چکیده کتاب 13 کاری که افراد با روحیه قوی انجام نمی دهند
کتاب 13 کاری که افراد با روحیه قوی انجام نمی دهند؛ قدرت خود را بازیابید، تغییر را بپذیرید، با ترس های خود روبرو شوید و مغزتان را برای موفقیت و شادی آموزش دهید (13Things Mentally Strong People Don’t Do) نوشته امی مورین (Amy Morin) در سال 2014 منتشر شده است و توضیح می دهد چگونه احساسات خود را کنترل کنید و تصمیمات رضایت بخش بگیرید. بر ترس خود غلبه کنید و زندگی کامل تری را شروع نمایید.
امی مورین نویسنده کتاب 13 کاری که افراد با روحیه قوی انجام نمی دهند، مددکار اجتماعی بالینی و روان درمانگر می باشد. او در عرصه قدرت روانی در روانشناسی پیشگام است.
- آیا رویای افتتاح یک شرکت یا نوشتن یک رمان را در سر دارید؟ می توانید امروز شروع کنید، اما حس می کنید چیزی مانع شما است؟
- دوست دارید قاطع باشید، اما هر بار که با افراد جدیدی آشنا می شوید، حس می کنید نادیده گرفته شده اید؟
در این صورت باید چرخه عدم موفقیت را بشکنید و آن گونه که می خواهید زندگی کنید.
در این کتاب با 13 روش اساسی برای افزایش قدرت روانی، غلبه بر ترس ها و تبدیل شدن به فرد قوی آشنا می شوید؛ که در ادامه می توانید خلاصه آن را مطالعه نمایید.
وقت تان را برای تغییر آنچه در کنترل تان نیست تلف نکنید. در عوض خودتان را تغییر دهید!
از ناملایمات زندگی نمی توان فرار کرد. اما می توانید واکنش خود را به آنها تغییر دهید.
فرض کنید با اتوبوس تصادف کرده اید و در بیمارستان هستید. آسیبی که به بدن تان وارد شده کافی است، با تاسف خوردن برای خودتان وضعیت را بدتر نکنید!
تاسف برای خود مخرب است. باعث ایجاد تمام انواع احساسات منفی شده و جلوی پشت سر گذاشتن آن مسئله را می گیرد.
به تصادف فرضی اتوبوس فکر کنید. در این مورد دو انتخاب دارید: می توانید همه انرژی خود را صرف بهبودی کنید، یا می توانید به بد شانسی خود فکر کرده و در چرخه تلخکامی و تاسف گیر بیفتید.
تلاش برای کنترل همه چیز هم عادت دیگری است که جلوی پیشرفت تان را می گیرد. با اینکه می دانیم خیلی چیزها در زندگی خارج از محدوده کنترل ما هستند، اغلب به این توهم چنگ می زنیم که کنترل نتایج و پیامدهای امور امکان پذیر است.
اگرچه این باور روش متداولی برای مدیریت اضطراب است، می تواند به روابط آسیب جدی وارد کند. جیمز بعد از طلاق به شدت می ترسید که همسر سابقش سعی می کرد با خرید هدایای گران قیمتی که جیمز توان خریدشان را نداشت، دخترشان را نسبت به او سرد کند. او به جای اینکه بیشتر با دخترش وقت بگذراند و عشق خود را به او نشان دهد، انرژی خود را صرف تلاش برای کنترل رفتار همسر سابقش می کرد. در نهایت، اقدامات او به رابطه اش با دخترش آسیب زد.
شکایت از اینکه آنچه شایسته اش هستید دریافت نمی کنید، فقط اتلاف انرژی است. دنیا چیزی به شما بدهکار نیست، اما اگر باور داشته باشید که اینطور است، در نهایت فقط خشم و ناراحتی نصیب تان خواهد شد؛ و در نتیجه انگیزه کمتری هم در کار و زندگی خواهید داشت که عملکردتان را تضعیف کرده و باعث ایجاد چرخه باطل خواهد شد. اگر به خاطر افت عملکرد از افزایش حقوق محروم شوید، خشمگین تر شده و عملکردتان بیشتر افت می کند.
افراد با روحیه قوی زیاد روی احساسات و افکار دیگران تمرکز نمی کنند.
به نظرات دیگران در مورد خودتان اهمیت می دهید؟ البته اینکه کمی مهم باشد طبیعی است، اما اگر زیاد اهمیت دهید، اجازه می دهید دیگران ارزش شما را تعریف کنند و روی شما کنترل یابند.
اینطور به مسئله نگاه کنید: اگر اجازه دهید دیگران به شما رفتاری را دیکته کنند، خود را در معرض کنترل شدن توسط آنها قرار می دهید.
برای درک این اصل، به فشارهای محیطی بر یک کودک دقت کنید. کودکان به آنچه بزرگترها می گویند یا فکر می کنند وابسته اند؛ والدین اغلب از این وابستگی بهره برداری می کنند تا کودک را به سمت رفتار مشخصی سوق دهند.
مادری ممکن است به دخترش بگوید که «یک دختر بزرگ هرگز با بهترین پیراهنش از درخت بالا نمی رود.» چون دختر می خواهد «دختر بزرگ» باشد، رفتارش را تغییر می دهد.
از طرف دیگر، بزرگسالان دارای روحیه قوی، کنترل احساسات و اعمال خود را به دست گرفته و به دیگران این قدرت را نمی دهند که باعث تولید احساس بد در آنها شوند.
راه حل این است که دست از خشنود کردن دیگران بردارید. اگر کسی اطراف شما ناراحت است، نفس عمیقی بکشید و به یاد بیاورید که مسئولیت شما نیست او را خوشحال کنید. (و نگران نباشید، او به خاطر اینکه بلافاصله برای کمک به او داوطلب نشده اید، ترک تان نخواهد کرد.)
البته، تجربیات گذشته ممکن است تصویر متفاوتی رقم بزنند. فرزندان معتادان الکلی اغلب وقتی بزرگ می شوند همیشه در پی خشنودسازی دیگران هستند چرا که در کودکی تنها راهی که می توانستند رفتار غیرقابل پیش بینی والدین خود را مدیریت کنند همین بوده است.
به یاد داشته باشید که مراقبت از خودتان خودخواهانه نیست. انجیل هم نمی گوید باید دیگران را در اولویت قرار دهید، بلکه می گوید با همسایه خود طوری رفتار کنید که با خودتان می کنید.
بنابراین، مراقبت و توجه به خود کاملاً طبیعی است.
ترس جلوی ریسک کردن، تغییر روتین روزانه و پیشرفت را می گیرد.
تغییر ترسناک اما ثبات آرامش بخش است. حتی وقتی روتین های روزانه تان ناسالم باشند، چون آشنا و مانوس هستند، حس امنیت می دهند.
این آشنایی آرام بخش باعث می شود فکر کنید تغییر رنج و زحمت زیادی به همراه خواهد داشت. در نتیجه، از هرنوع اقدامی صرف نظر می کنید.
اما فکر کنید اعمال چند تغییر کوچک برای بهبود سلامتی چقدر ساده است! می توانید با کمتر خوردن شیرینی یا پیاده روی کوتاه روزانه شروع کنید. ترسناک نیست، نه؟
ریچارد سال ها شروع برنامه کاهش وزنش را به تاخیر انداخته است. چرا؟ چون از ایجاد تغییرات بزرگ می ترسد. او متقاعد شده که مجبور خواهد بود همه فست فودها، همه شیرینی ها و همه غذاهای مضر را یکباره کنار بگذارد و همه وقت آزادش را صرف ورزش کند و این شروع کردن را فوق العاده دشوار می کند.
دست بالا گرفتن ریسک موجود در اعمال یک تغییر، دست و پای انسان را بسته و او را محدود می کند. دیل که یک معلم است، همیشه رویای افتتاح شرکت خود را داشته است. اما می ترسیده که رها کردن شغل و شروع این پروژه باعث شود نهایتاً بی پول و بی درآمد شود.
اما او بعد از بررسی امکاناتش به این نتیجه رسید که ریسک موجود را زیادی دست بالا گرفته است. تصمیم گرفت شغل تدریس را به صورت پاره وقت حفظ کند و فعالیت های کارآفرینی اش را به صورت موازی پیش ببرد.
می بینید که تحلیل درست یک موقعیت می تواند ترس را از بین برده و شما را یک قدم به رویاهایتان نزدیک تر کند. بسیاری از مردم هم با تمرکز بیش از حد روی اشتباهات جلوی پیشرفت خود را می گیرند. ما اغلب به جای انجام کارهای جدید، روی اشتباهات گذشته تمرکز می کنیم.
اما اگر می خواهید پیشرفت کنید، باید خود را بابت اشتباهات گذشته ببخشید و نگران تکرار دوباره آنها در آینده نباشید.
عادت های بد کوچک مثل زود تسلیم شدن یا میل به زود نتیجه گرفتن، مانع پیشرفت می شوند.
از دید کودکان، دروغ گفتن مزایایی دارد. اگر به اشتباه خود اعتراف نکنید، از تمسخر همکلاسی ها یا سرزنش والدین در امان می مانید. اما متاسفانه اغلب ما این نگرش را در بزرگسالی هم داریم. وقتی از روبرو شدن با عواقب کارهای خود پرهیز می کنیم، در واقع فرصت یادگیری از اشتباهات مان را از دست می دهیم.
در نتیجه، بارها و بارها یک اشتباه را تکرار می کنیم.
فرض کنید کارآموز آرایشگری هستید و اولین بار است موی کسی را رنگ می کنید. نتیجه افتضاح شده و موی مشتری سبز رنگ از کار درآمده است! مشتری قبول کرده در ازای 200 دلار شکایت نکند و راضی به خانه برگردد.
خیال تان راحت می شود، نه؟ اخراج نمی شوید. اما احتمال اینکه دفعه بعد هم این اتفاق بیفتد زیاد است، چون از اشتباه خود چیزی یاد نگرفته اید.
تسلیم شدن با اولین شکست هم عادت بد دیگری است که مانع پیشرفت می شود. شکست قطعاً ناخوشایند است. اما حتی قهرمانان هم بارها و بارها شکست می خورند تا در نهایت به رویایشان می رسند.
فکر می کنید سرنا ویلیامز، ستاره تنیس به محض شکست در یک مسابقه به استعداد خود در ورزش شک کرده و تسلیم می شود؟ مسلماً نه.
ثبات قدم و سرسختی در مواجهه با شکست ها است که قهرمانان را از سایرین جدا می کند.
و البته شکست قطعی تنها مانعی که در مسیر موفقیت با آن روبرو می شوید نیست. بسیاری از مردم حتی وقتی به سرعت به نتیجه مورد نظر نمی رسند هم تسلیم می شوند. این نگرش در عصر ماکروویوهای دو دقیقه ای و خانه های پیش ساخته قابل درک است؛ بگذریم از رسانه ها که پُر از داستان موفقیت یک شبه افرادند.
دنیای مدرن ما را تشویق می کند به دنبال قدردانی فوری و نتایج سریع باشیم. اما بیشتر اوقات دستیابی به اهداف ساده نیست. باید برای مسیر طولانی آماده شوید و از زمان و انرژی خود هوشمندانه استفاده کنید. وگرنه انتظار موفقیت نداشته باشید.
فیسبوک را کنار بگذارید و خود را از حسادت، حسرت و آزردگی آزاد کنید.
چند وقت یک بار در فیسبوک (بطورکلی شبکه های اجتماعی) بین پست های دیگران چرخ می زنید و با حسرت و غبطه به آنچه دیگران دارند نگاه می کنید؟
با این کار ذهن خود را مسموم می کنید. مقایسه کردن خود با دیگران از نظر موفقیت در زندگی یا دارایی ها فقط باعث خشم و آزردگی می شود.
این احساسات باعث می شوند آنچه واقعاً نیاز داریم و برایمان ارزش دارد را فراموش کنیم.
اگر احساس ضعف اعتماد به نفس کنید، میزان ارزشمندی خود را در مقایسه با دیگران تعریف خواهید کرد. و این حس شما را وارد ماراتنی بیهوده خواهد کرد که در آن شبانه روز کار می کنید تا آن خودروی گران قیمت یا آن خانه لوکس را از آن خود کنید.
اما آیا واقعاً دارایی های مادی اینقدر اهمیت دارند؟
ما بیش از هر چیز دیگری به روابط گرم و عمیق نیاز داریم. اما اگر همه زمان خود را در دفتر کار مشغول باشید، فرصت وقت گذراندن با خانواده را از دست خواهید داد.
از این گذشته، اگر همیشه در حال حسادت به آنچه دوستان تان دارند باشید، رفاقت غیر واقعی ناممکن خواهد شد. حسادت باعث می شود دروغ بگویید یا دیگران را خراب کنید تا از آنها جلو بزنید؛ رفتاری که برای روابط دوستانه مانند سم است.
اما نکته اینجاست که اگر هرگز دقایقی را در سکوت و خلوت نگذرانید، تماس خود را با ارزش هایی که برایتان اهمیت دارند از دست خواهید داد. همه ما نیاز به اوقاتی در تنهایی و آرامش داریم که بتوانیم خوب به زندگی و مسائل خود فکر کنیم.
متاسفانه، تنها بودن و «هیچ» کاری نکردن در عرف جامعه مورد تایید نیست. بسیاری از ما حتی وقتی کسی کنارمان نیست خود را با اینترنت یا تلویزیون سرگرم کرده و با خود خلوت نمی کنیم.
مردم امروزه تحت فشار شَدید جامعه برای همیشه فعال بودن هستند. اینکه آخر هفته که همه بیرون خوش می گذرانند، در خانه باشیم، افتضاح است!
اما اگر بخواهید برای فکر کردن به مسئله ای شخصی در خانه تنها بمانید، چه؟ اینکه بتوانید در خلوت و تنهایی احساس راحتی کنید، قدرتی است که باید در خود پرورش دهید.
مدیریت احساسات منفی را یاد بگیرید تا قدرت روانی خود را هر روز افزایش دهید.
برخلاف تصور عموم، قدرت روانی به معنی سرکوب یا مدفون کردن احساسات نیست. بلکه به معنی استفاده صحیح از نیروی درون برای مدیریت درد و ضعف است و برای یادگیری این مهارت می توانید مربی خودتان باشید!
ابتدا دقیق و صادقانه رفتار خود را بررسی کنید تا عادت های بدی که مانع کسب اهداف تان می شوند را شناسایی کنید. شاید هم در حین این مطلب این کار را انجام داده باشید.
تمام کارهایی که افراد با روحیه قوی انجام نمی دهند، در نظر بگیرید و ببینید کدام یک در رفتارتان وجود دارد. سپس با تغییر یک یک آن عادات بد، تبدیل به فرد قوی تری شوید. مثلاً اگر اجازه می دهید احساسات منفی مانع پیشرفت تان شوند، سعی کنید این بار در صورت بروز این احساسات کنترل شان کنید. مثلاً در مورد حسادت؛ وقتی متوجه شُدید در حال مقایسه خود با دیگران (مثلاً در فیسبوک) هستید یا برای چیزهایی که دیگران دارند غبطه می خورید، چند لحظه تامل کنید. به خود یادآوری کنید که نباید ارزش خود را در مقایسه با دیگران تعریف کنید؛ شما مهارت ها، استعدادها و تجربه های خاص خود را دارید.
در عوض، لیستی از اهداف و ارزش های خود تهیه کنید و بعد موفقیت را از نگاه شخصی خود تعریف کنید. به این ترتیب، دفعه بعد که احساس حسادت کردید، با خواندن این لیست به خود یادآوری می کنید که مسیر زندگی شما متفاوت و منحصر به فرد است.
به این فکر کنید که آیا افکارتان واقع بینانه اند؟ آیا به سلامت جسم و ذهن تان کمکی می کنند؟
بسیاری از مردم اجازه می دهند گذشته آنها حال شان را خراب کند و تصور می کنند هر کاری جز این به معنی انکار گذشته است. اما در واقع تمرکز نکردن روی گذشته نشان می دهد که با آن دوره از زندگی خود به صلح رسیده اید، از آن درس گرفته اید و زندگی در زمان حال را آغاز کرده اید.
برای تقویت خود از نظر روانی، باید افکار، رفتار و احساسات خود را بهتر بشناسید. با کنترل عواطف و کاهش احساسات می توانید ذهنیت خود را تغییر داده و تصمیماتی بگیرید که حس رضایت بیشتری در پی دارند.