قانون نانوشته موفقیت
داستان رسیدن آدم ها به آرزوهایشان به همین سادگی ها هم نیست!
رسیدن به یک خواسته بُعدهای مختلفی دارد و نه تلاش و نه خواستن به تنهایی کفایت نمی کند. در ذهن همه ما هزاران هزار آرزو و خواسته جا خوش کرده اند. به تعدادی رسیده ایم و به تعدادی نه! اما تا به حال شده است که بپرسیم چرا؟ چرا به برخی اهدافم نرسیدم؟ مگر نه اینکه قوانین در این دنیا ثابت هستند، پس چطور به برخی خواسته ها نمی رسم؟
واقعیت این است که اکثر ما یک قسمت کلیدی در رسیدن به هدف را جا می اندازیم و یا با وجود اینکه قلباً از آن آگاهیم، ترجیح می دهیم دورش بزنیم و آن چیزی نیست جز قانون پرداخت بها.
جایی در فیلم ده آقای کیارستمی می گفت: «ما برای این به دنیا آمده ایم که مدام به دست بیاوریم و از دست بدهیم.» اساساً هم زندگی همین بدست آوردن ها و از دست دادن های پیاپی است! برای بدست آوردن هر چیزی، به تناسب آن خواسته باید چیزی را از دست بدهیم و این از دست دادن همان پرداخت بها است.
شما آن کفش زیبای پشت ویترین را می خواهید، هزینه آن را پرداخت می کنید و بدستش می آورید. به فلان مهارت برای شغل تان احتیاج دارید، پس انتظار نداشته باشید کسی به رایگان به شما آموزش دهد. شما باید به نوعی در ازای این مهارت، بها پرداخت کنید.
نکته اینجا است که بها همیشه به معنای هزینه مالی نیست و حتی در خیلی موارد هزینه روحی و روانی است. به عنوان مثال، کسی که قصد خریدن خانه دارد، نباید مدتی به پس اندازش دست بزند. کسی که در رشته دانشگاهی مورد نظرش قبول شده است، از مهمانی ها، دوره های دوستانه و خلاصه تفریحات بسیاری گذشته تا هدفش را بدست آورده است. کسی که به موقعیت شغلی آرام و خوبی رسیده است، سربالایی های نفسگیری را در حرفه اش پشت سر گذاشته است. کسی را در نظر بگیرید که همسر ایده آلش را دارد. شک نکنید این آدم برای رسیدن به این رابطه تنهایی و سختی کشیده است. او برای رسیدن به این فرد، از بسیاری روابط عبور کرده تا آرامش امروزش را بدست آورده است.
بیایید ساده ترش کنیم؛ مادرتان که آشپزی اش عالی است، چند بار غذا را سوزانده است؟ یا مادربزرگتان که آنقدر پخته و با تجربه است، چه روزها و سال هایی را برای بدست آوردن تجربه هایش طی کرده است؟ یا آرایشگری که در سطح شهر مشهور است، چند مرتبه مشتری ها را ناراضی راهی کرده است؟!
ایده آل گرایی تان را کنار بگذارید. حتی سیندرلا و سفید برفی هم برای رسیدن به شاهزاده های داستان چیزی را از دست داده اند؛ یکی کفشش را گم کرد و آن یکی سیب مسموم خورد! یعنی می خواهم بگویم حتی در داستان ها هم قانون پرداخت بها رعایت شده است. راحت طلب نباشیم و بپذیریم آسمان هم به زمین بیاید، قانون اجرا خواهد شد؛ پس به دنبال راه های میانبُر و رایگان نباشید.
اما یک مسئله نباید از چشم تان دور بماند و آن مقدار بها است؛ اینکه شما چه نوع و چقدر بها پرداخت کنید، مستقیماً به باورها و توانایی هایی که کسب کرده اید، مرتبط است. منظورم چیست؟ این باور شما است که مقدار و شدت بها را تعیین می کند. به عنوان مثال می توانید باور کنید در ازای بدست آوردن یک مهارت، باید سال های سال زجر بکشید یا باور کنید که به سادگی آن مهارت با هزینه ای منطقی قابل یادگیری است.
حتماً می گویید کسانی را می شناسید که بدون هیچ زحمتی پله های ترقی را به سرعت بالا رفته اند. بگذارید همین جا نکته ای را روشن کنم؛ کسانی به قله می رسند که قوانین را خواه یا ناخواه رعایت کرده باشند؛ در غیر این صورت به چشم برهم زدنی از بالای همان پله ها سقوط خواهند کرد. چه شما از بهایی که دیگران می پردازند باخبر باشید و چه نباشید، تفاوتی نمی کند؛ سعی نکنید قانون پرداخت بها را نادیده بگیرید، چون هرگز کسی بدون پرداخت بها به خواسته اش نمی رسد، مطمئن باشید.
منابع
مقاله علمی و آموزشی «قانون نانوشته موفقیت»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری، ترجمه و نگارش هیئت تحریریه علمی پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد. در این راستا مقاله دنیا گرایلی، به عنوان منبع اصلی مورد استفاده قرار گرفته است.