چگونه هیجان تصمیمگیری ما را شکل میدهد؟
افراد کمی با این ایده مخالف هستند که تصمیمگیری موثر یکی از مهمترین تکالیفی است که ما باید در آن به مهارت برسیم و در بخشهای مختلف زندگیمان به درستی انجامش دهیم. اگر قرار بود در یک دفترکار معمولی یک نظرسنجی در این باره انجام دهیم که مهمترین عامل در یک تصمیمگیری موثر چیست، به نظر شما کدام یک از این گزینهها که همگی از عوامل مهم در فرآیند تصمیمگیری هستند، بیشترین امتیاز را میگرفت: اطلاعات درست، ارزیابی ریسک، یا تفکر واضح و شفاف یا مداخله هیجانی؟
جونا لرر روانشناس و نویسنده آمریکایی در کتاب معروفش به نام «ما چگونه تصمیم میگیریم»، از این ایده حمایت میکند که منطقی بودن به هیجان وابسته است. انگیزه در ما با هیجان برانگیخته میشود، نه هوش. لرر اشاره میکند: «هیجان و انگیزش در زبان لاتین از یک ریشه لغوی سرچشمه میگیرند که معنی آن حرکت است. جهان پُر از موضوعات و امور مختلف است و این احساسات ما هستند که کمک میکنند از بین آنها انتخاب کنیم.»
باورهای اشتباه ما درباره اینکه مغزمان چگونه کار میکند، باعث میشود درباره فرآیند تصمیمگیری، ایدههای اشتباهی پرورش دهیم. بسیاری از ما سعی می کنیم هیجاناتمان را از فرآیند تصمیمگیری کنار بگذاریم، چون فکر میکنیم باعث فلج شدن قدرت تحلیلمان میشود. ما بسیاری از اوقات از اتخاذ تصمیم اجتناب میکنیم؛ به این دلیل که میخواهیم بخش احساساتمان را نادیده بگیریم. در حالی که میدانیم اجتناب از آنها غیرممکن است.
بحث بر سر برتری استدلال بر شهود که نسخه قدیمی هیجان محسوب میشود، به گذشتههای دور میرسد. افلاطون در دیالوگ فایدروس خود ذهن را به یک ارابهران تشبیه میکند که دو اسب را میراند. یکی که غیرمنطقی و دیوانه است، در حالی که آن دیگری نجیب و خوش ذات است. وظیفه ارابهران کنترل اسبها برای رسیدن به روشنایی و حقیقت است.
جونا لرر اما بر این باور است که مغز هیجانی ما عمیقاً مبتنی بر تجربه عمل میکند. «هیجانها در پیشبینیهای سلولهای مغزی فوقالعاده انعطافپذیر ما ریشه دارند که دائماً ارتباطاتشان را با واقعیت تطبیق میدهند. هر بار که شما اشتباهی مرتکب میشوید یا با امر جدیدی مواجه میشوید، سلولهای مغزتان به تغییر خود میپردازند. هیجانها عمیقاً هوشمند هستند و دائماً در حال یادگیری میباشند. آنها یکسری غرایز صرفاً حیوانی نیستند که به رام شدن نیاز داشته باشند.»