کارل راجرز: بنیانگذار درمان مراجع محور
کارل راجرز (Carl Ransom Rogers) روانشناس انسانگرای آمریکایی، بنیانگذار درمان مراجع محور یا بیرهنمود است. درمان بیرهنمود، به این معنا است که روانشناس نباید هیچ راهنمایی یا رهنمود خاصی به مراجع ارائه دهد و وظیفه درمانگر آموزش نیست. زیرا از دید راجرز هر انسانی این توانایی را درون خودش دارد که خودش را تغییر دهد و بهبود یابد. راجرز جلسه درمان را از روان درمانگر محور به مراجع محور تغییر داد و گفت درمانگر باید فقط در نقش یک حامی یا تسهیلگر باشد. این مراجع است که تعیین میکند هدف درمان چه باشد و مسیر درمان به کدام سمت برود.
در این مقاله شما میتوانید با عقاید کارل راجرز آشنا شوید.
خودشکوفایی
راجرز میگفت مهمترین انگیزه انسانها در زندگی گرایش فطریشان به شکوفا شدن است. یعنی ما بطور ذاتی تمایل داریم تواناییها و استعدادهایمان را پرورش دهیم و از حالت بالقوه به صورت بالفعل در بیاوریم و همان انسانی بشویم که تواناییاش را داریم. کارل راجرز نگاه بسیار خوشبینانهای به انسان داشت. برخلاف رویکرد روانکاوی که بیشتر تاریخچه زندگی گذشته فرد را مورد کنکاش قرار میداد و نگاه رو به گذشته داشت، رویکرد راجرز بیشتر نگاهش به آینده است.
البته او منکر تجربیات دوران کودکی نمیشد و معتقد بود که حتماً این تجربیات بر رشد شخصیت تاثیر دارند. اما معتقد بود تجربیات بعدی تاثیر عمیقتر و مهمتری خواهند داشت و احساسات امروز ما نسبت به خود و زندگیمان، مهمتر از رویدادهای دوران کودکی است. او معتقد بود هر انسان مثل دانهای است که بالقوه یک درخت است و فقط اگر موانع را از سر راهش برداریم، به سمت رشد حرکت میکند و شکوفا میشود.
خودپنداره
طبق نظر کارل راجرز، سه تقسیمبندی برای مفهوم خود وجود دارد.
- اول خود واقعی که همان چیزی است که واقعاً هستیم و خودمان درک میکنیم.
- دوم خودپنداره که خودی است که با بازخوردهای جامعه به وجود میآید و باعث میشود تصوری از خودمان توسط این بازخوردها شکل بگیرد.
- سوم خود آرمانی که خودی است که دوست داریم باشیم و اگر به آن برسیم بیشترین احساس رضایت را از خودمان خواهیم داشت.
حالا اگر فاصله بین من واقعی و من، آنطوری که به نظر میرسم، یعنی خودپنداره یا فاصله بین خودپنداره و خود آرمانی زیاد نباشد، باعث میشود که فرد برانگیخته شود و برای پُر کردن این فاصله تلاش کند. اما اگر این فاصله بین این خودها این قدر زیاد باشد که فرد به این نتیجه برسد که هر قدر هم تلاش کند، فایدهای نخواهد داشت، دچار سرخوردگی میشود. این فاصله منجر به آسیب روانی خواهد شد و عزت نفس فرد را خدشهدار خواهد کرد.
انتقاد به کارل راجرز
نقدی که به دیدگاه راجرز وارد شد، این بود که این نگاه خوشبینانه در نتیجه تعامل و مشاوره با مراجعین جوان، باهوش، خوش فکر و دارای توانایی کلامی خوب بوده که اکثراً هم شامل دانشجویان او میشده است، نه کسانی که اختلالات روانی جدی داشتهاند. پس این رویکرد درمانی را نمیتوان برای خیلی از مراجعین که سطح سواد و هوش کمتر و مشکلات هیجانی بیشتری دارند، تعمیم داد. بعضی هم پا را از این فراتر گذاشته و نگاه راجرز به انسان را سادهلوحانه میخواندند. اما راجرز انسانها را ذاتاً خوب یا بد نمیدید و گرایش انسان به تخریبگری را هم نادیده نمیگرفت. ولی معتقد بود هر انسانی اگر مورد توجه مثبت نامشروط قرار بگیرد، کم کم مسائلی که در ناخودآگاهش هست، به سطح هوشیار میآید و حل و فصل میشود.
در هر صورت دیدگاه راجرز درباره انسان تاثیر قابل توجهی بر دنیای روانشناسی گذاشت. مولفههای درمانی او، بخصوص ارتباط درمانی، از مهمترین مولفههای مشترک در درمانهای دیگر شد. در ایران نیز راجرز از محبوبیت خاصی برخوردار است و کتاب معروف او به نام راه انسان شدن بارها تجدید چاپ شده است.
رابطه درمانی
مهمترین بخش درمان راجرزی که در حال حاضر مولفه مشترک درمان در تمام رویکردهای روانشناسی است، مفهوم رابطه درمانی است. راجرز معتقد بود اولین وظیفه یک درمانگر و در واقع مهمترین اتفاقی که باید در اتاق درمان بیفتد، برقراری یک رابطه دوستانه و راحت بین درمانگر و مراجع است. همین رابطه میتواند شرط لازم و کافی برای درمان باشد. اما تفاوت یک رابطه حرفهای که در اتاق درمان اتفاق میافتد با یک رابطه دوستانه غیر حرفهای چیست؟ از نظر راجرز رابطه درمانی که بتواند منجر به تغییر شود، باید شش شرط داشته باشد که سه شرط اساسی آن به شرح زیر است:
- اول اینکه درمانگر در رابطه صادق باشد و مراجعش را فریب ندهد و کاملاً خودش باشد. البته این به این معنا نیست که هرچه در درونش دارد، برای مراجعش افشا کند. بلکه به این معنا است که آنچه میگوید واقعی و صادقانه باشد.
- دومین شرط همدلی عمیق است. یعنی به جای اینکه درمانگر بخواهد پندی بدهد و نصیحتی کند یا آنچه را مراجع میگوید تصحیح کند، تلاش کند مراجع را عمیقاً درک کند و به دنیای درونی او نزدیک شود. اگر این همدلی عمیق نباشد، مراجع از اینکه خودش را کاملاً در حضور درمانگر آشکار کند، میهراسد و دائماً نگران قضاوت او خواهد بود.
- شرط سوم که یکی از مفاهیم مهم درمان راجرز محسوب میشود، دادن توجه مثبت نامشروط به مراجع است. او معتقد بود که یکی از نیازهای اساسی همه انسانها نیاز به توجه مثبت است. یعنی اینکه احساس کنیم از دید دیگران، بخصوص افراد مهم زندگی مثل مادر و پدر، بدون هیچ شرطی موجود مهم، دوست داشتنی و ارزشمندی هستیم.
حتماً دیدهاید که کودکی وقتی دارد یک تجربه جدید را آزمایش میکند و چیزی را در محیط پیرامونش کشف میکند، نیم نگاهی به مادرش میاندازد که واکنش او را در چهرهاش ببیند و از او تاکید بگیرد. در فرآیند رشد ما کم کم اینقدر به این توجه مثبت وابسته میشویم که بر اساس آن انتخاب میکنیم. بهتر است بگویم توسط آن کنترل میشویم. بعد از مدتی یاد میگیریم که به همان شکلی که دیگران به ما توجه میکنند، به خودمان توجه کنیم. حالا اگر توجه مثبت غالب باشد، ما فردی خواهیم شد با عزت نفس بالا و اگر توجه منفی غالب باشد، ما نیز از خود بیزار خواهیم شد.
بنابراین راجرز میگوید مهمترین چیزی که ما به آن احتیاج داریم این است که فارغ از اینکه آنچه انجام میدهیم مطابق ارزشگذاریهای دیگران و جامعه هست یا خیر، توجه مثبت نامشروط بگیریم. اما آنچه او میگفت در دنیای واقعی (خارج از اتاق درمان) به نظر غیرممکن میآمد. چون کلاً بخش مهمی از فرآیند تربیت و اجتماعی شدن بر اساس توجه مثبت و منفی مشروط است.