معرفی و خلاصه کتاب تاملات

کتاب تاملات (Meditations) نوشته مارکوس اورلیوس (Marcus Aurelius) در قرن دوم پس از میلاد مسیح نوشته شده است و توضیح می دهد که اسیر کارها و چیزهای بیهوده نشوید. برای زندگی تان ارزش زیادی قائل باشید.

مارکوس اورلیوس آنتونیوس از سال 161 پس از میلاد مسیح تا 19 سال بعد که از دنیا رفت، امپراطور روم بود. زمانی که به قدرت رسید امپراطوری روم در معرض تهدیدهای زیادی قرار داشت: جنگ با بِربِرها، بیماری هایی که سربازان در جبهه به آنها دچار می شدند و سپس به شهرها منتقل می کردند، طاعون و حتی زمین لرزه های پیاپی. با وجود این مشکلات، مارکوس اورلیوس حتی پس از مرگ هم در ذهن مردم روم به عنوان یک امپراطور کامل و ایده آل باقی ماند، فیلسوفی اصیل که توانست قبل از مرگ و جانشینی پسرش کومودوس که با اغتشاش در قرن سوم همراه شد، یک امپراطوری برجسته و به یاد ماندنی ایجاد کند.

مارکوس اورلیوس که یک فیلسوف مکتب خویشتن داری (پیرو فلسفه رواقی) بود، اجازه نداد که مشکلات زندگی از او یک انسان سیه روز بسازد. مکتب خویشتن داری در فلسفه یک مکتب یونانی بود که بنای آن از 3000 سال قبل از میلاد گذاشته شده بود. به زبان ساده بر اساس آموزش های این مکتب انسان باید در برابر قانون طبیعت تسلیم شود؛ همچنین مکتب خویشتن داری بر انجام وظایف، دوری از لذت، عقل گرایی و نترسیدن از مرگ تاکید می کند. به علاوه فیلسوف مکتب خویشتن داری مسئول تمام اعمال و رفتارهایش است، ذهن مستقلی دارد و همیشه به دنبال خوبی ها است و به برادری همه انسان ها معتقد می باشد.

در ادامه شما می توانید برخی از نکات قابل توجه کتاب تاملات را مطالعه نمایید.

اعتقادات مکتب خویشتن داری در تمام جهان و تمام دوره های زمانی کاربرد دارند. بخش منتخب زیر از کتاب تاملات بیانگر همین موضوع است: «همه چیز روزی به تاریخ می پیوندد و پس از مدتی از خاطره ها محو می شود. حتی برای انسان هایی که زندگی شان جلوه ای از افتخار باشد این قانون صدق می کند. افرادی که زندگی درخشانی ندارند بنا به گفته هومر در جهان و هیاهوی آن گم می شوند. پس شهرت جاودانه چیست؟ چیزی پوچ و توخالی. حال که اینطور است باید آرزومند رسیدن به چه چیزی باشیم؟ فقط طرز فکری منطقی، رفتاری غیر خودخواهانه، زبانی که هیچ وقت دروغ نمی گوید و مَنِشی که بر اساس آن هر اتفاقی را که در زندگی رخ می دهد به عنوان تقدیر و حکم الهی بپذیریم، تقدیری که از یک منبع الهی سرچشمه می گیرد.»

این نوشته متعلق به 19 قرن پیش است. وقتی بدانیم که این نوشته چقدر قدیمی است اهمیت و ارزش آن بیشتر می شود. زندگی مارکوس اورلیوس شبیه همین گفته است، عده زیادی او را نمی شناسند و کسی هم از مهارت های او در زمامداری و رهبری امپراطوری روم چیزی به یاد نمی آورد. اما کتاب تاملات که شامل افکار آرام امپراطوری است که در روشنایی آتش جنگ ها آن را نوشته است در قلب و ذهن خوانندگان جای می گیرد.

این کتاب بعد از گذشت این همه سال همچنان ارزشمند است. علتش این است که درک روشنی از یکپارچگی هستی و همچنین انسان، به عنوان بخشی از هستی، دارد. این کتاب به ما می آموزد که نگاه کردن به جهان از دریچه چشم دیگران، باعث توسعه دیدمان می شود و در این صورت می توانیم دیگران را درک کنیم. نفرت از انسان ها، دوری از انسان ها یا قضاوت درباره دیگران، ایستادگی در برابر قانون طبیعت است. فهم این مطلب که برای ارتقا روابط انسانی باید دست از این کارها برداریم اساس فلسفه مارکوس اورلیوس شد.

در تمام کتاب این مفهوم وجود دارد که ما باید رویدادها و انسان ها را همانطور که هستند بپذیریم نه آنطور که خودمان دوست داریم باشند. این طرز فکر کمی ناراحت کننده است. همانطور که در این جلمه معروف آمده است که: «ممکن است دل تان بشکند اما مردم همچنان به شکلی که خودشان دوست دارند، خواهند بود.» وقتی این جملات را می خوانید حس می کنید که این حرف ها حرف های یک مرد تنها است اما نگاه واقع بینانه مارکوس اورلیوس به زندگی، او را از هر نوع سرخوردگی جدی مصون نگته می داشت: «باید مثل دماغه دریا باشید که موج ها به آن می خورند و می شکنند اما دماغه همچنان استوار ایستاده تا موج ها را آرام کند و از خروش بیندازد. به جای اینکه بگویید من چقدر بدشانس هستم که این اتفاق برایم افتاد، بگویید من چقدر خوش شانس هستم که این اتفاق برایم تلخکامی ایجاد نکرد و باعث شکست من در زمان حال و دلسردی ام نسبت به آینده نشد.»

مهم ترین ارزش فلسفه رواقی این است که کمک می کند تا در مورد اهمیت هر مسئله ای درست قضاوت کنید تا چیزهایی را که اهمیت دارند همیشه به خاطر داشته باشید. انسانی که می تواند جهان را همانطور که هست ببیند، می تواند آنچه را که در ورای این جهان وجود دارد، درک کند. همه ما وارد این دنیا می شویم و هر یک رسالت و وظیفه ای داریم اما می دانیم که از دنیای دیگری آمده ایم و دوباره به آنجا باز خواهیم گشت. ممکن است زندگی خسته کننده و یکنواخت شود، یعنی تکرار یکسری رویدادهای یکسان و پشت سر هم اما این موضوع هرگز نباید احساس شگفتی مان را از حضور در این دنیا کم کند: «به ستاره هایی که در آسمان هستند نگاه کنید. طوری آنها را زیر نظر بگیرید که انگار شما در مرکز همه آنها قرار دارید. به تغییرات مداوم طبیعت نگاه کنید. دیدن این نوع منظره ها باعث می شود که ناخالصی و اشکالاتی را که در زندگی زمینی ما وجود دارد فراموش کنیم و نگاه درستی به جهان داشته باشیم.»

ما هیچ وقت متوجه نمی شویم که چرا برخی اتفاقات رخ می دهند یا چرا مردم رفتار خاصی از خود نشان می دهند اما به هر حال وظیفه ما این نیست که درباره این موارد قضاوت کنیم. مفهوم و هدف بزرگتری برای رخدادهای زندگی وجود دارد. دانستن همین موضوع، باعث آرامش و تسکین انسان می شود.

هر آنچه که در این دنیا وجود دارد، مثل اسب یا درخت انگور، برای انجام وظیفه خاصی خلق شده است. البته این موضوع اصلاً تعجب آور نیست، حتی خورشید هم به شما خواهد گفت که نورافشانی وظیفه او است و برای انجام این وظیفه است که در هستی حضور دارد. در مورد سایر اجرام آسمانی هم همینطور است. بنابراین آیا شما فکر می کنید که بیهوده خلق شده اید؟ یا مثلاً برای تفریح؟ آیا اساساً چنین فکری قابل تحمل است؟

تاملات یک کتاب راهنمای سلامت ذهنی در این دنیای خشن و پُر استرس است.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا