رحم مادرش سقط می شود. چطور چنین چیزی ممکن است؟

در این مقاله شما می توانید با تحلیلی علمی از پیچیدگی های دنیای خواب آشنا شوید.

متخصصان چه می گویند؟

اگر بخواهیم از دیدگاه زیگموند فروید، عصب شناس اتریشی که به عنوان پدر روانکاوی مشهور است به ماجرا نگاه کنیم، باید بگوییم که پیشگویی از طریق رویا، از نظر علمی پذیرفته شده نیست.

فروید مانند هم دانشمند علم گرای دیگر به اینکه رویا از آینده خبر می دهد، باور ندارد و معتقد است کار رویا ابداً پرده برداری از رویدادهای آینده نیست. با این حساب، با تجربه هایی که داشته ایم یا تجربه های گوناگونی که افراد دیگر داشته اند و مایه شگفتی ما شده اند چه کنیم؟ حتی اگر فرض کنیم آنها دروغ می گویند، تجربه خود را چطور باید توجیه کنیم؟

فروید درباره این رویا توضیح جالبی ارائه می دهد که به وسعت ادراک و آگاهی ناهوشیار آدمی بر می گردد. فروید معتقد است که ناهوشیار انسان بسیار بیشتر از آن می داند که ذهن آدمی مایل است تا بداند. او بر این تمایل تاکید دارد و شاید برای درک بهتر این مسئله، لازم باشد که اندکی درباره ساز و کار رویا بدانیم.

تصاویری که از فرآیند خواب مراقبت می کنند.

کنجکاوی درباره ماهیت رویا چند هزار سال قدمت دارد و حتی به زمانی پیش از شکل گیری تمدن ها باز می گردد. آدمی از روزگاران دور در پی آن بوده که بداند، آنچه در خواب می بیند چه معنایی دارد و نتیجه اش هم نمادهای جهان شمولی است که در فرهنگ های گوناگون، شباهتی عجیب به هم دارند. مثال آشنای این نمادها، خواب افتادن دندان است که به مرگ یا روی دادن اتفاقی ناخوشایند تعبیر می شود. اینها را می توان رویکردهای عامیانه نسبت به پدیده رویا دانست. اما ما به دنبال رویکرد غیر عامیانه یا علمی نسبت به رویا هستیم.

زیگموند فروید را نخستین کسی می دانند که به معنای دقیق رویکردی تازه برای درک پدیده رویا بنیان گذاشت. آنچه فروید به آن اهمیت می داد، رویا به عنوان نمونه ای بارز از شیوه عملکرد ذهن انسان بخصوص جنبه های ناهوشیار آن بود. فروید با بررسی رویا دریافت که ذهن انسان دارای توانایی ویژه ای است که بهترین حالتش هنگام تجربه رویا است.

این توانایی نمادسازی یا Symbolization است. از نظر فروید، رویا دارای دو وجه است. یک وجه، روی آشکار رویا است یعنی آنچه که در خواب می بینیم، وجه دیگر، سویه پنهان رویا یا همان چیزی است که از آن به عنوان معنای رویا تعبیر می شود. آنچه فروید از آن با عنوان کار رویا یاد می کند، فرآیندی است که آن سویه پنهان را به آشکار بدل می کند و نمادسازی هم به همین معنا رخ می دهد.

به باور فروید، وظیفه رویا، مراقبت و محافظت از فرآیند خواب است، بطوریکه اگر اختلالی در رویابینی ایجاد شود، خواب پریشان یا حتی ناممکن می شود.

رویا، مبدلی برای آرزوهای خفته

فروید محتوای رویا را نمودی نمادپردازی شده از آرزوهای ممنوع آدمی می داند. آرزوهایی که در روند جامعه پذیری به امیالی ممنوع بدل شده اند یا آرزوهای کودکانه ای که ما در فرآیند تبدیل به یک بزرگسال، آنها را واپس رانده ایم.

مشهورترین جمله ای که از فروید در باب رویا باقی مانده این است که «رویا، تحقق مبدل آرزوهای واپس رانده است.» یعنی ما نمی دانیم آنچه در رویا می بینیم دقیقاً چه معنایی دارد، مگر آنکه با روانکاوی سعی در فهم و درک آن داشته باشیم. از دیدگاه فروید، رویا مواد خام خود را از سه طریق فراهم می کند. یکی محرک های جسمانی، دیگری تجربه های روزی که از سر گذرانده ایم و دیگری بن مایه های فکری و جنبه هایی از اندیشه آدمی. کار رویا هم که فروید از آن حرف می زند، این است که این مواد خام را تغییر شکل دهد. اگر رویا این مواد خام را تغییر شکل ندهد، دچار اضطراب می شویم و از خواب می پریم.

برای درک بهتر این موضوع، خوب است که بدانیم، در جریان رویا قسمتی از مغز که مسئول ارزیابی درست و غلط است، سست می شود و آنچه که ذهن در طول بیداری سانسور می کند، در هنگام رویا دیدن اندکی بی پرده در جریان است. از این رو بهتر است که بگوییم ما برای رویا دیدن نمی خوابیم، بلکه رویا می بینیم که بتوانیم بخوابیم.

تقسیم بندی های گوناگون، درباره انواع رویا وجود دارد. برای مثال، ممکن است خواب ببینیم که در یک مکان عمومی به دنبال یک دستشویی خالی می گردیم و جایی را پیدا نمی کنیم. بعد از بیداری متوجه می شویم که اتفاقاً لازم است که سریع تر خودمان را به دستشویی برسانیم. فروید معتقد است رویا از شیوه ای جالب برای نمادسازی استفاده می کند و آن هم دلالت یک جزء بر کل است.

در مغز ما چه می گذرد؟

فروید با استفاده از قواعد ساخت رویا، قواعدی را باز می شناسد که بطورکلی بر ذهن ناهوشیار حاکم است. یکی از این قواعد متراکم سازی تصاویر است.

یک تصویر می تواند نمادی از چند چیز مختلف باشد. یعنی چندین تصویر، اتفاق و فکر در قالب یک تصویر خلاصه می شوند. دیگر اینکه در رویا، این اتفاق می افتد که یک چیز، جانشین چیز دیگر شود. دیگری و شاید مهم ترین شان، نمادسازی یا همان قابلیت بازنمایی است. یعنی در جریان رویا، افکار به تصاویر بدل می شوند و شاید همین هم رویا را به فیلم شبیه می کند. ویژگی دیگر رویا، پرداخت ثانویه یا بسط ثانویه است. یعنی رویا آنطور که ما فکر می کنیم، منسجم نیست. وقتی در بیداری می خواهیم رویایمان را برای کسی تعریف کنیم، روایتی معنادار را به آن اضافه می کنیم، چیزی که در واقع خود رویا فاقد آن است.

در حقیقت ما در بیداری، پس از بازبینی، رویا را منسجم تر می کنیم و هنگام بازگویی رویا، چیزهایی از ذهن ناهوشیار ما به آن اضافه می شود. اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم، هیچکس نمی داند رویایی که دیده، دقیقاً به چه شکل بوده است. اما دیگر ویژگی رویا، قابلیت به نمایش در آوردن است. درست شبیه به کاری که یک کارگردان تئاتر یا سینما می کند. یعنی تبدیل سناریو به رفتارهای نمایشی.

انیمیشن Inside Out را به خاطر دارید؟ در صحنه ای از این انیمیشن، فرآیند رویای ذهن دختربچه ای که ما درون آن را می بینیم، درست به همین شکل تصویرسازی شده است. کارگردانی نشسته است و خواب را درست مانند یک فیلم سینمایی کارگردانی می کند.

هنگام رویا دیدن چه اتفاقی در مغز می افتد؟

تا حدودی با آنچه فروید درباره رویا دیدن مطرح می کرد و در واقع، جنبه روانکاوانه فرویدی رویا آشنا شدیم، اما در حین رویا دیدن چه اتفاقی در مغز می افتد؟ در واقع ساز و کار فیزیولوژیک رویا چیست؟ یکی از رویکردهای فیزیولوژیک در این زمینه، از میانه دهه 50 شروع شده است. در آن سال ها، با کشف خواب REM به معنی حرکات سریع چشم، شاهد تحولی مهم از درک آدمی نسبت به رویا هستیم. REM مرحله ای از خواب است که اگر در آن هنگام پلک شخص خوابیده را بلند کنید، متوجه می شوید که چشم به سرعت به شکل افقی در حال حرکت است. کشف میانه دهه 50 این بود که در این هنگام، مغز بسیار فعال است و بدن، فلج.

در این مرحله از خواب دقیقاً به دلیل همین فلج بودن بدن، به سختی ممکن است بتوانیم از خواب بیدار شویم. بسیاری از اختلالات خواب مثل تکان خوردن در خواب یا خوابگردی هم در این مرحله رخ می دهند. جالب آنکه در جریان تحقیقات در آن زمان، 80 درصد افرادی که رویشان آزمایش انجام می شد، بعد از بیداری گزارش رویا می دادند، اما این گزارش بعد از بیداری در مراحل بعدی، به حدود 10 تا 15 درصد کاهش یافت.

در دهه 70، آلن هابسون پزشک پژوهشگر خواب نشان داد که خواب REM به ناحیه ای از ساقه مغز به نام پل مربوط است. هنگام خواب REM این ناحیه فعال می شود و ماده ای به نام استیل کولین ترشح می شود. این ماده هم قسمت های فوقانی مغز را تحریک می کند و به همین دلیل، به تعبیر هابسون، تصاویر بی معنا تولید می شود. این دریافت، موجب می شود که رویا را به عنوان محصول خواب REM بشناسند که هیچ معنایی هم ندارد. این دیدگاه تا اواخر دهه 80 مورد پذیرش بود تا اینکه از دهه 90 موج تازه ای در پژوهش ها به راه افتاد.

این پژوهش ها که تا امروز دیدگاه مسلط بر این پدیده را ایجاد کردند، تقریباً دیدگاه هابسون و موافقانش را از دور خارج کرده است. این پژوهش ها نشان داد که بیش از 50 درصد رویاها در خارج از مرحله خواب REM اتفاق می افتد. نکته دیگر هم این بود که برخلاف باور هابسون، بیمارانی که ناحیه پل در ساقه مغزشان آسیب دیده بودند، همچنان می توانستند رویا ببینند. همین موضوع نظریه های دیگری را مطرح کرد و موجب شد مطالعات وسیع تری درباره دیدگاه های هابسون و موافقانش صورت گیرد. مطالعاتی که به مرور نقطه نظرات او و همراهانش را نقد و یکی یکی از دور خارج کرد.

رویا چطور شکل می گیرد؟

امروزه می دانیم رویا از کجا آغاز می شود. رویا از ناحیه ای در پشت چشمان ما یعنی در لب پیشانی مغز، در ناحیه پیش پیشانی آغاز می شود. ماده ناقلی از جنس دوپامین با عنوان Neurotransmitters در آن ناحیه، مسئول رویا دیدن است. این بخش از مغز بخش انگیزشی است. آسیب دیدن این بخش، آسیبی به خواب REM نمی زند، اما فرآیند رویا را مختل می کند.

جالب آنکه داروهایی که به عنوان ضد جنون تجویز می شوند، از نظر دارویی آنتاگونیست دوپامین هستند و در واقع برعکس آن ماده است که از آن یاد کردیم. این داروها شدت و تداوم رویا دیدن را بسیار کاهش می دهند.

مرحله دیگر به جایی پشت گوش هایمان مربوط می شود. جایی که تقاطع سه ناحیه از مغز به نام های پس سری، گیجگاهی و آهیانه است. در این قسمت از مغز است که در بیداری، ادراک ما از جهان پیرامون به افکار و خاطرات انتزاعی تبدیل و در حافظه ثبت می شود. فرآیندی که در رویا روی می دهد برعکس است. یعنی افکار به ادراکات تصویری تبدیل می شوند و به نمایش در می آیند. آسیب دیدن هر کدام از این دو ناحیه در مغز موجب اختلال در فرآیند رویابینی می شود و مطابق اعتقاد درست فروید، مختل شدن فرآیند رویا همان و آشفته شدن خواب همان. آنقدر که دیگر ممکن است فرد نتواند بخوابد.

رویاها به ما چه می گویند؟

رویاها به ما می گویند که واقعاً چه چیزهایی می دانیم و درک می کنیم و واقعاً چه احساسی داریم.

حالا که اندکی بیشتر از ساز و کار رویا مطلع هستیم، می توانیم نگاهی دوباره به پرسش نخست بیندازیم. سر و کله رویاهای پیشگویانه از کجا پیدا می شود؟ فروید معتقد است که وقتی شما از مرگی زودتر از وقوع آن یا همزمان با آن مطلع می شوید، اطلاعات آن را از جایی دریافت کرده اید، اما مایل نبوده اید که به این دریافت توجه کنید.

این همان آگاهی بیشتر ناهوشیار نسبت به میزانی از آگاهی است که ذهن مایل است داشته باشد. آنچه ذهن ناهوشیار ما را آشفته می کند و موجب اضطراب مان می شود، نادیده می گیریم و همان ها سر از ناهوشیار در می آورند. چرا که در ذهن ناهوشیار، هیچ چیز نادیده گرفته نمی شود.

ما در رویا قادریم چیزهایی را ببینیم که ذهن هوشیارمان از آن گریزان بوده است. باز هم می توان به جمله ای مشهور از فروید اشاره کرد که می گوید: «آنچه واپس رانده شده، همواره باز می گردد.» و این بازگشت هیچ ربطی به تمایل ما ندارد.

آیا دایره آگاهی ما بسیار وسیع تر از آن چیزی است که هوشیارانه تمایل به درکش داریم؟ دانش روانکاوی فرویدی تا همین جا به ما پاسخ می دهد. آنچه آگاهانه نادیده می گیریم، پس می زنیم یا تحریک می کنیم، در رویا باز می گردد و خود را به ما می نمایاند، گاهی این قبیل رویاها، از اتفاقات خوشایندی خبر می دهند، چیزی که شاید در بیداری مضطرب مان کند. گاهی هم خبر از رویدادی غم انگیز می دهند که در بیداری، آگاهی از آن ناخشنودمان می کند. در هر حال، فروید و نگاه علمی تا همین جا با ما می آید. باقی راه؟ باید صبورتر باشیم یا می توانیم سری به دیدگاه های دیگری بزنیم که چندان در قالب علم نمی گنجند.

منابع

مقاله علمی و آموزشی «چگونه می توان نگاهی علمی به رویاهای پیشگویانه داشت؟»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری، ترجمه و نگارش هیئت تحریریه علمی پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا