با این فرمول پنج مرحله‌ای کلیدی، کنترل ذهن خود را به دست بگیرید

نقل قولی از بودا وجود دارد با این مضمون که: بدست آوردن سلامتی فردی، ایجاد خوشبختی واقعی در خانواده و برقراری آرامش بین تمامی افراد جامعه، همگی در گرو این است که هر یک از افراد جامعه دیسیپلین ذهنی داشته باشند و بتوانند کنترل ذهن خودشان را بدست بگیرند.

متاسفانه بیشتر افراد دنیا، اغلب اوقات به آن‌چه فکر می‌کنند آگاه نیستند و شما دوست گرامی نیز از این امر مستثنی نیستید.

ذهن شما از این قدرت برخوردار است که شما را افسرده کند. به عصبانیت بکشاند. ناامید کند. بترساند. نگرانتان کند و احساس تنهایی را در ذهن شما زنده کند. این موارد، تنها چند نمونه از بلاهایی هستند که ذهن شما می‌تواند به سرتان بیاورد!

البته ذهن تنها روی اتفاقات منفی تمرکز ندارد. اگر لبخند می‌زنید، با صدای بلند می‌خندید، حس اعتماد به نفس دارید یا وقتی از جلوی یک مغازه فست‌فودی عبور می‌کنید، هوس خوردن پیتزا به سرتان می‌زند، همگی کار ذهنتان است.

چه خودتان آگاه باشید و چه نباشید، ذهن شما بطور مستقیم و دائم، به شما دیکته می‌کند که در هر لحظه، چه احساسی داشته باشید.

اکنون که به نقش مهم ذهن در زندگی‌ پی بردید، به نظرتان عالی نیست که خودمان کنترل ذهن خودمان را به دست بگیریم و بدین ترتیب، احساسی که در هر لحظه داریم را مدیریت کنیم؟

البته که پاسخ به این پرسش مثبت است!

خبر خوب این است که چنین اتفاقی شدنی است و شما جای خوبی آمده‌اید!

در این مقاله، پنج راهکار را به صورت گام به گام بیان کرده‌ایم. با دنبال کردن این گام‌ها، می‌توانید خودتان را از شر تفکرات منفی و سمی رها کنید. کنترل ذهن خودتان را به دست بگیرید و در یک کلام، به جا واکنش‌گرا بودن، به عنصری فعال در لحظه لحظه زندگی‌تان تبدیل گردید.

چگونه می‌توانیم ذهن‌ خودمان را کنترل کنیم؟

گام اول: یاد بگیرید که فکرهایتان را متوقف کنید.

یکی از اولین نکاتی که باید یاد بگیرید، این است که وقتی در حال فکر کردن به موضوعی، چه از نوع غمگین، چه از نوع خنده‌دار و چه خسته‌کننده هستید، بتوانید فکرتان را متوقف کنید و از خودتان بپرسید: همین حالا چه احساسی دارم؟ در حال فکر کردن به چه موضوعی هستم؟ چرا دارم به این موضوع فکر می‌کنم؟

شاید گفتن این موضوع آسان‌تر از انجام دادنش باشد. ولی بهتر است بدانید وقتی عصبانی باشید، احساساتی شده باشید یا دلسرد باشید، احتمال اشتباه فکر کردن و متعاقباً اشتباه عمل کردن شما بیشتر می‌شود.

برای اجتناب از خطا، چند دقیقه سکوت کنید و به فکرهایی که در ذهنتان در حال چرخیدن هستند، بیندیشید.

گام دوم: فکرهای منفی که به ذهنتان خطور می‌کند را شناسایی کنید.

هرچه عملکرد بهتری در گام اول داشته باشید، سرعت‌تان در گام دوم هم بیشتر خواهد شد. همان‌گونه که گفتیم، احساستان در هر لحظه، بازتاب مستقیم تفکرات ذهنی‌تان است. پس اگر احساس خشم می‌کنید، برای چند دقیقه با خودتان خلوت کنید و از خودتان بپرسید: «دلیل خشمی که دارم چیست؟»

شاید یک پروژه یا جلسه کاری عقب‌افتاده باعث خشم شما شده است. شاید مجبور هستید یکی از اعضای تیم‌تان را اخراج کنید و شاید هم اولیای مدرسه فرزندتان، از شما خواسته‌اند به مدرسه بروید تا در مورد رفتار بد فرزندتان پاسخگو باشید. هرچه باشد، منشاء آن‌چه باعث شده آرامش ذهنی‌ شما دچار تزلزل شود را بیابید.

کار هنوز تمام نشده است. اکنون باید عمیق‌تر فکر کنید و به این پرسش پاسخ بدهید که این احساسم چه ریشه‌هایی دارد و دقیقاً چه چیزی در این اتفاق وجود دارد که باعث شده من عصبی شوم؟ آیا پیش‌تر نیز در این شرایط قرار گرفته‌اید و تجربه بدی برایتان رقم خورده است؟ آیا ضرب‌العجل پروژه قبلی‌تان رد شده بود و این موضوع باعث شده بود مدیرتان از شما گلایه کند؟

به خاطر داشته باشید: اتفاقی که باعث شده آرامش ذهنی شما به هم بریزد، صرفاً و صرفاً یک ابزار است که باعث شده وضعیت ذهنی شما آشفته شود. در حالی که ریشه‌های واقعی داشتن احساس بد، از جای دیگری آب می‌خورند.

گام سوم: صدا یا ویدئوی ذهنی خودتان را یادداشت کنید.

در صورتی که گام دوم کنترل ذهن را به درستی انجام داده باشید، در این مرحله می‌توانید صدای یک نوار صوتی یا تصاویر یک فایل ویدئویی که در ذهنتان پلی شده را ببینید و بشنوید. این ویدئو می‌تواند تصویر یک جلسه باشد که در آن، مدیرتان شما را سرزنش می‌کند. شاید تصویر زمانی باشد که در یک ارائه کنفرانسی، توپوق زده بودید و همه حضار خندیده بودند. شاید هم صدای پدرتان در گوش‌تان بپیچد که به شما می‌گوید بی‌ارزش هستید و از عهده هیچ کاری برنمی‌آیید.

به صورت پیش‌فرض، ذهن اغلب افراد پُر است از صداها یا تصاویر منفی. وقتی یک در شرایطی مشابه با شرایط گذشته قرار می‌گیریم، ذهن‌مان شروع می‌کند به پلی کردن آن صداها و تصاویر. حتی اگر در شرایط مشابه، پنج تجربه موفق و یک تجربه ناامیدکننده داشته باشیم، ذهنمان به صورت خودکار، آن تجربه ناامیدکننده را به ما یادآوری می‌کند. اما دلیل چیست؟ علت آن است که اغلب ما بیش از آن‌که به دنبال لذت بردن باشیم، تلاش می‌کنیم از درد و ناراحتی دور بمانیم.

کاری که باید انجام دهید، شناسایی آن صدا یا ویدئو و نوشتن آن روی کاغذ است. شاید بپرسید چرا باید آن را روی کاغذ بنویسم؟ به دلیل این‌که آن ویدئو یا صدا، وقتی درون مغزتان قرار دارد، بسیار قدرتمند است و بیش از حد واقعی، مهم جلوه می‌کند. با نوشتن روی کاغذ، آن ویدئو یا صدا از ذهنتان خارج می‌شود. بنابراین بین شما و احساسی که آن ویدئو به شما القا می‌کند، فاصله می‌افتد.

این کار بسیار آسان است، تنها ابزارهایی که برای انجام آن نیاز دارید، یک ورق کاغذ و یک خودکار است.

وقتی ویدئوی ذهنی‌تان را می‌نویسید، یک قدم از آن احساس دورتر می‌شوید و می‌توانید از دید یک ناظر بیرونی به شرایط نگاه کنید. بدین ترتیب قدرت آن احساس کمتر می‌شود و نمی‌تواند به صورت آنی روی شما تاثیر بگذارد.

گام چهارم: دروغ‌ها را پیدا کنید.

به عنوان یک نکته به خاطر داشته باشید: پشت هر ویدئو یا صوت ذهنی منفی، یک دروغ در مورد خودتان نهفته که شما به صورت آگاه یا ناخودآگاه، انتخاب کرده‌اید که آن را باور کنید. کلیدی‌ترین گام، این است که آن دروغ را پیدا کنید. نمونه‌هایی از این دروغ‌ها بدین شرح هستند: من بی‌ارزش هستم، یک فرد درمانده‌ام و هیچ قابلیتی ندارم.

شاید یکی از مهمترین افراد زندگی‌تان شما را بی‌عقل خطاب کرده و شاید تاکنون، هیچ فرد مناسبی پیدا نشده که به شما عشق بدهد و همین دلایل باعث شده که دروغ ذهنی‌تان را بیش از پیش باور کنید. هرچه باشد، دروغ را پیدا کرده و آن را روی کاغذ، درست کنار ویدئوی ذهنی‌تان یادداشت کنید.

گام پنجم: واقعیت را جایگزین کنید.

تنها راه مبارزه با دروغ، واقعیت است و اکنون که گام به گام، مراحل کنترل ذهن را طی کرده‌اید، نوبت رسیده به جستجو برای یافتن حقیقت. تمام دفعاتی را که توانسته‌اید برخلاف باورهای دروغ ذهنی، تجربه موفقیت‌آمیز داشته باشید را به یاد بیاورید. حتی اگر از یادتان رفته باشد، از دوستان‌تان بخواهید اتفاقات مثبت زندگی شما را به شما یادآوری کنند. همان اتفاقاتی که با تکیه بر قابلیت‌هایتان توانسته‌اید آن‌ها را رقم بزنید. از اطرافیان‌تان بخواهید به عنوان ناظرهای بیرونی بی‌طرف، نقاط قوت شما را برایتان بازگو کنند. تفاوتی ندارد چه مسیری را برای این کار انتخاب می‌کنید، هدف این است که به هر نحوی، بتوانید واقعیت‌ها را کشف کنید.

وقتی واقعیت را پیدا کردید، آن را کنار دروغ یادداشت کنید. سعی کنید این واقعیت را به زبان اول شخص و با عبارات مثبت بنویسید. به عنوان مثال، در کنار جمله «من یک فرد شکست‌خورده هستم»، یادداشت کنید: «من فرد موفقی تلقی می‌شوم، زیرا توانسته‌ام به خیلی چیزها دست پیدا کنم.»

گام 1+5 تشویقی: حقیقت را در موقعیت‌های واقعی به کار ببندید.

این گام را با ذکر یک مثال توضیح می‌دهیم. فرض کنید با مدیرتان جلسه دارید و این موضوع باعث شده مضطرب شوید. در این مواقع، حتی اگر فقط یک جلسه عالی با مدیرتان داشته‌اید، به آن فکر کنید. اگر تجربه جلسه موفقی با مدیرتان ندارید، پیشنهاد می‌کنیم این کار را انجام بدهید: به گفتگویی فکر کنید که با فردی مشابه با مدیرتان داشته‌اید و موفقیت‌آمیز به پایان رسیده است.

در این سناریو، هدف آن است که شما به خودتان ثابت کنید برخلاف باورهای دروغین قبلی، از پس برگزاری یک جلسه موفق با مدیرتان برمی‌آیید. پس از هر سرنخی استفاده کنید تا این موضوع را به خودتان ثابت کنید. پس از باور کردن چنین اتفاقی است که شما می‌توانید اعتماد به نفس پیدا کنید، وارد دفتر خانم یا آقای مدیر شوید، لبخند بزنید، با او دست بدهید و با قلب و ذهنی آرام، به گفتگو در مورد مسائل مختلف بپردازید.

آن‌چه باعث موفقیت‌آمیز شدن این جلسه می‌شود، این نیست که شما پس از پشت سر گذاشتن پنج گام قبلی، قدرت ماورایی پیدا می‌کنید و مستقیماً می‌توانید بر مدیرتان کنترل داشته باشید. خیر این‌طور نیست. آن‌چه باعث می‌شود نتیجه مثبت رقم بخورد، این است که با انجام پنج گام کنترل ذهن ارائه شده در این مقاله، شما می‌توانید خودتان را به شکل بهتری عرضه کنید و واکنش مناسب‌تری به فرد مقابل‌تان داشته باشید. بدین ترتیب، قادر خواهید بود مدیر را مجاب کنید تا برخورد بهتری با شما داشته باشد.

سخن پایانی

کنترل ذهن کاری است که همه می‌توانند انجام دهند و شما نیز از این قاعده مستثنی نیستید. اما تصور نکنید که پس از مطالعه این مقاله به مدیر ذهن‌تان تبدیل شده‌اید. تمرین و تکرار لازم است. پیشنهاد می‌کنیم گام‌های ارائه شده در این مقاله را جایی یادداشت کنید و در طول روز آن‌ها را تمرین کنید. بدین ترتیب خواهید توانست از شر فکرهای منفی خلاص شوید و فضای ذهنی‌تان را با احساسات و تفکرات مثبت آکنده سازید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا