معرفی و خلاصه کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی
کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی (Men Are from Mars, Women Are from Venus)، نوشته جان گری (John Gray) در سال 1992 منتشر شده است و اشاره دارد قبل از اینکه با همدیگر به عنوان انسان برخورد کنیم باید به تفاوت های رفتاریمان به عنوان مرد یا زن توجه داشته باشیم.
جان گِری قبل از نوشتن کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی کتاب دیگری را تحت عنوان روابط صلح آمیز زن و مرد: آشتی با جنس مخالف نوشته و این کتاب را با یک داستان شروع کرده است.
پدر جان گری سر راهش و در حال رانندگی، یک مسافر را سوار کرده بود که فوراً پس از سوار شدن، پول های پدر جان را دزدید و او را در صندوق عقب ماشین حبس کرد. دو نفر به پلیس خبر داده بودند که یک خودرو در جاده بدون سرنشین رها شده است اما به دلیل آدرس های اشتباهی که داده بودند پلیس نتوانست ماشین پدر جان را پیدا کند. بعد از تماس سومین نفر پلیس توانست خودش را به محل برساند اما دیگر خیلی دیر شده بود. پدر جان در اثر خفگی ناشی از گرما در صندوق عقب ماشین خودش جان سپرده بود.
وقتی جان برای مراسم خاکسپاری پدرش به خانه برگشت از خانواده اش خواست که او را در صندوق عقب ماشین پدرش بگذارند تا ببیند که ماندن در آنجا چه حسی دارد. در تاریکی صندوق، دست هایش را روی فرو رفتگی هایی که پدرش با مشت ایجاد کرده بود کشید و دستش را از جای چراغ عقب ماشین که پدرش برای دسترسی به هوای تازه، آن را با مشت به بیرون انداخته بود بیرون آورد. برادرش به او پیشنهاد کرد دستش را بیشتر دراز کند تا ببیند که آیا می تواند دکمه صندوق عقب را فشار بدهد یا خیر. او اینکار را کرد و توانست دکمه را فشار داده و صندوق عقب ماشین را باز کند.
جان گری از نحوه مرگ پدرش به عنوان نشانه ای برای کارش استفاده کرد یعنی آزاد کردن انسان ها از طریق آگاه کردن آنها از دکمه آزادی احساسی که در دسترس شان قرار دارد.
گری زیر میکروسکوپ
داستان خوبی بود اما آیا واقعاً کتاب جان گری موجب رهایی انسان ها می شود؟ از نظر فمینیستی به راحتی می توان کتاب گری را نقد کرد. وب سایت های زیادی با عنوان هایی از قبیل «جواب رد از طرف اورانوس» (سوزان هامسون) ایجاد شده اند که ادعا می کنند کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی زن ستیزی را نهادینه می کند. تئوری نقش جنسیت که گری یکی از هوادارانش است می گوید مردان و زنان بطور طبیعی اختلافات زیادی با هم دارند و جنسیت هر فردی اساس شخصیت او را شکل می دهد.
در نقدهایی که در مورد گری شده به این نکته اشاره شده است که او مخصوصاً موذیانه عمل می کند زیرا هرگز عقایدش را به عنوان یک تئوری مطرح نمی کند بلکه فقط می گوید «وضعیت همین است نه طور دیگر». یعنی اطلاعات بیولوژیکی را در اختیار خوانده می گذارد و به این ترتیب میلیون ها خواننده کتاب های جان گری که گرفتار کولاک بازاریابی این کتاب شده اند، گزینه های دیگر را نمی بینند و به این نکته توجه نمی کنند که در واقع نقش هایی که در جامعه به زن ها و مردها نسبت داده می شود از فرهنگ هر جامعه نشات می گیرد نه بیولوژی آنها.
هدف نهایی گری، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، این است که زنان در یک فرهنگ مردسالار، در مورد درجه دوم بودن خودشان حس بهتری داشته باشند.
خلاصه مردان مریخی، زنان ونوسی
قبل از جانبداری باید این کتاب را توصیف کنیم. نکات اصلی حرف های گری چیست؟
کلید طلایی روابط بهتر، پذیرفتن تفاوت ها است. در زمان پدر و مادرهایمان همه قبول داشتند که زن و مرد با هم تفاوت دارند. اما فرهنگ مان به شکلی تغییر کرده است که حالا دیگر هیچ تفاوتی را قبول نداریم.
زن ها می خواهند مردها را بهتر کنند اما مردها فقط می خواهند که زن ها آنها را بپذیرند. مرد هرگز از توصیه های ناخواسته زن استقبال نمی کند و این کارِ زن را یک انتقاد منفی می داند. زن به جای اینکه مشکل را طوری مطرح کند که انگار مرد خودِ مشکل است باید طوری به مرد نزدیک شود که انگار ممکن است او راه حل مشکل را بداند. مردها همیشه به قابلیت و کارآیی شان توجه می شود و اگر نتوانند مشکلات را حل کنند احساس می کنند که وقت شان را تلف می کنند. از طرف دیگر زن ها دوست دارند در مورد یک مشکل بحث کنند حتی اگر هیچ راه حلی برای آن وجود نداشته باشد زیرا اینکار به آنها فرصت بسیار مهم ابراز احساسات را می دهد.
زنان مانند موج هستند؛ خیز می گیرند، می نشینند و دوباره خیز می گیرند. مردها باید بدانند که زنان در زمان نشستن موج، بیشترین احتیاج را به مردان دارند. اگر مرد در این زمان با زن مهربان باشد و سعی نکند که او را فوراً از این حالت بیرون بیاورد، زن احساس ارزشمند بودن می کند. مرد برای اینکه انگیزه داشته باشد باید ببیند که کسی به او احتیاج دارد و زن برای اینکه انگیزه داشته باشد باید ببیند که او را دوست دارند.
مردها میان نیاز به صمیمیت و نیاز به تنهایی در نوسان هستند. فرو رفتن مردها به درون غار تنهایی شان یک تصمیم آگاهانه نیست بلکه کاملاً غریزی است. زن هایی که چیزی در مورد غار تنهایی مردها نمی دانند و دل شان می خواهد همیشه صمیمی باشند شاهد اغتشاش و ناآرامی در روابط شان هستند. مردها مثل یک کش پلاستیکی گاهی کشیده می شوند اما معمولاً به حالت اول شان بر می گردند.
در اغلب مواقع شیوه بیان یک موضوع باعث مشاجره می شود و دیگر به محتوای مسئله توجهی نمی شود. چیزی که ناراحت کننده است نحوه بیان یک مسئله است. مردها متوجه نیستند که نظرات شان تا چه حد می تواند موجب ناراحتی و عصبانیت زن ها شود زیرا آنها روی خود مسئله تمرکز می کنند نه شیوه بیان آن. اکثر مشاجرات به این دلیل شروع می شود که یک زن نگرانی اش را در مورد چیزی بیان می کند و مرد به او می گوید که مسئله مورد نظر ارزش نگرانی را ندارد. این حرف مرد باعث می شود که زن احساس کند کارش اشتباه است و به این ترتیب از دست همسرش ناراحت می شود. سپس مرد عصبانی می شود زیرا همسرش بی دلیل از دست او ناراحت شده است. مرد به خاطر کاری که انجام نداده معذرت خواهی نمی کند و این مشاجره به مدت چندین ساعت یا چندین روز ادامه پیدا می کند.
یک مرد زمانی مشاجره می کند که احساس کند طرف مقابل به او اعتماد نمی کند، او را تحسین یا تشویق نمی کند و با لحنی حاکی از اعتماد و پذیرش با او حرف نمی زند. یک زن وقتی مشاجره می کند که مرد به حرف هایش گوش نکند و او را در صدر فهرست اولویت های زندگی اش قرار ندهد.
پیام مهم تر
گری می گوید در این برهه از تاریخ ما حق داریم که از روابط عاطفی مان رضایت کامل داشته باشیم. بدن و مغز ما که در طول هزاران سال تکامل پیدا کرده است به تفاوت میان زن و مرد احتیاج داشت تا بتواند به طرز موفق تری به حیاتش ادامه دهد. همانطور که دانیل گلمن در کتاب هوش هیجانی می گوید ما انسان های مدرنی هستیم که مغزمان برای جلگه ها و جنگل هایی ساخته شده اند که اجداد بسیار دورمان در آنها زندگی می کردند. بدون اطلاع از تفاوت های اساسی میان طرز فکر زن و مرد، انتظارِ برخورداری از روابط کامل و تمام عیار، ساده لوحانه است و باعث می شود که ناآگاهانه یک خرابکار را وارد کشتی عشق مان کنیم.
گری در مورد طبیعت مرد و زن یا نحوه تربیت آنها صحبت نمی کند بلکه فقط می گوید مردان و زنان مایلند طور خاصی رفتار کنند و اگر ما این را درک کنیم مشکلات کمتری در روابط مان خواهیم داشت.
در دفاع از گری
همانطور که در ابتدا گفتیم بیشترین نقدی که در مورد این کتاب می شود این است که شکاف میان زنان و مردان را بیشتر می کند. از همه این حرف ها گذشته ما در قرن بیست و یکم زندگی می کنیم؛ آیا نمی توانیم همدیگر را به عنوان انسان ببینیم نه مرد یا زن؟ آیا نمی شود به رنگ پوست، ملیت و موارد دیگر توجه نکنیم؟ و چرا گری اصلاً در مورد مردان همجنس باز چیزی نمی نویسد؟ او اعتراف می کند که حرف هایش کلی هستند و همه انواع مردم را در بر نمی گیرند با این حال طوری می نویسد که انگار آنچه می گوید در مورد همه حقیقت دارد.
اینها همه نکات ارزشمندی هستند اما افرادی که این حرف ها را می زنند هیچ کدام متوجه هدف اساسی گری نشده اند. او این کتاب را برای افرادی نوشت که متون مربوط به علم ژنتیک یا جامعه شناسی را مطالعه نمی کنند بلکه می خواهند فوراً روابط شان بهتر شود. کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی از جدیدترین تئوری هایی که در زمینه جنسیت وجود دارد صحبت نمی کند و البته نمی گوید که مردان و زنان به جنسیت شان کاملاً وابسته هستند؛ مردان و زنان گرایش های مخصوص جنس خودشان را دارند که اگر به آنها توجه کنند می توانند این گرایش ها را تحت کنترل در بیاورند و این یعنی که ما به جنسیت مان و در نتیجه گرایش های مخصوص به جنس خودمان بطور کامل وابسته نیستیم. گری هیچ جایی در نوشته هایش فراتر از این نمی رود که جنسیت، تعیین کننده شخصیت فرد است. اگر فراتر از این می رفت مطمئناً مردم به کتابش دست هم نمی زدند. اگر هدف از تمرکز روی تفاوت های جنسی، این باشد که از آنها فراتر برویم می شود گفت که جان گری یک منجی است.
نکته های نهایی
هزاران کتاب در مورد روابط نوشته شده اند. چه چیزی باعث شد که کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی در میان آنها برجسته شود؟ گری می گوید که خودش عمداً این کتاب را طوری نوشته است که «مردم در زمان خواندنش نیازی به فکر کردن نداشته باشند و به سادگی مطالبش را درک کنند.» این کتاب طوری نوشته شده که انگار برای برنامه ای تهیه شده است که مردم هنگام خوردن ناهار از تلویزیون تماشا می کنند.
خواننده های علاقمند به گفتگوی میان دو جنس که می خواهند کتاب هوشمندانه تری را در این زمینه مطالعه کنند شاید از کتاب های دبورا تانن، متخصص زبان شناسی، خوش شان بیاید، مثل کتاب تو هم مرا نمی فهمی و منظورم این نبود. شاید یک صفحه از کتاب تانن از ده صفحه کتاب گری خواندنی تر باشد اما کلید موفقیت گری این است که حرف ها و مثال هایش در ذهن انسان می مانند و در بسیاری موارد به تفاوت های بسیار ظریفی میان زن و مرد اشاره کرده است.
بالاخره در مورد کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی باید چه حکمی صادر کنیم؟ کسی چه می داند، اما به هر حال واضح است که این کتاب در زمان خودش بسیار مناسب بود و شاید واقعاً لازم است از تفاوت هایی که با هم داریم، باخبر شویم تا بعد از آن بتوانیم از این تفاوت ها فراتر برویم. همانطور که امرسون گفته است: «بهترین انسان ها افرادی هستند که می توانند ویژگی های هر دو جنس را با هم و در یک جنس داشته باشند.» اگر تفاوت ها (جنسیت یا هر تفاوت دیگری) باعث شوند که حواس مان از خود افراد به عنوان انسان، منحرف شود نباید به این تفاوت ها توجه کنیم.
بهترین راه برخورد با عقاید گری این است که بعضی از حرف هایش را بپذیریم و به سایر حرف هایش توجه نکنیم. اگر همه حرف های گری را بی چون و چرا بپذیریم یا همه حرف هایش را فوراً و بدون فکر رد کنیم؛ هر دو اینکار نشانه ذهن بسته ما هستند. رد کردن این کتاب کار ساده ای است. اما وقتی در یک مشاجره و دعوا با همسرتان به بن بست رسیدید این کتاب را بخوانید شاید برایتان جالب باشد. این کتاب به عنوان راهنمای ساده برخورد با فراز و نشیب های زندگی با جنس مخالف واقعاً از مقداری هوشمندی و زیرکی برخوردار است.