امنیت شغلی شما دست من است!

آسیابان دهکده ای خسته و درمانده نزد حکیم آمد و از او در مورد مشکلی که برایش پیش آمده، کمک خواست. آسیابان گفت: «آسیاب بزرگ دهکده متعلق به من است. من برای آرد کردن غلات و دانه های غذایی مردم دهکده و روستاهای اطراف نیاز به حداقل ده کارگر دارم. البته کارگرانی که نیازمند کار هستند در این منطقه کم نیستند. اما هر کارگری که استخدام می کنم، بعد از یک ماه متوجه می شوم که آنها یکی یکی مرا ترک می کنند و به سراغ کار کم درآمدتری می روند. به زبان ساده تر، این کارگران حاضرند در جایی دیگر کار سخت تری انجام دهند و حقوق کمتری بگیرند، اما در آسیاب من کار نکنند! حال دست تنها مانده ام و نمی دانم چه کنم! مرا راهنمایی کنید.»

حکیم تعدادی داوطلب از شاگردان مدرسه انتخاب کرد و به آسیابان گفت: «از فردا صبح من و این شاگردان به عنوان کارگر به مدت یک ماه در آسیاب تو کار می کنیم و در آخر هر روز هم حقوق خود را از تو می گیریم. این طوری در عمل می فهمیم که مشکل تو کجاست.»

روز بعد، حکیم و شاگردان در آسیاب شروع به کار کردند. ظهر که شد آسیابان با ظرف های پُر از غذا نزد آنان آمد و در حالی که آنها مشغول تناول غذا بودند، به آنها گفت: «اکنون که برایتان غذا آوردم انتظار دارم که درست کار کنید و به خاطر داشته باشید که اگر من نباشم این ظرف غذا هم امروز گیرتان نمی آمد. همین طور به یاد داشته باشید که کارگر برای کار در آسیاب زیاد است و اگر یکی از شما کم کاری کند و یا از زیر کار در برود، بلافاصله عذرش را خواهم خواست و به جای او فردی دیگر را استخدام خواهم کرد!»

غروب آن روز، وقتی شاگردان مدرسه می خواستند مزد خود را بگیرند، دوباره آسیابان هنگام پرداخت اجرت شروع به سخنرانی کرد و گفت: «یادتان باشد که فردا ممکن است این پول گیرتان نیاید. پس امروزتان را شکرگزار باشید و فردا با جدیت و تلاش بیشتری کار کنید تا مبادا این شغل خوب را از دست بدهید!»

حکیم وقتی این رفتار مردم آسیابان را دید، خطاب به او گفت: «دیگر نیازی نیست من و شاگردانم یک ماه وقت مان را اینجا تلف کنیم تا دلیل بی کارگر بودن تو را کشف کنیم. مقصر اصلی اینکه فردی برای کار در آسیاب تو رغبتی ندارد خودت هستی! تو با ناامن سازی شغل و تهدید جایگزینی و تاکید پیوسته بر ناپایدار بودن شغل باعث می شوی که کارگری که برای تو کار می کند از فردای خودش مطمئن نباشد و همیشه به صورت درختی بی ریشه باشد که با اولین سیل به هر جا صلاح و آرامشش در آن باشد نقل مکان کند. تو با تهدید شغلِ کارگران، آنها را نسبت به آینده ی کاری خودشان نامطمئن و مردد می سازی و طبیعی است که کارگرها برای شغلی مطمئن تر و پایدارتر به سراغ کاری کم درآمدتر اما با ثبات تر بروند. درخت ها را از ریشه در می آوری و بعد گله و شکایت می کنی که چرا با اولین سیل همه درخت ها روی آب شناور شدند و رفتند! مقصر خودت هستی و از بقیه برای کمک به تو کاری ساخته نیست.»

[toggle title=”برای مشاهده منابع اینجا کلیک کنید.” state=”close” ]

مقاله علمی و آموزشی «امنیت شغلی شما دست من است!»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری و نگارش هیئت تحریریه پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد.

[/toggle]

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا