با اپیکور آشنا شوید
اپیکور فیلسوف یونانی متولد ساموس است. بر اساس این اندیشه که لذت، برترین خیرها است مکتب فلسفی ای بنا کرد.
امروزه کلمه اپیکوری در زبان های اروپایی به معنای لذات جسمانی، یا انسان لذتجو استعمال می شود و این، چنان که از بررسی اجمالی زندگی و عقاید اپیکور خواهیم دید، تفسیر اشتباهی از فلسفه او است.
وی در دورانی پرورش یافت، که دنیا در مقابل تهاجمات اسکندر در آستانه اضمحلال بود. جوانان در همه جا در رویاهای خوشی که درباره زندگی داشتند، بیدار می شدند، مکتب های فلسفی در منجلاب نومیدی دست و پا می زدند، شکاکان از کار خدایان انتقاد می کردند، فلاسفه کلبی بر جاه طلبی های انسان خنده تمسخر می زدند. بدبینان، هستی را جز خواب تلخی نمی دانستند و می گفتند که هرچه زودتر این خواب به سر آید، بهتر است.
در مقابل اینان که زندگی را طرد می کردند، گروهی از فلاسفه بودند که آنها را لذت طلب می خواندند و اینان زندگی را لحظه مناسبی برای سرمستی ها و لذتجویی های حماسی می شماردند و می گفتند: «بخور و بیاشام و شاد باش چه بسا که فردا در میان نبرد کشته شوی.»
در چنین دوران و در میان این مناقشات فکری بود که اپیکور ابتدای زندگی خود را گذراند. پدرش مدیر مدرسه بود و مادرش ساحره ای که مدعی بود، بیماران را با تعویذها و افسون های خویش بهبود می بخشد. به این طریق، از همان آغاز کودکی وی در میان دو جریان متضاد تربیتی و خرافاتی قرار داشت.
از همه اینها گذشته وی در میان وحشت جنگ بزرگ شد. وقتی اسکندر مُرد، اپیکور 18 ساله بود. او و پدر و مادر و برادرانش را در تغییر مکان عمومی که بعد از فتوحات اسکندر پیش آمد، از ساموس بیرون راندند، اینک وی یک پناهده بود در جستجوی کار معینی از کشوری به کشور دیگر سفر می کرد.
سرانجام در سن 30 سالگی در آتن به کاری که می خواست دست یافت. خانه و باغ کوچکی خرید و دسته ای از دوستانش را دعوت کرد تا بیایند و با او زندگی کنند و به آنان یاد داد که چگونه در این دنیای ناسالم، سلامت خود را حفظ کنند.
با گذشت زمان بر تعداد اعضای انجمن برادری او افزوده شد. هر کدام تا آنجا که مقدورشان بود به صندوق عمومی انجمن کمک می کردند. بر وسعت خانه و باغ خود، که اینک به باغ اپیکور معروف بود، افزودند. دشمنان اپیکور، انجمن برادری او را به طعنه انجمن فحشا می نامیدند و فیلسوف و یارانش را به تمسخر بنیانگذاران مکتب بوالهوسی می خواندند.
ولی هیچیک از داستان هایی که درباره اپیکور و یارانش انتشار می یابد، واقعیت نداشت. اپیکوری ها مردم بسیار معتدل و میانه روی بودند، از دستورالعمل هایی که زندگی ساده، تفکر عالی و همکاری متقابل بدون حسادت و نفرت را توصیه می کرد، پیروی می نمودند، اما کار عمده انجمن تعقیب لذت بود و همین کلمه لذت بود که مایه رسوایی و بدنامی اپیکوری ها شد. اکثریت مردم جهان میان لذات آنی جسمانی و شادی پایدار و باقی نفسانی تفاوت قائل نبودند و حال آنکه، اساس فلسفه اپیکور بر همین تفاوت مهم بنا شده است.
اپیکور می گوید: «برای اینکه به شادمانی و لذت پایدار معنوی برسیم باید از زندگی بطور معتدل بهره بگیریم. فرا گیریم که میان دو حد نهایی لذت و الم حد وسط و حالت متعادل را پیدا کنیم.» وی این حالت متعادل را به یونانی آتاراکسیا (Ataraxid) می نامد که معنایش متانت و آرامش و خونسردی است. «بگذارید مغزهای ما، چون باغ هایمان، در میان تلاطم جهان بیرون، نقطه آرامشی بر ایمان مان باشند.» لوکرتیوس در منظومه معروف خویش به نام طبیعت اشیاء تصویر بسیار روشنی از باغ اپیکور برای ما مجسم ساخته است. چنانکه در این منظومه مطرح شده است فلسفه اپیکور به گفته جورج سانتایانا، شاید بزرگترین اندیشه ای که تا به حال فکر بشر بدان رسیده است. شرح اجمالی این فلسفه بطور بسیار خلاصه این است که با تفکر درباره جهان، به طریق فلسفی از الم بگریزیم و به قبول بی باکانه سرنوشت تن در دهیم.
اپیکور می گوید: «بیشتر دردها و رنج ها کوتاه مدت هستند، و حتی اگر طولانی باشند، به خاطر داشته باش که خواب شیرینی در پی آنها است، از این رو نیروی خویش را در مقابله با دریا و طوفان تلف مساز. عاقلانه تر آن است که در همان حال که دیگران خویشتن را در معرض طوفان قرار داده اند، تو به پناهگاه ساحل دریا بگریزی، اما در پناهگاه خود، تماشاگر لاقیدی مباش. بکوش تا دیگران را نیز، که از غرقاب نجات می یابند، در کنار خویش پناه دهی، و آنان را، با وجود خویش به زیبایی آرام بخش زندگانی خلوت شائق گردانی. با متانت و آرامش زندگی کن. در خوردن و آشامیدن میانه رو باش و از شیرینی مصاحبت دوستان بهره بگیر. مهم این است که بدانی با چه کسی طعام می خوری نه اینکه چه می خوری.»
اپیکور اغلب از انجمن برادرانه خود به عنوان انجمن مقدس ما نام می برد. اعضای این انجمن، خود را وقف این اندیشه مقدس کرده بودند که نسبت به دردهای یکدیگر اظهار همدردی می کردند و از شادمانی یکدیگر شاد می شدند، ولی اپیکور می گوید: «آنجا که ترس وجود دارد، خاصه ترس مرگ، شادمانی نیست.» پایان زندگی، بنابر تعالیم اپیکور، اندیشه های خرافی مربوط به جهان پس از مرگ و شکنجه هایی که در آنجا گریبانگیر آدمی است، بزرگترین دشمن بشریت است، جهان زیر زمین یونانیان قدیم، مانند دوزخ دانته، کابوس وحشتناکی بود و اپیکور به تمام کسانی که از این کابوس و از این خرافه، در عذاب بودند می گفت: «خوشحال باشید، دنیای پس از مرگی وجود ندارد. چون جسم تان فانی شد، روح تان باقی نخواهد ماند که دستخوش شکنجه و عذاب قرار گیرد. مرگ پایان همه وحشت ها و درد و رنج های شما است.» اما هنوز یک مسئله باقی است و آن اندیشه نابودی و پوچی بعد از مرگ است. آیا این خود دلیل بزرگترین ترس های آدمی نیست؟ اپیکور می گوید: «نه. مگر شما از نبودن خویش پیش از تولد می ترسیدید؟ در این صورت چرا از نیستی خویش بعد از زندگی می هراسید؟ زندگی آدمی رویای میان دو خواب است و خواب بی رویا همیشه شیرین تر از خوابی است که با رویاها در آمیزد.»
به علاوه طولانی ترین خواب ها لحظه کوتاهی بیش نمی نماید. نیستی نیز خواه ده، یا صد، یا یک میلیون، یا هزار میلیون سال باشد، لحظه ای بیش نیست، در ابدیت مرگ، انسان حتی از موجودیت خویش آگاه نیست، ذات مرده شما را با ذات زنده تان پیوندی نیست؛ پس نگرانی تان از چیست؟
بنابراین، از زندگی خود، که مانند روزی پُر از پایکوبی میان دو شب آکنده از خواب است، لذت ببرید، در حقیقت سراسر عالم جز رقص طبیعت در فضای بی پایان نیست، رقص اتم ها.
در اینجا به جالب ترین و شیرین ترین قسمت های فلسفه اپیکور می رسیم، یعنی نظریه اتمی و این نظریه را اپیکور از دموکریتوس و امپدوکلس و بعضی دیگر از دانشمندان یونانی اقتباس کرده است. اپیکور می گوید: «سراسر جهان گردابی موزون از اتم ها است؛ ستارگان، شعله های رقصانی هستند که در آسمان قرار دارند و زندگی ما در این رقص عمومی طبیعت، نقش گریزانی بیش نیست.»
چه چیز در این رقص عمومی اتم ها مایه شکل پذیری آنها، یعنی کون و فساد اشیای مختلف این عالم، می گردد؟ اپیکور می گوید: «تصادم اتم ها که در فضای عالم دائماً در حرکت هستند، باعث این شکل گیری می گردد.» به عقیده او، که علم جدید نیز آن را تایید می کند، اتم ها گرایشی دارند که گاه از مسیر خود منحرف می شوند و در نتیجه این انحراف، ذرات ماده با هم تصادم می کنند. به هم می چسبند و طبیعت متکثر و متنوع را به وجود می آورند. اپیکور می گوید که طبیعت سراسر ماده است روح و نفس آدمی نیز ماده است. جز آنکه اتم های نفس لطیف تر، سبک تر، انعطاف پذیرتر از اتم های جسم هستند. هنگام مرگ، اتم های نفس نیز چون اتم های جسم متلاشی و آزاد می شوند و به فضای لایتناهی رقص خود را از نو شروع می کنند. اما اتم هایی که با هم ترکیب شده و من و شما را به وجود می آورند و به این طریق در همان حال که من و شمای نوعی فانی و میرنده هستیم، اتم ها جاوید و نامیرا هستند.
اپیکور می گوید: «ولی این کون و فساد، و این پیدایش ها خالقی ندارد. رقص و حرکت طبیعت مطابق طرح و نقشه ای نیست. از این روی باید دید که ما جریان تطور جهان را از صور حقیر به صور متعالی و از نفس به کمال چگونه توجیه می کنیم؟» اپیکور، به تبعیت از آن دسته فلاسفه که بیش از دو هزار سال در ابراز نظریه تکاملی بر داروین پیش قدم بودند، می گوید: «از راه کامل، تصادم مکرر اتم ها از راه تصادف باعث به وجود آمدن همه صور جانداری که ما در اطراف خویش می بینیم می شود. ولی آن صوری که با محیط بیشتری سازگاری دارند باقی می مانند و بقیه نابود می شوند.»
دنیای اپیکور خدای یکتایی که فوق همه کس و همه چیز باشد، ندارد، ولی در دنیای او همچنان که نسلی از آدمیان هست، نسلی هم از خدایان وجود دارد، اپیکور می گوید: «اتم هایی که خدایان را به وجود آورده اند از اتم های روح نیز لطیف تر هستند. آنان هستی متبارکی را در آسمان ها دنبال می کنند. مجمع این یاران آسمانی می تواند سرمشق خوبی برای تعلیم قدوسیت و متبارکی دوستی های انسانی ما باشد.»
جستجوی آدمی در طلب دوستی باغی لبریز از دوستی و محبت یاران در دنیایی پُر از کینه و دشمنی، هدف و غایت فلسفه اپیکور بود. به عقیده او در میان یاران مخلص و بی غش بهتر می توان به یک زندگی لذتبخش آرام دست یافت. اپیکور مکرر به این مطلب اشاره می کند که رفاقت مشفقانه چون سپری است که حملات تقدیر را خنثی می سازد. درخت دوستی بنشان، از آن دینی ساز، و به پرستش آن قیام کن. زیرا دوستی چیزی شیرین، زیبا و مقدس است. شفقت دوستانه تنها هدیه پُر ارزشی است که در این جهان بی ارزش در تملک ما است. اگر مرارت های زندگی ما را آماده قبول مرگ می سازد، لذات و شادی های ناشی از دوستی نیز ما را با زندگی آشتی می دهد.»
منابع
مقاله علمی و آموزشی «با اپیکور آشنا شوید»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری، ترجمه و نگارش هیئت تحریریه علمی پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد. در این راستا کتاب اطلاعات عمومی گنجینه های دانش، نوشته ی دکتر زین العابدین کاظمی و دکتر سیدمحمود اختریان و… از نشر محمد، منتشر شده در تیر ۱۳۸۸ با شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۳۶-۱۳۲-۷ به عنوان منبع اصلی مورد استفاده قرار گرفته است.