چگونه خط هیروگلیف قابل خواندن شد؟
تصویر نگاشت های مصر باستان برای قرن های طولانی جزء اسرار علم بودند و خوانش آنها یکی از بزرگترین چالش های دنیای باستان شناسی بود تا اینکه سرانجام اوایل قرن نوزدهم میلادی عده ای از پیشروهای زبان شناسی موفق به رمزگشایی آن شدند.
در این مقاله شما می توانید با یافته های این دانشمندان پیشرو، قدم به قدم آشنا شوید.
اگرچه هنوز یک قرن مانده بود تا معبد توت عنخ آمون کشف شود، اما در سال 1821 نمایشگاهی در شهر لندن درباره مصر باستان افتتاح شد. به لطف لشگرکشی مهیج دو دهه پیش ناپلئون به مصر، تب مصر همانند فرانسه در انگلستان هم بالا گرفته بود. تالار مصر نمایشگاه با نقش مایه های (موتیف) مصری، دو مجسمه از ایزس (الهه طبیعت) و اوزیریس (خدای مردگان) و نوشته های هیروگلیف تزئین شده بود.
یکی از هیجان انگیزترین بخش های نمایشگاه، مدلی در مقیاس یک ششم اندازه واقعی از یک معبد مصر باستان بود که چهار سال پیشتر و در منطقه تبس باستان کشف شده بود؛ محلی که امروزه دره پادشاهان نامیده می شود. در مراسم افتتاحیه، کاشف معبد، جیووانی بلتسونی (Giovanni Belzoni) پیچیده در بانداژهای مخصوص مومیایی پیش روی حضار ظاهر شد. با وجود این، بلتسونی در همان مراسم اعتراف کرد نمی داند چه کسی و در چه تاریخی در آن مقبره دفن شده است. البته بلتسونی تقصیری نداشت؛ در آن زمان هیچ کس نمی توانست خطوط هیروگلیف را بخواند.
خطی که منقرض شد.
همانند انگلستان و پاریس قرن نوزدهم، یونان و روم باستان هم از مصر باستان تجلیل می کردند. نخستین بار، تاریخ نگار بزرگ یونانی، هرودت سال 450 پیش از میلاد به مصر سفر کرد و در نوشته هایش، اهرام جیزه را به عنوان محل تدفین پادشاهان شناسایی و اطلاعات ارزشمندی درباره فرآیند مومیایی کردن گردآوری کرد. با وجود این، کارهای او برای فهم نوشته های مصر باستان کمک چندانی به جامعه دانشگاهی اروپا نکرد؛ چرا که طی هزاران سال، خط هیروگلیف با روش های ساده تر نوشتن جایگزین شده بودند. در حقیقت، حتی یونانیان و رومیان هم قادر نبودند نوشته های هیروگلیف را بخوانند.
مشکل اصلی این بود که تمدن های باستانی توصیف شده در نوشته های هیروگلیف که بیش از سه هزار سال پیش از میلاد مسیح بنیانگذاری شده بودند، در نیمه دوم هزاره پیش از میلاد رو به افول گذاشتند؛ زمانی که مصر نخست به دست ایرانیان و سپس مقدونی ها فتح شد. پس از فتح مصر در سال 332 پیش از میلاد به دست اسکندر، برای سه قرن، یونانی زبانان دودمان بطلمیوسی بر مصر حکومت کردند؛ دودمانی که بوسیله یکی از فرماندهان ارتش اسکندر به نام بطلمیوس اول بنیانگذاری شد. دودمان بطلمیوسی با مرگ کلئوپاترای هفتم و چیرگی رومیان بر مصر در سال 30 پیش از میلاد به پایان رسید؛ اشغالی که تا سال 395 میلادی طول کشید. پس از آن، مصر نخست تحت حکمرانی مسیحیان قبطی درآمد و سپس مسلمانان عرب زبان بر این سرزمین مسلط شدند. اگرچه زبان قبطی از زبان مصریان باستان ریشه می گرفت، اما خط نوشتاری قبطی ها هیروگلیف نبود و همانند زبان های یونانی و لاتین، بطور کامل با استفاده از حروف الفبا نوشته می شد. با وجود این، بعدها ثابت شد زبان قبطی با فراهم آوردن تلفظ تقریبی کلمات مصری، ارزش گرانبهایی برای خوانش هیروگلیف دارد.
نوشته های مقدس
نویسندگان یونانی و رومی عموماً اختراع خط را به عنوان هدیه ای از سوی خدایان، به مصریان باستان نسبت می دادند. آنها عقیده داشتند هیروگلیف، که در لغت به معنی نوشته های مقدس است، نماد نفوذناپذیر خرد مصریان باستان است که هیچ سر و کاری با حروف الفبا نداشتند. آنها مولفه آوایی را در نوشته های هیروگلیف جا انداخته بودند و ادعا می کردند تمامی شکل های استفاده شده، نشانه های نمادین هستند. بر همین اساس، تصویرنگاره شاهین در هیروگلیف به معنی سرعت بود یا تصویرنگاره تمساح برای نمایش شرارت بکار می رفت. تا عصر رنسانس و ظهور دانش مدرن در قرن هفدهم میلادی، این نگرش غیر آوایی و گمراه کننده از هیروگلیف به عنوان خط تصویری بر تمام اروپا سایه افکنده بود.
نخستین گام علمی در رمزگشایی از هیروگلیف از سوی یک روحانی انگلیسی برداشته شد. سال 1740، ویلیام واربورتن (William Warburton) که بعدها به مقام اسقفی رسید، این ایده را مطرح کرد که شاید اساس تمام این نوشته ها به جای اینکه الهی باشد، صرفاً نوشته هایی تصویری است. با الهام از واربورتن، ژان ژاک بارتولومی (Jacques Barthelemy-Jean) فرانسوی در سال 1762 این حدس معقول را مطرح کرد که شاید کارتوشه های هیروگلیف حاوی نام پادشاهان یا خدایان آنها هستند. در نهایت و در اواخر قرن هیجدهم، پژوهشگر دانمارکی یورگن زویگا (Jörgen Zoega) حدس مهم دیگری را مطرح کرد: بعضی هیروگلیف ها که او آنها را notae phoneticae (واژه ای لاتین به معنی نشانه هایی آوایی) می خواند، نشانگر اصوات و نه مفاهیم در زبان مصری هستند.
راهنمایی: کارتوشه معادل فرانسوی واژه کارتریج (به معنی فشنگ) است. این واژه به حلقه های بیضوی در کتیبه های مصری گفته می شود که گروهی از نشانه های هیروگلیف را احاطه کرده اند. کلمه درون کارتوشه عموماً نام و القاب پادشاهان است. این نامگذاری بوسیله سربازان فرانسوی در مصر انجام شد، زیرا حلقه های بیضوی برای آنها یادآور شکل فشنگ های تفنگ هایشان بود.
سنگ رشید
با حمله ناپلئون بناپارت به مصر در سال 1798، برگ مهمی در تاریخ مصرشناسی ورق خورد. این بار علم خوش شانس بود که سپاهیان ناپلئون به همان اندازه غنائم، به دانش هم علاقه مند بودند. گروه بزرگی از پژوهشگران و دانشمندان که با نام دانایان (Savants) شناخته می شدند و چهره های مشهوری مانند ریاضیدان شهیر، ژوزف فوریه در بین آنها دیده می شدند، در ارتش ناپلئون حضور داشتند. وقتی مهندسان ارتش در جولای 1799 و هنگام بازسازی دژی قدیمی در منطقه دلتای نیل و روستای الرشید، سنگ رشید (Rosetta Stone) را کشف کردند، افسر مسئول کار به سرعت ارزش و اهمیت این کتیبه سه زبانه را تشخیص داد و سنگ را برای گروه دانایان در قاهره فرستاد.
از همان لحظه کشف، مشخص بود بخش پایینی سنگ نبشته به الفبای یونانی و بخش بالایی آن (که متاسفانه بیشترین آسیب را هم دیده است) به خط هیروگلیف نوشته شده و حاوی کارتوشه هایی واضح است. در میان این دو بخش، نوشته ای بود که اطلاعات اندکی درباره رسم الخط آن وجود داشت. این نوشته آشکارا نه به خط یونانی شباهت داشت و نه شبیه به نوشته های هیروگلیف به نظر می رسید. امروزه این دستخط را به نام دموتیک می شناسیم، نسخه متاخر و پیوسته خط مصر باستان که برخلاف نشانه های مجزای هیروگلیف به صورت سر هم نوشته می شد.
راهنمایی: خط دموتیک نسخه متاخر خط باستانی هیروگلیف مصری است که از حدود قرن هفتم پیش از میلاد رایج شد. این خط که خط رسمی زمان نگارش سنگ رشید بود، خطی شکسته و با حروف سر هم بود که برخلاف هیروگلیف، برای دست نوشته ها بسیار مناسب بود.
خط آخر
خط آخر نخستین گام در رمزگشایی از سنگ رشید، ترجمه نوشته یونانی آن بود. خیلی زود مشخص شد این متن حکمی رسمی است که در ممفیس (مهم ترین شهر مصر باستان) و بوسیله شورای روحانیت در سالگرد تاج گذاری بطلمیوس پنجم صادر شده است. نام های یونانی بطلمیوس، اسکندر و اسکندریه در این نوشته آمده بودند. اما چشم همگان برای رمزگشایی از هیروگلیف به آخرین جمله بخش یونانی سنگ نبشته معطوف شده بود. این جمله چنین می گفت: «این حکم باید روی ستونی از سنگ سخت با حروف مقدس و بومی (هیروگلیف و دموتیک) و یونانی حکاکی شود و در تمام معابد درجه اول، دوم و سوم در کنار تصویر پادشاه جاویدان نصب شود.»
از آنجا که بخش هیروگلیف این کتیبه شکسته بود، در آغاز، از رمزگشایی از این بخش به نفع بخش دموتیک که تقریباً دست نخورده باقی مانده بود، چشم پوشی شد. سال 1802، خاورشناس فرانسوی به نام سیلوستره دوساسی (Silvestre de Sacy) و دانشجوی سوئدیش به نام یوهان آکربالد (Johan Akerbald) از روشی مشابه برای رمزگشایی از کتیبه استفاده کردند. آنها با جداسازی گروه های تکراری نمادهای دموتیک به جستجوی نام بطلمیوس (و دیگر نام های خاص) پرداختند که تقریباً در جایگاه مشابه 11 بار تکرار این واژه در سنگ نبشته یونانی قرار داشتند. با یافتن این گروه ها، آنها دریافتند در خط دموتیک نام ها ظاهراً به شکل الفبایی نوشته شده اند و تعداد نشانه های املاء یک نام در این خط، کمابیش با تعداد حروف آن نام در زبان یونانی یکسان است. با تطبیق نشانه های دموتیک با الفبای یونانی، این دو نفر الفبایی مقدماتی از نشانه های دموتیک ایجاد کردند. با اعمال این الفبای ابتدایی به دیگر بخش های سنگ نبشته، کلمه های دموتیک قطعی دیگری مثل مصر، یونان و معبد شناسایی شدند. به نظر می رسید نه تنها نام ها، بلکه تمام خط دموتیک همانند رسم الخط یونانی به صورت الفبایی است.
اما واقعیت این است برخلاف گمان دوساسی و آکربالد، خط دموتیک نه یک خط الفبایی است و نه کاملاً بی ارتباط با خط هیروگلیف است. اما دوساسی دست کم به خاطر پیشنهاد مفیدی که در سال 1811 ارائه داد، شایسته تقدیر است: «نام های یونانی داخل کارتوشه های هیروگلیف که باید مربوط به نام پادشاهانی مثل بطلميوس باشند، احتمالاً به شکل الفبایی نوشته شده اند؛ همانطور که تقریباً بی شک در رسم الخط دموتیک این گونه است.» او می دانست روش مشابهی در رسم الخط چینی برای نگارش نام های خارجی استفاده می شود که (به اشتباه) گمان می شد هیچ مولفه آوایی ذاتی ای ندارند.
کودتای الفبایی
گام بعدی در سال 1815 و بوسیله دانشمند انگلیسی، توماس یانگ برداشته شد؛ بحرالعلومی با علاقه مندی هایی چنان گسترده که او را «آخرین مردی که همه چیز را می داند» می نامیدند. با دنبال کردن ایده دوساسی، یانگ تلاش کرد حروف واژه بطلمیوس را در زبان یونانی (Ptolmes) با نشانه های هیروگلیف در کارتوشه حاوی نام این پادشاه تطبيق دهد. پس از آنکه همین روش را روی نام ملکه بطلمیوس، برنیس (Berenice) اعمال کرد، یانگ به یک الفبای مقدماتی هیروگلیف رسید که آن را در دانشنامه بریتانیکا سال 1819 به چاپ رساند. بسیاری از نشانه های تعیین شده او درست بودند، اما بعضی از آنها هم نادرست و سرشار از اشتباه بودند.
یانگ گام مهم دیگری هم در رمزگشایی از هیروگلیف برداشت. با مقایسه خسته کننده بخش های دموتیک و هیروگلیف در سنگ نبشته رشید و دیگر کتیبه ها، او نشان داد برخلاف ادعاهای پژوهشگران پیشین، نشانه های دموتیک در اصل از نشانه های هیروگلیف استخراج شده اند. به عبارت دیگر، یانگ موفق به ردگیری این موضوع شد که چطور هیروگلیف تصویری که مردم، حیوان ها، گیاهان و اجسام را نمایش می داد، به معادله ای سر هم و انتزاعی در خط دموتیک تکامل پیدا کرده است.
بر همین اساس، یانگ به درستی نتیجه گیری کرد خط دموتیک از «تقلیدهایی از هیروگلیف، در ترکیب با حروف الفبا» تشکیل شده است. این خط نه رسم الخط الفبایی خالص و نه رسم الخطی نمادین، بلکه معجونی از هر دو بود. با وجود این بینش، حتی یانگ هم نتوانست گام منطقی بعدی را بر دارد. این ایده که خط هیروگلیف در مجموع (که فراتر از کارتوشه ها است) ممکن است همانند دموتیک خطی ترکیبی باشد، شاهکار ژان فرانسوا شامپولیون (Jean Francois Champollion) بود.
وسواس راهگشا
شامپولیون به شدت شیفته فیزیکدان و ریاضیدان فرانسوی، ژوزف فوریه بود. وقتی فوریه در سال 1805 از سفر مصر برگشت، مجموعه عتیقه هایش را به این نوجوان نشان داد که شامل چندین کتیبه هم می شد. شامپولیون مجذوب راز هیروگلیف شد. بعدها و در پاریس، او تحت تعلیم دوساسی قرار گرفت و ناکامی استادش در حل مسئله و پیشرفت خیره کننده یانگ، پژوهش های دیرینه شامپولیون را به تلاشی وسواسی برای شکست دادن رقیب انگلیسی تبدیل کرد.
سرنخی کلیدی در سال 1822 و به کمک کارتوشه تازه کشف شده ای به دست آمد که نام کلئوپاترا روی آن حک شده بود. اکنون شامپولیون یک الفبای هیروگلیف داشت که تا حد زیادی درست بود و به او اجازه می داد نام ده ها نفر از پادشاهان از جمله اسکندر و رامسس را ترجمه کند. طی چند سال بعد، شامپولیون ترکیب های نشانه های آوایی و غیر آوایی را در کتیبه های هیروگلیف مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. سال 1824 او این چنین نوشت: «هیروگلیف نظام پیچیده ای است؛ خطی که همزمان تمثیلی، نمادین و آوایی است.» اکنون هیروگلیف قابل خواندن شده بود.
وقتی کارتوشه توت عنخ آمون در سال 1922 کشف و به لطف کارهای شامپولیون رمزگشایی شد، مشخص شد تصویرنگاره جوجه نشانه ای آوایی برای مصوت «اُ»، صلیب دسته دار نماد کلمه «عنخ» (زندگی) و عصای چوپان نمادی به معنای پادشاه است. به لطف فهم ما از خط هیروگلیف، شاید رازهای تمدنی بزرگ امروزه قابل پرده برداری باشد.
منابع
مقاله علمی و آموزشی «چگونه خط هیروگلیف قابل خواندن شد؟»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری، ترجمه و نگارش هیئت تحریریه علمی پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد. در این راستا مقاله محمود حاج زمان، به عنوان منبع اصلی مورد استفاده قرار گرفته است.