بررسی رازهای میلیونرهای خود ساخته از نگاه برایان تریسی
برایان تریسی (Brian Tracy) در سال 2007 و در سمینار Secrets of Self-Made Millionaires به بررسی اصول مشترک و شیوه های تمام مردان و زنانی که تبدیل به میلیونرهای خود ساخته در یک نسل شدند، می پردازد. مطمئناً شما داستان های بسیاری از افراد بسیار موفق که از کهنه پوشی به ثروت رسیده اند، شنیده اید. آنها از هیچ شروع کردند و چیزی بیشتر از یک ایده عالی و چند دلار در جیب خود نداشتند و حالا چند میلیون و یا حتی چند میلیارد دلار را در کسب و کار خود بدست آورده اند و مانند پادشاهان و ملکه ها زندگی می کنند.
اما برایان تریسی در زمینه رازهای میلیونرهای خود ساخته و راه های رسیدن به آن، چه مسائلی را مورد بررسی قرار می دهد؟ در ادامه شما می توانید متن ترجمه شده سمینار «رازهای میلیونرهای خود ساخته» را مطالعه نمایید.
متشکرم. متشکرم از اینکه اینجا هستید. برایتان یکسری اخبار خیلی خوب دارم. نسبت به کل تاریخ بشریت، انسان های بیشتری در سال بعد نسبت به امسال می توانند پولدار شوند. به عبارتی در سال 1990 فقط 5,000 میلیونر در کل آمریکا وجود داشتند و تعداد آنها در سال 2000 به 5,000,000 نفر رسید و این هزار برابر افزایش را نشان می دهد. در سال 2000 و 2001 به شکل جالبتری این رقم افزایش پیدا کرد و به همین ترتیب در پی دو سال گذشته 35 درصد تعداد میلیونرها افزایش یافته و در کل 8.2 میلیون نفر در آمریکا میلیونر هستند. می توانیم بگوییم تقریباً همه آنها به صورت خود ساخته میلیونر شده اند. یعنی اینکه حتی یک قلک هم نداشتند که داخل آن پول پس انداز کنند و چیزی از جیب شان نرفته و کل پولشان را در طی یک نسل بدست آورده اند.
ما ثروتمندترین انسان ها را در آمریکا داریم. افرادی مثل بیل گیتس، خانواده والتون و افرادی دیگر. همه این افراد در طی یک نسل چندین میلیارد دلار پول بدست آورده اند. امروزه ما یک اقتصاد 12 تریلیون دلاری داریم که هر ساله بین 500 تا 600 میلیارد دلار به آن اضافه می شود، و جالب است بدانید که تمام این پول دست چند نفر قرار دارد و شما باید مطمئن باشید که این پول به دست های شما هم می رسد. پس باید همین امروز یک هدف خوب را انتخاب کنید؛ و کار من این است که به شما کمک کنم تا به آن هدف خوب برسید.
اما خبر خوب این است که ما جواب تمام سوالات را پیدا کرده ایم. درباره میلیونرهای خود ساخته مطالعه کرده و آنها را تجزیه و تحلیل نمودیم. ما امروز دقیقاً می دانیم که آنها چه کسانی هستند. چه تصمیماتی را گرفته اند و می خواهند بگیرند و چگونه فکر می کنند. حتی چه کارهایی را می خواهند انجام بدهند و چه کارهایی را انجام نمی دهند.
خبر خوب دیگر این است که کاری را که آدم های موفق انجام داده اند و با آن موفق شده اند را اگر شما هم آن را انجام بدهید مطمئناً به همان نتیجه می رسید و موفق می شوید. تقریباً می توانم بگویم که همه ی آنها بدون پول بوده اند و بدون پول شروع کرده اند و خود من هم همین طور بوده ام و فکر می کنم اکثر این جمع هم همینطور باشند. پس به جمع ما خوش آمدید.
اکثر افراد تا 40 – 50 سالگی ورشکست می مانند و اگر شما الان ورشکست هستید خب جزو یکی از همان ها می باشید. حالا سوال اصلی این است که آیا واقعاً می خواهید همینطور بمانید؟ و مطمئناً پاسخ می دهید که خیر.
من با اینکه زمان زیادی است که این کار را شروع کرده ام اما در واقع خیلی خیلی فقیر بودم. حتی دیپلم ام را هم نتوانسته بودم بگیرم. از نظر نمره هم باید بگویم که تمام نمرات من در نیمه پایین قرار داشتند و من را از دبیرستان اخراج کردند. بعد از آن تنها کاری که می توانستم انجام بدهم کار کارگری بود و مطمئناً شما هم اگر از دبیرستان اخراج شوید باید همین کار را انجام بدهید. من حتی دستشویی ها را هم شسته ام. بنابراین اگر نمرات خوب نگیرید پس کار خوب هم نخواهید داشت. دانشگاه تان را ترک کرده باشید و یا مسائلی از این قبیل، خب قاعدتاً نتایج خوبی بدست نخواهید آورد.
من تا یک زمانی به اینها کاملاً اعتقاد داشتم تا روزی که فهمیدم هزاران نفر که میلیونر هستند از دانشگاه اخراج شده اند. علت اینکه این را به شماها می گویم این است که به هیچ وجه نگذارید چنین مسائلی شما را مایوس کنند.
منظورم این است که به هیچ وجه اجازه ندهید چیزی به عنوان ترمز عمل بکند و شما را از رسیدن به اهداف تان باز دارد. چون هزاران نفر هستند که شرایطی بدتر از این را داشته اند اما الان چیزهایی دارند که ما حتی خوابش را هم نمی توانیم ببینیم. خب حالا بگذارید به داستان خودم برگردم.
راه های آهنین موفقیت
من به عنوان کارگر در مزرعه و در کارخانه پیچ و مهره سازی شروع به کار کردم. یکروز که خیلی ناامید بودم از خودم سوال پرسیدم که چرا بعضی ها باید از سایر آدم ها موفق تر عمل کنند؟ در انجیل آمده که اگر جستجو کنید پیدا می کنید و دری به روی تان باز می شود. پس من هم شروع کردم به سوال کردن از آدم های موفق. از آنها پرسیدم شما چه کار متفاوتی نسبت به من انجام می دهید که من آن کارها را انجام نمی دهم؟ آنها جواب دادند و من همان کارها را دقیقاً انجام دادم.
من وارد فروش شدم در حالی که هنوز نمی توانستم کارگری را رها بکنم. در همان زمان ها بود که متوجه شدم فردی به عنوان فروشنده در شرکت ما مشغول به کار است که ده برابر بیشتر از سایر فروشنده ها درآمد دارد. او دقیقاً همان محصول را در همان اتاق و با همان قیمت داشت به خریدارها می فروخت اما ده برابر بیشتر از ما درآمد کسب می کرد و جالب این است که تمام شرایط ما یکسان بود اما او درآمد بیشتری از ما داشت. رفتم پیش او و پرسیدم که تو چه کار متفاوتی نسبت به ما انجام می دهی؟ و او به من گفت و من دقیقاً همان کارها را انجام دادم و همان نتایج را گرفتم.
چیزی که من در زندگی متوجه شدم و در واقع زندگی مرا تحت تاثیر قرار داد و باعث شده الان اینجا باشم و در مورد آن با شما صحبت کنم یک قانون است و آن «قانون علت و معلول» می باشد که در واقع همان کنش و واکنش یا قانون کیهانی است. این قانون می گوید که هر چیزی به دلیلی اتفاق می افتد. در واقع اگر علتی وجود نداشته باشد معلولی هم وجود نخواهد داشت. اگر بخواهیم رد پای علت و معلول را دنبال کنیم به تمام پایه های مطالعات علمی و حتی مطالعات پزشکی می رسیم. در بازاریابی و فروش هم به همین صورت است. بنابراین اگر می خواهید روی فردی تاثیر بگذارید به عقب بروید و نگاه کنید که آدم های دیگر در این راه چه کار کرده اند و شما هم همان کارها را انجام بدهید.
هیچ چیز همان بار اول، درست کار نمی کند.
موفقیت و شکست، تصادفی نیستند. اگر شما بخواهید رد پای موفقیت را دنبال کنید، بدون توجه به اینکه الان کجا ایستاده اید مطمئناً به همان جایی می رسید که آدم های موفق رفتند و آن رد پا را از خودشان به جا گذاشته اند. من در روانشناسی یاد گرفتم که دو چیز بسیار مهم برای سلامتی و شاد بودن وجود دارد که یکی از آنها کنترل است. احساسی که به ما می گوید که ما می توانیم زندگی خودمان را کنترل کنیم، چرا که هر چیزی به دلیلی اتفاق می افتد؛ و دیگری مسئله وابستگی است. یعنی همه چیز با هم دیگر سازگار می شوند.
زمانی که قانون علت و معلول را متوجه شدم گفتم اگر من به یکی از موفق ترین فروشندگان مراجعه کنم می توانم از او راهنمایی بگیرم. کتاب های مختلف را خواندم و فایل های صوتی را شنیدم و یاد گرفتم و در عمل هر آنچه که یاد گرفته بودم را پیاده کردم. حتی وقتی که به مدیریت فروش رسیدم همچنان باز هم مطالعه می کردم. درس ها را می خواندم و از دیگران راهنمایی می گرفتم.
به هر کدام از مشاغل که می رسیدم مثلاً زمانی که به بازار املاک رسیدم و یا زمانی که به صادرات و واردات رسیدم، به صنعت تولید، به پخش و خیلی کارهای متفاوت دیگر، اولین واکنشم این بود که این چه شکلی کار می کند؟ چطور افراد مختلف در آن زمینه خاص موفق می شوند؟ و بعد خودم را ساعت ها در مطالعات طولانی غرق می کردم. بعد کارهایی را انجام می دادم که موفق ترین آدم ها انجام می دادند.
طبیعت خنثی است. در واقع طبیعت اصلاً اهمیتی نمی دهد که شما چه کسی هستید. زن یا مرد هستید. قد بلند یا قد کوتاه هستید. سفید یا سیاه هستید. تحصیل کرده اید یا نه. طبیعت به هیچکدام از اینها اهمیت نمی دهد. فقط طبیعت به یک چیز اهمیت می دهد. به این اهمیت می دهد که شما باید کاری را بکنید که آدم های موفق کرده اند. راه حل را پیدا کنید. طبیعت به هیچ چیز اهمیت نمی دهد. اگر یک دستور آشپزی را دنبال کنید مطمئناً به همان غذایی که می خواهید می رسید. طبیعت اصلاً اهمیت نمی دهد که چه کسی دارد آن را انجام می دهد.
دقیقاً آن چیزی که در جامعه امروزی دارد اتفاق می افتد همین است. مثل عدالت می ماند. عدالت کور است. آدم های زیادی هستند که به اندازه شما باهوش نیستند ولی به هر حال خیلی بهتر از شما دارند کار می کنند و پول در می آورند. نه به خاطر اینکه آنها بهتر هستند بلکه به خاطر اینکه آنها دارند مسیر درست را طی می کنند. فکر نمی کنم که چیزی بدتر از این وجود داشته باشد که شما ببینید یک نفر از شما ضعیف تر است اما دارد از شما بیشتر پول در می آورد. همه شماها این تجربه را داشته اید. درسته؟ پس کاری که باید بکنید این است که راه های اثبات شده موفقیت را طی کنید. باید پیدایشان کنید و آنها را تکرار نمایید.
نکته اینجاست که ممکن است دفعه اول هیچ چیزی بدست نیاورید. لطفاً این را درک کنید معمولاً هیچ چیز برای اولین بار کار نمی کند. می دانید تعداد متوسط تلاش هایی که یک انسان معمولی قبل از اینکه بی خیال شود انجام می دهد، چقدر است؟ می توانید بگویید؟ تعداد تلاش ها کمتر از یکبار است. چرا که انسان ها قبل از اینکه امتحان کنند، بی خیال می شوند. همه می گویید آه این خیلی خوبه. من می خواهم از لحاظ مالی مستقل شوم. اما بعدش بی خیال می شوید.
مهارت های یاد گرفتنی هستند.
و اصلاً دنبال شان را نمی گیرید. دائماً و دائماً بهانه می آورید. به خاطر این نشد. به خاطر آن نشد. فلان چیز اتفاق نیفتاد. به خاطر فلان چیز نشد و معمولاً از کلمه یک روزی استفاده می کنید. تا به حال شنیده اید؟ همه اش می گویند:
- یک روزی ذخیره می کنم.
- یک روزی از قرض در می آیم.
- یک روزی وزن کم می کنم.
- یک روزی حالا یک شغلی را شروع می کنم.
- یک روزی درباره سرمایه گذاری جدی فکر می کنم.
به این ترتیب باید بگویم خیلی از آدم ها در این جزیره یک روزی زندگی می کنند. کار شماها این است که خودتان را از این جزیره یک روزی خلاص کنید و زندگی تان را کنترل نمایید.
چند سال پیش من توسط یک تاجر مهم احضار شدم، و از من خواست که در مورد موفقیت برای 800 نفر از کارمندانش صحبت کنم. این 800 نفر از بخش های مختلف آن سازمان تجاری بودند. رئیس شان از من خواسته بود که در مورد اینکه چطور می توانند میلیونرهای خود ساخته شوند صحبت کنم.
رویاهای بزرگ داشته باشید.
وقتی که 35 ساله بودم، رویای میلیونر شدن را داشتم و می گفتم که این اتفاق در 35 سالگی برایم می افتد و بعدش گفتم حالا که نشد پس در 40 سالگی حتماً این اتفاق می افتد و به این ترتیب روزها از پی روزها می گذشت و من همچنان فقیر بودم. فکر می کنم حدود 39 سالم بود که این آقا با من تماس گرفت. من به آن آقا گفتم بله ولی واقعاً نمی دانستم که در مورد میلیونرهای خود ساخته چه باید بگویم! واقعاً شگفت زده شده بودم. من در این مورد چه باید بگویم؟ البته می دانستم که میلیونرها، میلیون ها دلار پول دارند ولی خب این چیزی است که همه می دانند.
آن وقت بود که به خودم گفتم من راجع به این مورد چه می دانم؟ و تصمیم گرفتم که مطالعاتم را در این زمینه شروع کنم. یک چیز جالب به شما بگویم؟ میلیونرها همه شان اهل مطالعه کردن هستند و بسیار در این زمینه دانش دارند. به این ترتیب من هم یک سلسله مطالعاتی را شروع کردم که نزدیک به 50 سال طول کشید. مطالعه می کردم که آنها چگونه فکر می کنند؟ چگونه تصمیم می گیرند؟ و با چه افرادی کار می کنند؟ و…
یکی از دوستانم می گفت برای اینکه چیزی را بدست بیاوری که تا به حال نداشتی باید آدمی بشوی که تا به حال اصلاً نبودی، و این در واقع درک از یکسری کیفیت های لازم می خواهد که آن کیفیت ها از درون شما بیرون می آید. این کیفیت ها از جمله دیسیپلین (نظم و ترتیب)، تصمیم گیری و چیزهایی از این قبیل، شما را به بهترین تبدیل می کند. این کیفیت و مطابق آن میلیونر شدن به خاطر این نیست که شما احتیاجات مالی بیشتری دارید. مگر شما چند دست لباس برای پوشیدن لازم دارید؟ میلیونر شدن فقط برای این است که شما می خواهید تبدیل به آدمی شوید که تا به حال نبودید و در واقع می خواهید انتخاب کنید که با چه کسانی و با چه آدم هایی می خواهید رفت و آمد و مناسبات داشته باشید.
از نظر من، شما باهوش ترین انسان هایی هستید که تا به حال وجود داشته و الان می خواهم راجع به یکسری از کیفیت ها که کشف شان کرده ام با شما صحبت کنم که آدم های میلیونر و موفق آنها را دارند.
شما از انجام چه کاری لذت می برید؟ یا به چه کاری علاقه دارید؟
اگر این کیفیت ها در درون شما باشد، شما آمادگی تبدیل شدن به یک میلیونر را دارید و اگر این کیفیت ها در درون شما نیست خب باید بگویم که از طریق آموزش راحت می توانید این کیفیت ها را یاد بگیرید. شما باهوش ترین آدم هایی هستید که من تا به حال دیده ام.
تمام مهارت های تجاری قابل آموزش دادن هستند.
تمامی مهارت های مالی هم یاد گرفتنی هستند. وقتی که شما می توانید یک ماشین را برانید پس می توانید مهارت های دیگر را هم یاد بگیرید. نکته مهم اینجاست که شما فقط یک مهارت لازم دارید تا درآمدتان را 2 برابر کنید. این چیزی را که دارم می گویم در مورد اکثر افراد صدق می کند. اگر نمی دانید که این مهارت چیست اشکالی ندارد. خیلی از افراد هستند که می گویند من رابطه ای با پول ندارم. در واقع می گویند که ما مهارت بدست آوردن، نگه داشتن و خرج کردن پول را نداریم.
به نظر من شما باید این حرف ها را دور بریزید. چرا که شما آمادگی این را دارید که هر چیزی را یاد بگیرید و تبدیل به آدمی شوید که دوست دارید و به همه آن چیزهایی که دل تان می خواهد، برسید. خب الان می خواهم راز انسان های میلیونر و خود ساخته را به شما بگویم. همین الان که اینجا نشسته اید یک نمره از یک تا دو به خودتان بدهید.
متعهد به حد اعلاء باشید.
به چه چیزی؟ این نمره را باید به مهارت هایی بدهید که همین الان من دارم به شما می گویم و اگر دیدید که در مهارتی نمره تان کم است، مطمئن باشید که همان، عامل بازدارنده شما برای میلیونر شدن است. البته به شما بگویم که به هیچ وجه جای نگرانی نیست چون شما می توانید به راحتی یادشان بگیرید. اگر دیدید که نمره تان در این مهارت ها بالا است پس هیچ چیزی نمی تواند جلوی شما را بگیرد.
1) خب حالا اولین مهارت این است، رویاهای خیلی بزرگ داشته باشید.
آیا رویاهای خیلی بزرگ دارید؟ در واقع جلوی خودتان آئینه ای زیبا از آینده ببینید. آینده ای پر از شادی، موفقیت، آرامش و سلامتی. بله به همین راحتی. تصویری ایده آل ببینید. خودتان را در چند سال آینده تصور کنید با همه چیزهایی که دوست دارید. پول، آرامش، دوستان، تحصیلات، ماشین و هر چیزی که دوست دارید. تصور کنید، وای خدای من اگر در 5 سال آینده چنین اتفاقی بیفتد، چی می شود؟ نه!
خودتان را به همین شکل تصور کنید. دوست دارید که چقدر در ماه، درآمد داشته باشید؟ بیایید اصلاً فرض کنید که یک عصای جادویی دارید که می توانید آن را بچرخانید و هر خواسته ای را که دارید برآورده می کند. چه نوع ماشینی را دوست دارید؟ چه نوع سلامتی را دوست دارید؟ دوست دارید که چقدر پول داشته باشید؟ به همه چیزهایی که دوست دارید به دقت فکر کنید و همه آنها را تجسم کنید. شاید اصلاً باورتان نشود ولی همه این تصورات ذهنی شما نقطه شروع میلیونر شدن شما است. نقطه شروع موفقیت و رسیدن به همه آن چیزهایی که به عنوان هدف دوست دارید به آنها برسید.
یکی از تمرین هایی که ما در مقابل شنوندگان (حضار برنامه) انجام می دهیم این است که از آنها می خواهیم یک لیست کامل از رویاها و رویاهای ایده آل تان تهیه کنید و بنویسید. این لیست دقیقاً مثل لیستی می ماند که بچه ها در واقع در عید کریسمس می نویسند. این لیست به شما اجازه می دهد که هر چیزی را که دل تان می خواهد، در داخلش باشد حتی خیلی رویایی. هر چیزی را که خیلی دل تان می خواهد و فکر می کنید که خیلی لازمش دارید در داخل این لیست بنویسید.
من یکبار همین تمرین را به یکی از دوستانم دادم و او آنقدر هیجان زده شده بود که یک دفتر برداشت و به همراه یک روزنامه، جلوی خودش گذاشت و بعد داخل دفتر همه آن چیزهایی را که دوست داشت و می خواست نوشت. دفعه اول 330 هدف را نوشته بود و در آخر ماه این اهداف به 500 هدف ارتقاء پیدا کرده بودند. بعد از یکسال زندگی اش یک حالت انفجاری پیدا کرده بود. تفکر جذب باعث شده بود که او همه چیزهای خوب و ایده آل را به سمت خودش فرا بخواند. بله به همین راحتی.
2) شماره 2 این است که کاری انجام بدهید که دوست دارید انجامش دهید.
وقتی با آدم های موفق در زندگی تان برخورد می کنید، می بینید که آنها کارهایی را انجام داده اند که واقعاً دوست داشتند آن کارها را انجام بدهند. اصلاً قانون واقعی زندگی همین است یعنی کاری را پیدا بکنید و انجامش بدهید که دوست دارید آن کار را انجام دهید. کاری که شما انجام آن را دوست دارید، به شما انرژی، انگیزه و همه چیزهای لازم را می دهد تا آن را به درستی انجام بدهید. اصلاً شاید شما واقعاً این کار را و یا این کارها را از بچگی دوست داشتید که انجام دهید. جالب اینجاست که وقتی از میلیونرهای خود ساخته سوال می کنیم که شما چه کاری انجام می دهید آنها می گویند که من اصلاً هیچ کار خاصی انجام نمی دهم. من فقط کاری را انجام می دهم که خیلی دوست دارم.
استعدادها و توانایی های منحصر به فرد خود را گسترش دهید.
یک نفر که مباحث مربوط به کلاس های من را مطالعه کرده بود یک روز آمد و به من گفت که جالبه من همیشه از بچگی دوست داشتم که در مورد هواپیما مطالعه داشته باشم. او می گفت که از بچگی تمام اسباب بازی هایش عمدتاً هواپیما بودند و بعد از آن در سنین نوجوانی در مورد هواپیما مطالعه می کرده است و وقتی که بزرگ شده و وارد مدرسه شد رشته هوا و فضا را خوانده است.
حتماً دوست دارید که بدانید که این فرد الان کجاست و دارد چه کاری انجام می دهد؟ او الان 3 تا شرکت دارد که اولی ساخت بوئینگ را انجام می دهد. دومی تعمیر و نگهداری هواپیماها و سومی اجاره هواپیماهای کوچک را انجام می دهد. نکته جالب توجه این است که این فرد به من گفت که من هیچ وقت در طول زندگی ام کار نکرده ام و تا آنجایی که یادم هست داشتم در طول زندگی ام با هواپیماها بازی می کردم.
پس یکی از بهترین کارهایی که شماها می توانید انجام بدهید این است که به زمان عقب برگردید. در سنین 7 تا 14 سالگی. دقیقاً زمانی که شما پسر یا دختر بودن را تشخیص نمی دادید و ببینید در آن دوره شما دوست داشتید چه کارهایی را انجام بدهید.
3) و اما سومین مورد این است که سعی کنید در متعهد بودن عالی باشید.
متعهد بودن کاری بسیار سخت اما عالی هست.
خود را خود اشتغال ببینید.
کاری که من همیشه در آن ناموفق بودم. زمانی که بچه و نوجوان بودم و وارد گروهی می شدم عمدتاً من را نمی توانستند بپذیرند و من چون نمی توانستم متعهد باشم من را بیرون می کردند. عمدتاً در مدرسه نمره های پایین می گرفتم و از خیلی از مشاغل هم اخراج شدم حتی در یک شغل مثل مامور پمپ بنزین بودن هم اخراج شدم.
تصورش را بکنید حتی در واقع از شغل بنزین زدن هم اخراج بشوید. در واقع زمانی این اتفاق می افتد که شما در آن کار اصلاً خوب نیستید. وقتی که شما نمی توانید کار به این راحتی را انجام بدهید ببینید که چقدر ضعیف هستید. چون آدم های خیلی ضعیف هم می توانند حتی بنزین بزنند. به راحتی می توانند بنزین بزنند بله. اما من بنزین هم نمی توانستم بزنم و به هر حال دائماً اخراج می شدم و از یک شغل به شغل دیگر می رفتم و من بعدها بود که فهمیدم تمام افرادی که موفق هستند در شغل خودشان عالی می باشند.
یکبار از یک سارق بانک پرسیدم که تو برای چی بانک را می زنی؟ و او گفت که خب معلومه چون پول آنجاست! بنابراین باید هر فداکاری که لازم هست را انجام بدهید و یا هر هزینه ای که لازم است را بپردازید تا جزو آن 10 درصد بالا باشید و این نکته را هم در ذهن داشته باشید که اگر کاری را که دوست دارید انجام بدهید قاعدتاً جزو آن 10 درصد بالا خواهید بود. اگر زمانی دیدید که نمی خواهید در یک شغل عالی باشید مطمئناً در شغل مناسبی نیستید. این دقیقاً مثل این می ماند که شما دارید وقت تان را به آتش می کشید و دقیقاً مثل آدمی می شوید که انگار روی یخ شناور است چون وجود شما اصلاً در آن کار خلاصه نمی شود و به آن کار فکر نمی کنید.
انسان ها طوری طراحی و خلق شده اند که اگر کاری را دوست داشته باشند در انجام دادن آن کار بسیار موفق هستند. بنابراین اگر یک کار را خیلی دوست دارید مطمئن باشید آن کار را به نحو احسن انجام خواهید داد. بگذارید برگردم به آن نقطه از حرف هایم که شما باید تصمیم بگیرید که جزو 10 درصد بالا باشید. خب حالا می خواهم برایتان تعریف کنم که چه چیزهایی باعث شدند زندگی من تغییر کند و آن چیزی بشوم که الان اینجا ایستادم.
زمانی که بیست سالم بود من کاملاً مثل یک آدم ولگرد ول می چرخیدم و یک روز به این نتیجه رسیدم که تمام آن آدم هایی که در 10 درصد بالا هستند یک روزی در 10 درصد پایین بودند. در واقع هر کسی که الان خیلی خوب کار می کند یک زمانی خیلی ضعیف کار می کرده و هر کسی که الان در حوزه کاری خودش بالا هست شاید قبلاً در آن حوزه کاری نبوده باشد. پس اگر شما علاقه داشته باشید و تصمیم بگیرید و هزینه اش را بپردازید مطمئن باشید که در شغل خودتان می توانید جزو 10 درصد بالا باشید.
البته این نکته را هم به هیچ وجه از ذهن تان دور نکنید که این مسئله در یک هفته و یک ماه و چند ماه اتفاق نمی افتد. برای آنهایی که خیلی مشتاق هستند، عرض می کنم که این قضیه یعنی در واقع برای رسیدن به این مرحله باید حداقل 5 تا 7 سال صبر کنید. طبیعتاً ممکن است بعضی از شماها بگویید وای خدای من یعنی من باید 5 تا 7 سال برای رسیدن به چنین مرحله ای صبر کنم؟ حالا من از شما می پرسم که اگر این 5 تا 7 سال را صبر نکنید آن وقت چند سال می خواهید برای رسیدن به اهداف تان صبر کنید؟
مسئله دقیقاً اینجاست که زمان در حال گذر است. این 5 تا 7 سال در هر صورت می گذرد. سوال مهم اینجاست که آیا شما می خواهید پس از این 5 تا 7 سال جزو آن 10 درصد بالا باشید یا نه؟ شما می خواهید جزو میلیونرها و آدم های موفق باشید یا نه؟ حالا مسئله اینجاست که هیچکس بهتر یا لایق تر از شما نیست. اگر می بینید کسی در شغلی موفق هست پس شما هم می توانید در آن شغل موفق باشید. کافی است بروید و از آن آدم ها سوال کنید که چطور به آن جایگاه رسیده اند. بعد شما هم می توانید دقیقاً به همان جایگاه برسید. چون آن افراد هم از همین جایی شروع کرده اند که شما الان هستید فقط ممکن است زمان هایشان با همدیگر فرق بکند. یکی 5 ساله برسد و یکی 7 ساله برسد.
اما مسئله مهم اینجاست که بالاخره شما نتیجه همه تلاش هایتان را خواهید گرفت و همه تلاش هایتان یکروزی به سمت شما بر می گردد. نه فقط به موفقیت های مالی بلکه در واقع به همه لذت هایی هم که می خواهید می رسید. زمانی که شما در شغل خودتان موفق هستید احساس رضایتمندی از خودتان دارید. می توانید بلیط خودتان را خودتان بنویسید و همه به شما احترام می گذارند. همه اینها زمانی اتفاق می افتد که شما در کار خودتان عالی باشید. صبح وقتی از خواب پا می شوید احساس رضایتمندی از خودتان دارید. چرا که در شغل خودتان عالی هستید و این از هر چیزی رضایت بخش تر خواهد بود.
4) مورد بعدی این است که استعدادها و قابلیت هایی که در وجودتان هست را توسعه و پیشرفت بدهید.
همه از زمان نوزادی با یکسری استعدادها و قابلیت ها به دنیا می آیند که اگر آنها را کشف بکنند و توسعه و پیشرفت بدهند به همه آن چیزهایی که می خواهند می رسند و موفقیت را کسب می کنند. هر کسی بطور ژنتیکی طوری ساخته شده است که می تواند یک کار را خیلی خوب و با موفقیت انجام دهد. وقتی کاری که در آن خوب هستید را انجام می دهید قاعدتاً از آن لذت می برید.
دراکر اولین سوالی که می پرسد این است که شما امروز در چه کاری خوب هستید و چه کاری را به خوبی می توانید انجام بدهید و از آن لذت ببرید؟
یکی از کارهایی که باید انجام بدهید این است که به گذشته برگردید و ببینید که در گذشته چه استعدادها و چه توانایی هایی داشته اید و در چه کارهایی خوب بوده اید. اگر آن کارها را انجام بدهید، می توانید موفق تر شوید و یا ببینید که چه قابلیت هایی داشته اید که الان از آن قابلیت ها استفاده کرده اید و به این جایگاه رسیده اید. اگر الان موفقیتی را در زندگی تان دارید، ببینید در گذشته چه کاری را انجام داده اید که الان به آن موفقیت رسیده اید. در واقع موفقیت رد پاهایی از خودش را در گذشته به جا می گذارد. پس اگر در گذشته فرو بروید مسلماً به یکسری از نشانه ها می رسید که با هماهنگ کردن خودتان با آن نشانه ها می توانید راه جدیدتان را پیدا بکنید.
احتمال شکست را در نظر داشته باشید.
فرض کنید که یک نفر 3,000,000 دلار بلیط بخت آزمایی را برنده شده است. باز هم فرض کنید که این فرد یک معلم فیزیک مدرسه است. اگر از او بپرسند حالا که این پول را بُردی، می خواهی با این پول چیکار کنی؟ او می گوید که می خواهم یک هفته مرخصی بگیرم و بعد از آن دوباره به سر کارم برگردم. او می گوید حالا که این پول را بُرده است به هیچ وجه نمی خواهد از درس دادن فیزیک دست بر دارد. دلیلش می دانید چیست؟ دلیلش این است که او در واقع این کار را خیلی دوست دارد و مطمئناً در انجام دادن آن خیلی خیلی عالی است. این فرد دقیقاً در جای درستی قرار گرفته است. معلم فیزیک بودن جایی است که او باید در آنجا باشد.
5) مورد بعدی که به عنوان یک میلیونر خود ساخته باید به آن توجه کنید این است که فرض کنید که خودتان، خودتان را استخدام کرده اید.
چیزی که 3 درصد از افراد بزرگسال جامعه در واقع در آن وجود دارند این است که دوست دارند خودشان، خودشان را استخدام کنند و به خودشان حقوق بدهند. زمانی که من کارم را به عنوان یک کارگر شروع کردم 21 ساله بودم و در یک آپارتمان یک خوابه زندگی می کردم. یک آدم ورشکسته که تمام روز را کار می کردم. فقط 4 ساعت طول می کشید تا من به محل کارم بروم و برگردم. دقیقاً مثل یک نور بزرگ بود که جلوی چشم هایم روشن شد. من در آن لحظه در آشپزخانه ایستاده بودم و داشتم به خودم فکر می کردم و خودم را مسئول شرایطی که در آن قرار داشتم می دانستم. من مسئول تمام اتفاقات زندگی خودم بودم.
این دقیقاً نقطه عطف زندگی من بود. مثل هر فرد بالغی که در واقع تصمیم می گیرد که خودش، خودش را استخدام بکند و مسئولیت زندگی خودش را بر عهده می گیرد. شاید این سوال را بپرسید که اینجا و در این جمع چند نفر هستند که خود اشتغالی می کنند؟ اگر این سوال را الان مطرح کنم ممکن است که تعدادی از شما دست شان را بالا بیاورند و تعدادی دیگر نه. ولی من جواب این سوال را به شما می دهم. در واقع همه. همه شما دارید برای خودتان کار می کنید و همه شما خودتان را استخدام کرده اید.
بگذارید همین الان به شما یادآوری کنم بزرگترین اشتباهی که ممکن است شما در طول زندگی بکنید این است که همین الان فکر کنید که برای شخص دیگری دارید کار می کنید. حتی اگر فیش حقوقی تان را شخص دیگری امضاء می کند. با ارزش ترین افراد، کسانی هستند که فکر می کنند که آن شرکتی که در آن کار می کنند مال خودشان هست. بنابراین همه چیز، حتی رفتارهای شخصی شما می تواند همه چیز را تحت تاثیر قرار دهد.
خودتان را به یادگیری مادام العمر اختصاص دهید.
آدم هایی که برای خودشان کار می کنند هیچ وقت گله نمی کنند که ما از صبح تا شب داریم کار می کنیم و یک عالمه مشکل و مسئله داریم. در واقع انگار به این صورت است که به آنها گفته شده که شما در مقابل شرکت مسئول هستید. انگار هر اتفاقی که برای آن شرکت می افتد سرنوشتش در سرنوشت آنها تاثیرگذار خواهد بود. اگر واقعاً چنین چیزی برای فردی اتفاق بیفتد در پی آن ترفیع، رشد و مسئولیت های شغلی بعدی، پرداخت های حقوقی بالاتر و موفقیت پشت موفقیت اتفاق خواهد افتاد و در واقع آنها تبدیل می شوند به خامه روی سطل شیر که برای شرکت بسیار حائز اهمیت هستند.
6) و اما کلید بعدی برای موفق شدن این است که بتوانید مسیر را درست تشخیص بدهید.
آدم هایی که فوق العاده موفق هستند، هدفمند می باشند. البته یک ضرب المثل قدیمی وجود دارد که می گوید اگر هدف را نبینید، نمی توانید آن را بزنید. یادتان باشد شما آن چیزی را که می خواهید بدست می آورید.
چند سال پیش در شرکت هالووین در تگزاس کار می کردم که پایه گذار آن اچ. ال. هانت بود. این مرد، مرد فوق العاده ای بود که صاحب 200 تا شرکت بود و روزانه 300 میلیون دلار گردش مالی داشت. قبل از اینکه در سن 70 سالگی فوت کند یکی از دوستان من در تلویزیون با او مصاحبه کرد و از او پرسید که رمز موفقیت شما چیست؟ و او یک نگاهی به مجری برنامه کرد و آن وقت با یک مکثی به او گفت که در واقع چند تا کلید وجود داشتند که باعث رسیدن من به این موفقیت هستند.
اولین کلید این است که شما باید ببینید که در دنیا چه چیزی وجود دارد که شما آن را بیشتر از همه می خواهید. آن را بنویسید و برنامه ریزی کنید تا به آن برسید و کلید دوم این است که مشخص کنید که برای رسیدن به هدف تان چه هزینه ای باید پرداخت نمایید. آن را دقیقاً مشخص کنید و آن هزینه را حتماً حتماً بپردازید. با توجه به قانون علت و معلول، زندگی الان شما نتیجه هزینه ای است که شما در گذشته برای رسیدن به هدف تان پرداخت کرده اید. مطمئن باشید هر چیزی را که امروز بکارید فردا درو می کنید و بنابراین آن چیزی را که شما امروز دارید درو می کنید نتیجه چیزی است که دیروز کاشته اید و اگر چیزی را که امروز درو می کنید از آن راضی نیستید پس باید چیز دیگری را برای فردا و آینده تان بکارید.
من موضوع خیلی جالبی را فهمیده ام و آن این است که زندگی در بلندمدت بسیار عادلانه رفتار می کند. برای به ثمر رسیدن این مسئله دو تا کیفیت مورد نیاز هست: اولین مورد این است که شما باید هزینه آن را تمام و کمال بپردازید. مثلاً اگر مطالعه کردن و آموزش و یا کار شدید و سخت مورد نیاز هست باید حتماً انجامش دهید و دومین مورد این است که شما باید جلو جلو این هزینه را پرداخت بکنید. نمی توانید پرداخت را به تعویق بیندازید. در واقع مثل این می ماند که الان باید بکارید تا بعداً آن را درو کنید. پس اولین سوالی که باید از خودتان بپرسید این است که برای رسیدن به موفقیت چه هزینه ای را باید پرداخت بکنید و برایش چه کاری باید انجام بدهید؟ برای آن برنامه ریزی کنید و بر اساس برنامه پیش بروید.
حالا از شما می خواهم که یک تمرین را انجام بدهید. در واقع این تمرین را باید در منزل و بطور کامل انجام دهید. به خانه بروید و روی کاغذ 10 تا از اهدافی که قرار است طی یکسال آینده به آنها برسید را بنویسید و یادداشت کنید. اهداف تان را بنویسید و بعد روی برگه تاریخ بزنید. بعد از اینکه 10 هدف را نوشتید از خودتان سوال کنید اگر قرار بود از بین این 10 هدف یکی از آنها را در طی 24 ساعت آینده بدست آورم، کدام یک از این اهدافم می توانست برای من و زندگی من مهم باشد؟ این سوال بسیار مهمی است که شما باید همیشه و همیشه به آن فکر کنید.
پس بر اساس این تعریف شما یک گزینه را انتخاب می کنید و به این نتیجه می رسید که من می خواهم به فلان هدف برسم که بیشترین تاثیر را در زندگی من دارد. این هدف می تواند مالی یا در رابطه با سلامتی شما و یا در ارتباط با دیگران باشد. حالا هر هدفی که خودتان دوست دارید می تواند باشد. خب حالا که هدف را انتخاب کردید دورش خط بکشید و بعد کاغذ را برگردانید و پشت کاغذ بنویسید که در چه زمانی می خواهید به آن هدف برسید.
ذهنیت کاوشگر را توسعه بدهید.
بعد از اینکه این کارها را انجام دادید، حالا هر کاری را که برای رسیدن به آن هدف لازم است انجام دهید را هم بنویسید. وقتی که لیست تان را نوشتید و تمام شد هر روز یک حرکت را بر اساس آن چیزی که نوشته اید برای رسیدن به هدف تان انجام بدهید. هر روز یک قدم بردارید تا شما را به رسیدن به هدف تان نزدیک و نزدیک تر بکند. به شما قول می دهم نوشتن هدف های زندگی تان و راه های رسیدن به آن و حتی انتخاب مهم ترین آنها، زندگی شما را به شکل عجیب و غریب و شگفت انگیزی تغییر خواهد داد.
ر واقع خیلی راحت می توانم به شما بگویم که شما بزرگ می شوید و این در صورتی است که شما بتوانید هدف اصلی زندگی تان را انتخاب کنید. این راز میلیونر خود ساخته شدن است. به شما قول می دهم که در آینده که به اینجا بر می گردید و به اطراف تان نگاه می کنید از تغییراتی که کرده اید شگفت زده می شوید.
چند وقت پیش در یکی از سمینارهایم یک پسر جوانی آمد و به من گفت که آن بحث هدف گذاری که در یکی از سمینارها مطرح کرده بودی 10 سال پیش زندگی من را دگرگون کرد. آن جوان می گفت من از همسرم جدا شدم، شغلم را از دست دادم و اعتیاد شدیدی به الکل پیدا کردم تا اینکه یکی من را کشید و به سمینار تو آورد. من تمرین هایی که گفتی برای هدف گذاری انجام دادم و به همه هدف هایم رسیدم. ازش پرسیدم چطوری؟ تو چه هدفی داشتی؟ و او به من گفت امروز که من پیش شما هستم 40 میلیون دلار پول دارم. واقعاً تعجب کردم و او به من گفت که من همه این ها را مدیون درس های تو هستم.
7) نکته بعدی اینکه اصلاً نکات مربوط به شکست را در ذهن تان جای ندهید.
شگفت انگیز است که بدانید حتی فکر کردن به شکست، بزرگترین مانع برای رسیدن به هدف تان می باشد. البته منظورم یک شکست واقعی نیست چرا که هر کدام از شماها در زندگی تان یکبار شکست خورده اید. اینطور نیست؟ همه ما به یک نوعی شکست را تجربه کرده ایم. می توانیم بگوییم که بشر همیشه شکست را به یک نوعی تجربه کرده است. از هر 10 تا کاری که ما انجام می دهیم 9 تای آن، آنگونه که دلمان می خواهد پیش نمی رود. در روابط مان، در سرمایه گذاری مان و در شغل مان و ممکن است در هر چیزی که فکرش را بکنید یکبار هم که شده، شکست بخوریم.
ولی این شکست نیست که شما را عقب نگه می دارد. شکست شما را باهوش تر می کند. این ترس از شکست است که شما را عقب نگه می دارد نه خود شکست. روش موفق شدن و غلبه کردن بر شکست این است که به هیچ وجه شکست را در معادلات خودتان راه ندهید. به هیچ وجه. شما به چیزی می گویید شکست که در واقع بازخوردهای کارهایی است که برای رسیدن به آن موفقیت انجام داده اید. در واقع آنها شکست نیستند بلکه بازخوردهایی هستند که شما انجام داده اید و نتوانسته اید با موفقیت به هدف تان برسید.
یک بازخورد بسیار عالی در انتظار شماست. شما تنها کافی است که انرژی هایتان را بازیابی کنید و دوباره برای حرکت رو به جلو تلاش نمایید. شما قرار است که میلیونر خود ساخته بشوید. پس یادتان باشد برای رسیدن به بازخوردهای مناسب، شما باید بارها و بارها شکست را تجربه کنید تا به آن بازخوردی که می خواهید برسید.
مغز انسان دارای یک مکانیزم است که وقتی شما در یک کاری موفق نمی شوید و به بازخوردهای درست، دست پیدا نمی کنید آن وقت است که آن مکانیزم شروع به کار می کند و شما باهوش تر می شوید. باهوش تر از قبل. به این ترتیب شما می روید و یک کار دیگر را آزمایش می کنید و یک بازخورد دیگر دریافت می کنید. حتی ممکن است در آن کار هم شکست بخورید اما بازخورد مناسب را باز هم دریافت کرده اید و باهوش تر شده اید. نهایتاً به یک جایی می رسید که هوش تان خیلی زیاد شده و دیگر اشتباهات را تکرار نمی کنید. این گونه است که کارهای بیشتری را با موفقیت و کارهای کمتری را با شکست انجام می دهید.
یادتان باشد هیچ وقت به این مرحله نمی رسید مگر اینکه شکست را تجربه کنید. شکست یکی از عواملی است که باعث می شود شما باهوش و درایت کارتان را از نو شروع کنید.
حالا می خواهم در رابطه با تجربه ای صحبت کنم که در زمان مصاحبه با میلیونرهای خود ساخته بدستش آوردم. آنها از شکست به عنوان یک عامل موفقیت استفاده می کنند و می گویند حتماً در این شکست چیزی وجود دارد که به من کمک می کند که از آن برای رسیدن به هدفم استفاده کنم. نکته جالب در اینجا می دانید چیست؟ میلیونرهای خود ساخته همیشه از شکست هایشان به عنوان یک درس استفاده می کنند. بله از آن استفاده می کنند به عنوان یک درس.
در مورد میلیونرهای خود ساخته، شکست این طور عمل می کند که آنها از هر مانع و از هر شکست یک درس می گیرند و واقعاً درسی را در آن پیدا می کنند. اما در مورد آدم های ضعیف کاملاً به یک شکل دیگر است. آنها وقتی که شکست می خورند همه اش غُر می زنند و خودشان و دیگران را سرزنش می کنند.
آماده صعود، قدم به قدم باشید.
آدم های موفق نگاه می کنند که چگونه می توانند از همان شکست ها برای هموار کردن مسیر استفاده کنند. اگر شما هم به دقت به شکست هایتان نگاه کنید و مسائل و مشکلات را ببینید مطمئناً درس خودتان را آن وسط پیدا خواهید کرد. می دانید بزرگترین مشکل شما در امروز می تواند بزرگترین نعمت و پیروزی شما در آینده باشد. وظیفه پیدا کردن درس های شکست هایتان بر عهده خودتان است. اگر بتوانید از سرزنش کردن خودتان و دیگران دست بر دارید مطمئن باشید که می توانید در آینده تغییر بزرگی را در خودتان مشاهده کنید.
8) اما کلید بعدی این است که همیشه در زندگی تان در حال یادگیری باشید.
چیزی که شما را در زندگی تان از صفر به صد می رساند پیشرفت هایتان است. پیشرفت های حرفه ای و تخصصی خود شما.
پیتر دراکر می گوید که مهارت و دانش کلیدهای قرن بیستم هستند و تنها مهارت مهم در قرن بیست و یکم این است که بتوانید مهارت ها را خیلی سریع یاد بگیرید. چون هر چیزی را که الان بلد هستید می تواند خیلی سریع از رده خارج بشود.
یکی دیگر از بزرگان هست که می گوید هر چیزی یک نیمه عمری دارد و این نیمه عمر تقریباً دو ساله است. یعنی هر چیزی که شما بلد هستید ممکن است ظرف دو سال آینده تغییر کند یعنی آن چیزی که شما بلد هستید ممکن است اصلاً در طی دو سال آینده از بین رفته باشد.
پس شما دائماً باید در حال افزایش علم خودتان باشید و اگر بخواهید همینی که هستید باقی بمانید دو سال دیگر ممکن است شرایط شما خیلی بدتر از اینی که هستید بشود. اگر دائماً مطالعه ندارید شما دارید رو به عقب حرکت می کنید. بنابراین در اینجا 3 کلید را برای یادگیری مداوم به شما آموزش می دهم.
اول از همه اینکه در زمینه کاری خودتان روزانه بین 30 تا 60 دقیقه مطالعه کنید. به این صورت که رادیو و تلویزیون را خاموش کنید. روزنامه را بگذارید کنار و در مورد خود و شغل تان مطالعه کنید. از کتاب به عنوان بهترین منبع بهره ببرید. سعی کنید پُر تیراژترین کتاب ها در زمینه کاری خودتان از بهترین نویسنده ها را بخوانید. کتاب ها منابع بسیار مهمی از مواردی هستند که می توانند شما را در کارتان هدایت و رهبری کنند و به این ترتیب است که می توانید نسبت به حال و گذشته خودتان در جایگاه بالاتری قرار بگیرید. پس روزانه بین 30 تا 60 دقیقه مطالعه را حتماً انجام بدهید. اشخاص زیادی بوده اند که به من گفته اند افرادی که روزانه بالای یک ساعت مطالعه دارند توانسته اند درآمدشان را چند برابر کنند.
نکته بعدی این است دوره های شغلی را که در رابطه با کار شما هست در صورت امکان بگذرانید. در درس ها و سمینارهایی که توسط افراد مشهوری که در زمینه شغلی شما هستند شرکت کنید. چون آنها در واقع درس هایی هستند که بارها و بارها تجربه و تست شده اند. این را بدانید که کسی که چند ساعت دارد برای شما صحبت می کند چند هزار ساعت مطالعه را پشت سر گذاشته است و مطمئن باشید کاری را که به شما می گوید انجام بدهید روی هزاران نفر آزمایش شده است. وقتی که در سمینارهای چند ساعته یکی از این افراد شرکت می کنید هیچ وقت آن اطلاعات را در طی چند سال و یا سال ها و حتی در طول عمرتان را هم نمی توانید بدست آورید. همه آنها در ظرف چند ساعت در اختیار شما قرار می گیرند.
خب حالا ممکن است بعضی ها بگویند که ما پول لازم را برای شرکت در آن سمینارها و یا خرید کتاب نداریم. سال ها پیش من یک دندانپزشک داشتم که در کار خودش خیلی موفق بود. یکی از دوستانم این دندانپزشک را به من معرفی کرده بود. این دندانپزشک خود را در سن 53 سالگی بازنشست کرد و دقیقاً قبل از بازنشست شدن مطبش را به قیمت دو میلیون دلار فروخت. او دلیلش را به من گفت. او گفت که دو سال پیش در یک سمینار دندانپزشکی در هنگ کنگ شرکت کرده است.
توسعه کیفیت شجاعت و پشتکار
خودش در کالیفرنیا زندگی می کرد و این همه راه را تا هنگ کنگ رفته بود تا در آن سمینار دندانپزشکی شرکت کند. آنها دندانپزشکانی بودند که در کار خودشان بسیار موفق بوده و در کنار آن، یک خورده برنامه ریزی هم می کردند. این دندانپزشک در یکی از کنفرانس ها که در مورد جراحی زیبایی بود شرکت کرد. شخصی که در مورد جراحی زیبایی در آن سمینار صحبت می کرد بخشی از علم را پیشرفت داده بود و تصمیم داشت در مورد عمل زیبایی فک جلویی صحبت کند. اینکه ترتیب دندان ها در فک جلویی باعث چه نوع زیبایی می شوند؟
این دکتر بعد از برگشتن از آن سمینار عمل جراحی زیبایی دندان را در مطب خودش انجام می داد. اتفاقی که افتاد این بود که خیلی ها از چند هزار مایل آن طرف تر، برای عمل زیبایی فک جلویشان پیش این دکتر می آمدند. هر کدام از مراجعین که به سراغ این دندانپزشک می آمدند فامیل های خودشان را هم برای عمل جراحی پیش او می آوردند و این دندانپزشک هر قیمتی را که دلش می خواست از آنها می گرفت. این گونه بود که توانست به عنوان یک میلیونر بازنشست بشود. از درآمدی که بدست آورده بود می توانست از باقی عمرش لذت ببرد.
در واقع آن چیزی که یاد گرفته بود از یک جلسه در یک کنفرانس بود. این یک داستان واقعی بود و ممکن است شما بگویید که این فقط یک استثناء است ولی واقعاً نمی توانید تصور کنید که این اطلاعات فوق العاده به یکباره از کجا بدست شما می رسند.
سومین راه برای اینکه مهارت های خودتان را افزایش بدهید این است که برنامه های صوتی را در اتومبیل تان گوش بدهید. یک راننده متوسط در طول سال چیزی بین 2000 تا 5000 ساعت رانندگی می کند 12000 تا 15000 مایل در سال. بر اساس گفته دانشگاه کالیفرنیا جنوبی شما می توانید در همین تعداد ساعت با شنیدن فایل های صوتی، یک دوره کامل در مورد شغل تان را در ماشین تان بگذرانید و این تقریباً زندگی شما را به شکل کاملی دگرگون می کند.
طبیعتاً هرچه بیشتر متعهد باشید که در حوزه کاری خودتان متخصص شوید بیشتر به خودتان احترام می گذارید و بیشتر از خودتان خوش تان می آید. اگر با استمرار همه این کارها را انجام دهید، تعهد داشته باشید که یاد بگیرید و سمینارها را بروید و فایل های صوتی را گوش دهید، مطالعه کنید و علم خود را بالا ببرید، مطمئناً به خودتان می گویید که من در آینده آدم بسیار موفقی خواهم بود و به آن شک هم نخواهید کرد. به خودتان بگویید که پتانسیل و توانایی های خودم را باید افزایش بدهم و به همین شکل انگیزه شما برای موفقیت بالاتر خواهد رفت. انگیزه و انرژی تان بیشتر می شود، تفریحات بیشتری خواهید داشت و در تمام جنبه های زندگی تان دریافتی های بیشتری خواهید داشت.
9) مورد بعدی این است که فوق العاده سعی کنید که سخت کوش باشید.
متاسفانه در جامعه ما این گونه شنیده می شود و اینطور جا افتاده که همکارها به همدیگر می گویند یک خورده راحت تر باش، یک خورده بیشتر استراحت کن، یک خورده بگو، یک خورده بخند، یک خورده خوش بگذران و صحبت هایی از این قبیل که اینها به نظر من صحبت های یک مشت آدم شکست خورده است. آدم های شکست خورده، شکست خورده، شکست خورده.
همیشه در زندگی تان لحظاتی است که بتوانید به اندازه کافی استراحت کنید. ولی خب آن زمان الان نیست. آن زمان وقتی است که شما موفق شده باشید. قبل از اینکه شما موفق بشوید دقیقاً مثل این می ماند که در یک ماراتن هستید و در آن ماراتن شما باید همه تلاش تان را برای موفق شدن انجام دهید. دقیقاً مثل این می ماند که شما با صد هزار نفر یا میلیون ها نفر مسابقه می دهید و همه آنها می خواهند موفق بشوند و اگر شما می خواهید موفق باشید باید بیشتر از بقیه کار کنید. پس باید سخت کوش تر از همیشه باشید.
منظورم از سخت کوشی چیست؟ شما باید در واقع زودتر از همیشه به سر کار بروید، بیشتر از همه کار کنید و دیرتر از همه به خانه بازگردید. باید از قانونی تبعیت کنید که من به آن می گویم بیش از 40 ساعت. شما باید بیشتر از 40 ساعت کار کنید. وقتی که 40 ساعت در هفته کار می کنید یک زندگی معمولی دارید. همان چیزی که الان هستید. بنابراین باید بیشتر از 40 ساعت کار کنید تا موفق بشوید. برای اینکه موفق بشوید باید ببینید که چقدر بیشتر از 40 ساعت کار می کنید.
متوسط زمانی که یک میلیونر خود ساخته کار می کند تا به موفقیت برسد هفته ای چند ساعت است؟ هفته ای 59 ساعت. بعضی از آنها بیشتر هم کار می کنند حتی 80 ساعت در هفته کار می کنند. بله 80 ساعت. من به این می گویم قانون بیش از 40. متوسط زمانی که یک مدیر رده بالا کار می کند، چقدر است؟ بیش از 59 ساعت کار می کند. پس شما باید از این قانون پیروی کنید. قانون می گوید که شما باید بیشتر از 40 ساعت کار کنید تا بتوانید به موفقیت دست یابید. ممکن است بعضی ها بگویند که ما در دفترمان بیشتر از 40 ساعت نمی توانیم کار کنیم و باید آنجا را ترک نماییم. خب به نظر من یک کار دیگر انجام دهید مثلاً مطالعه کنید.
10) و اما قانون بعدی من که زندگی تان را بسیار تغییر می دهد این است که فقط کار کنید.
در زمانی که دارید کار می کنید فقط کار بکنید. خیلی از کارمندان در زمان کار کردنشان در شرکت، دائماً دارند با اینترنت کار می کنند یا دارند قهوه می خورند یا با دوستان شان صحبت می کنند و به هر حال یکجوری وقت شان را می گذرانند. دیر به سر کار می آیند و زود هم از سر کار می روند و کارهای اصلی خودشان را انجام نمی دهند و وقتی هم که دارند کارهای مربوط به کار خودشان را انجام می دهند آنقدر وقت کم آورده اند که دیگر زمانی برایشان نمانده است و فقط مجبور می شوند که کارهای کوچک را انجام بدهند و کارهای بزرگ را دیگر نمی توانند انجام بدهند.
به همین راحتی. می بینید؟ این افراد دائماً به خاطر انجام ندادن کارهای اصلی شان دچار استرس هستند، چون کارشان را انجام نداده اند. آنها باید پروژه شان را تحویل بدهند اما نمی توانند جلوی خودشان را بگیرند و با همکاران شان صحبت نکنند. می بینید؟ کار بسیار سختی است. بنابراین شما باید یاد بگیرید که فقط کار کنید، فقط کار. وقتی کسی وارد اتاق تان می شود و می گوید چند دقیقه می توانم با شما صحبت بکنم خیلی رک به او بگویید نه، من نمی توانم با تو صحبت کنم و کار دارم. می توانی بروی با یکی دیگر صحبت بکنی و زندگی او را خراب بکنی و یا به او بگویید که من می توانم بعد از ساعت اداری با تو صحبت کنم.
یک مثال بسیار معروف در این مورد وجود دارد که یک دختر بچه ای از مادرش می پرسید: «مامان چرا بابا وقتی خانه می آید، کیفش را با خودش می آورد و تمام کارهایش را تا آخر شب انجام می دهد و آخر هفته ها هم نیست تا با خانواده اش باشد؟» و مادرش به او می گوید که دخترم خب باید درک بکنی که پدرت همه کارهایش را نمی تواند در اداره انجام بدهد و بچه بر می گردد به مادرش می گوید که خب چرا؟ من تعجب می کنم چرا بابا را در مدرسه عقب مانده ها ثبت نام نمی کنند!
11) حالا می خواهم خیلی سریع بروم سراغ مورد بعدی. سعی کنید که با آدم های درست مراوده کنید.
بله با آدم های خیلی درست مراوده بکنید. این در واقع یکی دیگر از کلیدهای میلیونر شدن است. دکتر مک کارن در دانشگاه هاروارد تحقیق جالبی را راجع به آدم های خیلی موفق انجام داده تا بفهمد دلیل موفقیت این آدم ها چیست؟ جالب اینکه نتیجه تحقیقات او به یک کلمه بستگی داشت: «گروه مرجع».
گروه مرجع در واقع متشکل از افرادی هستند که شما با آنها بیشترین مراودات را دارید. افرادی که در خانه و در محل کارتان با آنها مراوده دارید. افرادی که در مسجد یا کلیسا با آنها مراوده دارید، افرادی که در گروه ها یا احزاب سیاسی با آنها مراوده دارید و همه کسانی که در دایره مراودات نزدیک شما قرار دارند را به آنها گروه مرجع می گویند. تغییر دادن گروه مرجع هر یک از افراد می تواند کلاً سبک زندگی و نوع و شکل رسیدن آنها را در روند زندگی شان تغییر بدهد. دلیلش هم کاملاً مشخص است. ما انسان ها مثل اسفنج می مانیم که می توانیم تفکرات و نوع فکر دیگران را جذب کنیم. نوع لباس پوشیدن، حرف زدن و خیلی چیزها را ما از افرادی که اطرافمان هستند، جذب می کنیم.
اگر با آدم های موفق مراوده داشته باشید، حتماً متوجه شده اید و دیده اید که آنها واقعاً یکسری فکرهای متفاوت دارند. آنها همیشه پر انرژی و مثبت هستند و دائماً در حال یادگیری و رشد می باشند و انرژی خودشان را به اطراف ساطع می کنند. اگر شما با افراد موفق مراوده داشته باشید کم کم شبیه آنها می شوید همه ما می دانیم که مراودات ما می تواند 85 درصد خوشبختی ما را تامین کند. در واقع اگر شما روابط شخصی بدی داشته باشید بدتر از هر چیز دیگری می تواند شما را زمین بزند. پس آدم هایی را که دارای انرژی های منفی هستند و تفکرات منفی دارند را از دایره گروه مرجع خودتان خارج کنید و آدم های مثبت اندیش و دارای انرژی را به آن اضافه کنید.
12) مورد بعدی این است که باید بتوانید پستی بلندی های بسیاری را بگذرانید.
زندگی در واقع مثل یک خط صاف و مستقیم نیست بلکه مثل یک کوه و تپه فراز و نشیب دارد. بالا و پایین می رود و پستی و بلندی های بسیاری دارد. خب، همانطور که گفتیم زندگی همیشه پستی و بلندی دارد اما مسئله اینجاست که ما چطور باید روی خط مستقیم پیش برویم؟ آدم های موفق همیشه سعی می کنند روی خط مستقیم حرکت کنند.
چطور ممکن است این اتفاق بیفتد؟ من به شما می گویم. ببینید همیشه ما شنیده ایم که می گویند وقتی که دو پله بالا می روی یک پله عقب بگردد. آدم های موفق وقتی دو پله را بالا رفتند سعی می کنند خودشان را روی همان پله حفظ کنند و به عقب برنگردند. بنابراین حواس شان بطور کامل به خرج کردن ها و خریدهایشان هست. آنها به شیب حرکتی خودشان توجه خاص دارند. حتی اگر گاهی لازم باشد یک پله به عقب بیایند آن وقت آنها آنقدر با اطمینان جلو رفته اند که آن یک پله عقب آمدن، آنچنان اهمیتی برایشان ندارد.
13) مورد بعدی این است که انعطاف پذیر باشید و همیشه خودتان را سازگار نگه دارید.
انعطاف پذیر بودن در واقع یکی از خصوصیات و خصیصه های اصلی میلیونرهای خود ساخته است. همانطور که گفتم شما باید بتوانید از شکست هایتان درس بگیرید و آمادگی آن را داشته باشید که خودتان را برای حرکت دوباره تجهیز کنید. میلیونرهای خود ساخته این انعطاف پذیری را در خودشان دارند که از هر شکست برای حرکتی دوباره استفاده کنند. من یک تمرینی دارم که دائماً آن را انجام می دهم. سال ها پیش این تمرین را یاد گرفتم و اسم این تمرین «تمرین ذهنی» است.
این تمرین به ما یاد می دهد که همیشه خودمان را برای زمین خوردن های غیر قابل اجتناب و غیر منتظره آماده نگه داریم. شما باید یاد بگیرید که مثل یک توپ همیشه آمادگی این را داشته باشید وقتی که به زمین خوردید و شکست خوردید دوباره بلند شوید و به مسیرتان ادامه دهید. پس همیشه باید خودتان را برای شکست های احتمالی آماده نگه دارید. به هیچ وجه نباید عصبانی شوید و خودتان را آماده برای برخورد با مشکلات بعدی نگه دارید. من وقتی با چنین شرایطی برخورد می کنم همیشه این سوال را از خودم می پرسم که آیا کسی هست که هیچ مشکلی نداشته باشد؟ چون واقعاً زندگی سرشار از مشکلات است و سرشار از همان فراز و نشیب هایی که خدمت تان عرض کردم.
زندگی همیشه پر از مشکلات پشت سر هم است و بعد از آن بحران وجود دارد. پس بنابراین دقت کنید یکسری مشکل به وجود می آید و بعد از آن دوباره بحران وجود دارد. زندگی همین است چند تا مشکل پشت همدیگر، مشکل، مشکل، مشکل، مشکل و بعدش هم بحران. بنابراین همیشه ما در زندگی با مشکلات و بحران مواجه هستیم و غیر از این چیزی نمی تواند باشد. حالا تنها چیزی که وجود دارد این است که میلیونرهای خود ساخته می دانند که چطور باید با بحران مواجه شوند و چطور با مشکلات برخورد کنند و می دانند کجا و چطور باید به دنبال راه حل بگردند.
میلیونرهای خود ساخته و افراد رده بالا به دنبال راه حل هستند. شما هم باید یاد بگیرید که در زندگی تان به دنبال راه حل ها باشید و راه و روش برخورد با مشکلات را پیدا کنید. حالا مسئله این است که چطور می شود راه حل مشکل را پیدا کرد؟ کاری ندارد. خیلی راحت است. شما باید اول فقط به مشکل فکر کنید. قشنگ به مشکل فکر کنید و بگویید من چه مشکلی دارم؟ وقتی که مشکل را پیدا کردید، آن را بنویسید و راه های حل کردن آن مشکل را حلاجی کنید و آنها را هم بنویسید. آن وقت می دانید که برای برخورد با آن مشکل باید چه کاری انجام بدهید.
14) من حالا می خواهم که کلیدهای آخری و نهایی را به شما بگویم. کلیدی که بسیار به نظر من مهم است. گفتم که باید هدف تان را بنویسید. بعد از اینکه هدف تان را نوشتید شما باید راه های رسیدن به آن هدف را تعیین کنید.
من الان به شما می گویم. شما 20 راه را برای رسیدن به آن هدف مشخص کنید. مثلاً چطور می تواند این اتفاق بیفتد؟ شما هدف تان را تعیین می کنید و بالای صفحه آن هدف را می نویسید. مثلاً فکر کنید که هدف تان این است که در یکسال آینده درآمدتان را دو برابر کنید. آن وقت است که مثلاً فرض کنید الان اگر ماهی 150 هزار دلار درآمد دارید باید بالای صفحه تان بنویسید من در 12 ماه آینده چطور می توانم درآمدم را بیشتر از 150 هزار دلار کنم. آن وقت 20 راه برای آن بنویسید. مثلاً اینکه می خواهم بیشتر حواسم به کار باشد. می خواهم بیشتر پس انداز کنم. می خواهم شغلم را تغییر دهم و چیزهایی مثل این.
وقتی که 20 راه را نوشتید حالا وقت آن هست که بر اساس آن 20 مورد شروع کنید به حرکت و اقدام کردن. ممکن است که چند مورد اول خیلی راحت و ساده باشند و شما به راحتی بتوانید انجام شان بدهید. خیلی ها بودند که من این تمرین را به آنها دادم و این تمرین را انجام دادند و باعث میلیونر شدن شان هم شده است. این تمرین را من اسمش را گذاشتم تمرین 20 جوابی.
شما باید این تمرین را انجام بدهید و بتوانید به جواب هایتان برسید. حتی ممکن است که یک نفر برای 19 جواب اول اقدام کند و به جوابی نرسد. اما بیستمین جواب دقیقاً او را به هدفش برساند. پس این تمرین را حتماً در منزل انجام بدهید. روی این 20 مورد کاملاً کار بکنید و یادتان باشد این 20 مورد را کاملاً باید شفاف تعیین و مشخص کنید. تا برای خودتان مشخص نشود شما نمی توانید روی آن کار کنید و به اهداف تان برسید.
15) اما مورد بعدی این است که همیشه خوش بین و امیدوار باشید.
آدم هایی که همیشه خوش بین و امیدوار هستند، مثبت اندیش می باشند. این مثبت اندیشی باعث انرژی در آنها می شود و این انرژی درونی می تواند آنها را به هدف شان برساند. پس خیلی مهم است که همیشه خوش بین باشید. خوش بین باشید و امیدوار به طی کردن پله ها به سمت هدف تان. میلیونرهای خود ساخته که آدم های خوش بین و امیدوار هم هستند 3 ویژگی اصلی دارند که من این سه ویژگی اصلی را خدمت تان عرض می کنم.
- اولین ویژگی آنها یادگیری است. یادگیری چیزی است که باعث می شود آنها همیشه در حال یادگیری باشند
- اما مورد دوم امتحان کردن است. آنها همیشه آمادگی این را دارند که همه چیز را امتحان کنند. امتحان کنند و امتحان بکنند.
- سومین ویژگی که آدم های خوش بین دارند پشتکار آنها است. آنها در واقع تصمیم می گیرند که یک کاری انجام بدهند و تمام تلاش خودشان را برای به ثمر رساندن آن کار انجام می دهند و به هیچ وجه از پا نمی نشینند.
این سه ویژگی، سه ویژگی آدم های خوش بین و در واقع میلیونرهای خود ساخته است. بگذارید یک مثال در مورد آدم های خوش بین بزنم. یک فوتبالیستی را در نظر بگیرید در زمین دارد بازی می کند و تیمش هم عقب است. این فوتبالیست در طول دقایق بازی تلاش می کند تا دفاع کند، توپ را جمع کند و حواسش به همه چیز هست و در عین حال نیم نگاهی هم به دروازه حریف دارد. این نمونه یک آدم خوش بین است که یاد می گیرد، امتحان می کند و حتی پشتکار دارد. حتی تا دقایق پایان بازی.
خب قبل از اینکه این جلسه به پایان برسد و من اینجا را ترک کنم می خواهم دو مورد دیگر را خدمت تان بگویم. که این دو مورد بسیار مهم هستند.
16) میلیونرهای خود ساخته باید جرات و پشتکار فراوانی داشته باشند.
منظورم چیست؟ شما باید تلاش کنید برای رسیدن به هدف بدون اینکه هیچ تضمینی برای رسیدن به آن هدف باشد. شاید بگویید این ریسک بالایی است. بله اما میلیونرهای خود ساخته و آدم های موفق همیشه آماده اند تا تلاش کنند برای رسیدن به هدف شان بدون اینکه هیچگونه تضمینی وجود داشته باشد. یادتان باشد شما باید بدون توجه به هیچ تضمینی خودتان را آماده کنید تا همه تلاش تان را انجام دهید که به هدف تان برسید. شجاعت داشته باشید. شجاعت اینکه تصمیم بگیرید که با هر مسئله ای که ممکن است اتفاق بیفتد به راه تان ادامه بدهید. حتی اگر بارها شکست خوردید. اگر بارها زمین خوردید. باز هم مسیر را ادامه دهید. این در واقع شجاعت تصمیم هست که میلیونرهای خود ساخته آن دارند.
17) کیفیتی که همه آدم های موفق و همه میلیونرهای خود ساخته آن را با خودشان دارند و آن چیزی نیست جز دیسیپلین.
این کیفیت یعنی دیسیپلین بعد از مطالعه روی 5000 نفر بدست آمده است. دیسیپلین شخصی داشته باشید یعنی زمانی که قرار است یک کار را انجام دهید حتماً آن کار را انجام بدهید. شما زمانی برای آن کار برنامه ریزی کرده اید. بنابراین الان چه دل تان بخواهد چه نخواهد باید انجامش بدهید. دیسیپلین در واقع کیفیت موفقیت شما را تضمین می کند.
این یک کیفیت بسیار فوق العاده است. خودتان را مجبور کنید آن کاری که باید انجام دهید را انجام بدهید. مداومت (اراده و پایداری) در تصمیم و پشتکار باعث می شود که شما دیسیپلین را به کارتان ببخشید. بنابراین رابطه مستقیم بین پشتکار و دیسیپلین وجود دارد. از آن طرف هر چقدر که دیسیپلین داشته باشید پشتکار بیشتر و مداومت بیشتری برای تصمیم گیری هایتان خواهید داشت. به این صورت این دو کیفیت – دیسیپلین و پشتکار – با همدیگر رابطه متقابل دارند. روی همدیگر تاثیر می گذارند و باعث می شوند که شما از خودتان راضی باشید. بیشتر از خودتان خوش تان بیاید و جالب اینجاست وقتی که بیشتر از خودتان خوش تان بیاید دیسیپلین بیشتری هم خواهید داشت. وقتی که دیسیپلین بیشتری داشته باشید مداومت بیشتری حاصل می شود و آن قدر در این چرخه پیش خواهید رفت که دیگر نمی توان جلوی شما را گرفت.
به هدف تان می رسید. در صورتی که هیچ چیز در دنیا وجود ندارد که بتواند جلوی شما را برای رسیدن به هدف تان بگیرد. هر قدمی را که بر می دارید قوی تر می شوید و هرچه قدر که قوی تر می شوید مردم در مورد شما می گویند که این آدم یک آدم عجیب است. اصلاً نمی شود جلوی او را گرفت. تا زمانی که به هدفش نرسد شما نمی توانید متوقفش کنید.
اجازه بدهید قبل از اینکه بروم یکبار دیگر روی این نکته تاکید کنم که ما در بهترین دوره و موقعیت در طول کل تاریخ بشریت قرار داریم برای آنکه شما هم به عنوان یک میلیونر به همه میلیونرها اضافه شوید. باور کنید هیچکس به اندازه شما باهوش و بااستعداد نیست و شما اگر همان کارهایی که افراد موفق انجام داده اند، انجام بدهید. درست همان کارها را انجام بدهید به همان نتایج می رسید و موفق می شوید و تبدیل می شوید به میلیونر خود ساخته. من امیدوارم که به همه هدف هایتان برسید. متشکرم.
منابع
- سمینار Secrets of Self-Made Millionaires.
بسيار عالي و تاثيرگذار بود. سپاسگزارم