چرا هر کسی نمی تواند کارآفرین شود؟

به چه چیزهایی نیاز دارید تا بتوانید یک کارآفرین موفق شوید؟ خب؛ ابتدا باید نگاهی به خودتان داشته باشید و خودتان را ارزیابی کنید و اگر خواهان ایجاد تغییرات باشید، پرستیژ مورد نیاز برای کارآفرین شدن را در خود پیدا می کنید.

احتمالاً بزرگترین چالش شما در زندگی، نداشتن اعتماد به نفس و تنبلی است. این نداشتن اعتماد به نفس و تنبلی است که شخصیت شما را نشان می دهد و مشخص می کند که هستید. اگر می خواهید آنچه را که هستید تغییر دهید، باید بر این عدم اعتماد به نفس و تنبلی غلبه کنید. نداشتن اعتماد به نفس و تنبلی، شما را محدود نگه می دارند و مانع رسیدن تان به آنچه از زندگی می خواهید می شوند.

اینکه به همین حالت بمانید و تغییری در زندگی تان ندهید و به همان شیوه همیشگی زندگی کنید، آسان است. بیشتر مردم ترجیح می دهند که بدون تغییر به زندگی خود ادامه دهند. اگر به تردید و تنبلی غلبه کنید، راه ورود به آزادی را پیدا خواهید کرد و زمان ایجاد کسب و کارتان فرا می رسد.

هر کسی می تواند کارآفرین شود.

لیست هایی طولانی از محصولات و ایده ها وجود دارند که منتظر فردی هستند تا آنها را به یک کسب و کار موفق تبدیل کند. حقیقت این است که هر کسی می تواند به یک کارآفرین تبدیل شود. اما چرا بسیاری از افراد کارآفرین نمی شوند؟ به عبارت ساده، برخی از افراد به مخاطرات شخصی و معنوی که برای این کار نیاز است، هیچ توجهی ندارند.

توجه کنید که خطرات مالی مد نظر نمی باشد. همانگونه که لیست های طولانی از محصولات و ایده ها وجود دارد، نمونه های زیادی هم از افرادی که کسب و کار بسیار موفقی را از هیچ شروع کرده اند، وجود دارد. کارآفرین شدن نیازی به صدها هزار یا میلیون ها دلار پول ندارد. در بسیاری از موارد، تبدیل شدن به یک کارآفرین، تنها نیاز به یک کامپیوتر و چند صد دلار دارد.

اگر پول یک مانع نیست، سوال اینجا است که چرا هر کسی کارآفرین نمی شود؟ پاسخ نظم و انضباط است.

احتمالاً می گویید: «من بسیار منضبط هستم و تمام کارهایم را به موقع و از روی برنامه انجام می دهم.»

نظم و انضباطی که در اینجا به آن می پردازیم، آن نظم و انضباطی نیست که معمولاً مردم از شنیدن کلمه نظم و انضباط به فکرشان می رسد. اینها نمونه هایی از نظم و انضباط ظاهری هستند. آنها معمولاً برای نظم و انضباط، به یک انگیزه بیرونی یا پاداش نیاز دارند. به همین دلیل است که در برنامه کاهش وزن، وقتی چند کیلو از وزن خود را کم کردند، دیگر انگیزه کافی برای ادامه برنامه را ندارند. به وزن ایده آل که نمی رسند، هیچ، حتی پس از مدتی به وزن اولیه خود بازخواهند گشت.

داشتن انگیزه درونی و نظم درونی است که حتی پس از حذف پاداش یا جایزه، شما را همچنان به ادامه مسیر متعهد نگه می دارد.

اکثر مردم احساس می کنند، انضباط همان چیزی است که معمولاً در موردشان رخ می دهد. مثل فریاد پدر و مادر بر سر کودکان برای تمیز کردن اتاق شان، داد زدن رئیس بر سر کارمند در مقابل سایر کارمندان. اینها با نظم و انضباطی که ما معنی می کنیم، متفاوت است. کارآفرین شدن از طریق فریاد کشیدن دیگران بر سر شما بدست نمی آید. وقتی کاری را انجام می دهید و یا انجام نمی دهید، در واقع این نظم و انضباط، بخصوص نظم و انضباط درونی شما است که آن کار را انجام می دهد یا انجام نمی دهد.

نظم و انضباط درونی، به شما قدرت ترک ناحیه راحتی تان را می دهد. این مورد، نیازمند کشف واقعیت های جدید و ایده های جدید است. نظم و انضباط درونی به شما کمک می کند که رویاپردازی کنید و آن را در آینده ممکن سازید. همان چیزی است که اجازه می دهد تا از رویاپردازی صرف، رها شده و عمل کنید.

خیلی از مردم دوست دارند که کارآفرین شوند، اما فاقد مهارت، شجاعت و نظم و انضباط برای ماندن در کسب و کار هستند. به جای ریسک کردن در شروع کسب و کار، به دنبال محیط های امن تر هستند و داشتن امنیت شغلی و حقوق ماهیانه را به آزادی و ثروت بیشتر ترجیح می دهند. بسیاری به امنیت شغلی چسبیده اند زیرا ترس از شکست، برایشان بزرگتر از لذتِ آزادی است.

دو نوع نظم و انضباط

نظم و انضباط درونی، همان نیرویی است که پیش از آنکه اقدامی کنید، شما را وادار به یادگیری، تفکر و بدست آوردن می کند. زمانی که دانش، مهارت، تجربه و طرح تولید محصول یا ایده کسب و کارتان را مورد ارزیابی قرار می دهید، اولین چیزی که به سراغ شما می آید، نظم و انضباط درونی است.

در مدت خودارزیابی، به دو نتیجه خواهید رسید:

  1. این ایده مناسب است و می تواند آینده مرا تغییر دهد.
  2. این ایده عالی است، اما نه برای من و در این زمان. باید آینده دیگری پیدا کنم.

کلید کار، خودارزیابی است. خودارزیابی، اولین و مهم ترین قدم است. نتیجه خودارزیابی باید نظم و انضباط بیرونی، پیگیری، میزان تعهد و از همه مهم تر میزان تمایل شما را به رشد آشکار کند.

اگر پس از خودارزیابی، کم آوردید و کوتاه آمدید، از خود بپرسید:

  1. آیا مایل به رشد نظم و انضباط بیرونی تان هستید؟
  2. آیا مایل به تغییر در تلاش تان برای رشد هستید؟
  3. چرا حاضرید تسلیم شوید؟

اجازه دهید در مورد ترس صحبت کنیم. هر کس یک نوع ترسی دارد. لازم است که به ترس خود اعتراف کنید و مشخص کنید که کدام یک از این ترس ها، واقعاً درست است. یک تکنیک برای روبرو شدن با ترس ها، نوشتن آنها است، همه را بنویسید. مهم نیست که از کدام بیشتر یا کمتر می ترسید. سپس مقابل هر ترس، بدترین حالت ممکن را بنویسید. متوجه خواهید شد که آنچنان هم که انتظار داشتید، بد نیستند.

اگر تا الان متوجه نشده اید که باید تغییر کنید، نه تنها اقدامات خود را، بلکه باید نگاه خود را به جهان تغییر دهید. اگر نیازی به تغییر احساس نمی کردید، الان در حال مطالعه این مطلب نبودید. تغییرات در امور مالی و رسیدن به آزادی با تغییر افکار آغاز می شود و در نهایت به تغییر اعمال شما ختم خواهد شد.

بنابراین، خودارزیابی را انجام داده اید و مصمم برای حرکت رو به جلو در زندگی هستید. این عالی است، اما در عمل، هنوز کاری انجام نداده اید.

حالا باید ایده کسب و کارتان را مورد ارزیابی قرار دهید. ساده ترین راه برای انجام این کار، آن است که نرخ بازگشت سرمایه ایده تان را ارزیابی کنید. میزان انرژی، پول و زمانی که صرف کار می کنید را مشخص کنید و بررسی کنید آیا در بهترین حالت، بالاترین نرخ بازگشت سرمایه را دارد یا خیر.

ارزیابی، هسته نظم و انضباط درونی است. رسیدن به نظم و انضباط آسان نیست و بستگی به درگیر کردن احساسات و میزان تمایل تان در رو راست بودن با خودتان دارد.

بسیاری از مردم، دائم درگیر مسائل مالی هستند، زیرا این احساسات شان است که زندگی شان را اداره می کند. به جای روبرو شدن با مسائل مالی، آنها را پنهان می کنند. بسیاری از کارمندان، خود را پشت حقوق ماهانه و امنیت شغلی پنهان می کنند.

کیفیت بالاتر زندگی با نظم و انضباط

تاکنون چند بار از دیگران شنیده اید که:

  • من نیاز به تمرین و کم کردن وزن دارم.
  • ای کاش می شد پول بیشتری بدست بیاورم.
  • چطور می توانم از شرّ بدهی هایم خلاص شوم، پرداخت این بدهی ها خوره روح من شده اند.
  • باید کسب و کاری برای خودم راه بیندازم.
  • باید کسب و کاری را توسعه دهم.

این جملات از افرادی است که می دانند نیاز به تغییر دارند. رابرت کیوساکی می گوید: «با نظم و انضباط به کیفیت بهتری از زندگی می رسید.» رفتن به مراحل بعدی زندگی، نیازمند تفکر بیشتر، امید و آرزوهای بیشتر و نظم و انضباط می باشد.

مردم اغلب بین مشکلات و رویاهایشان گرفتار هستند. می دانند که نیاز به تغییر دارند، اما تغییر، سخت است و آنها فاقد نظم و انضباط ذاتی برای فرار از زندان افکار و ذهن خود، برای رسیدن به رویاهایشان هستند.

برخی از افراد به راحتی به مشکلات شان عادت کرده اند و این چیزی است که آنها را از حرکت به یک زندگی بهتر، باز می دارد. مشکلات شان جزئی از زندگی شان شده است. به عنوان مثال:

  • یک فرد به راحتی می تواند وزن اضافه کند، زیرا رعایت برنامه غذایی و ورزش کردن برایش راحت نیست.
  • یک فرد به راحتی در شغلی که حتی حقوق خوبی دریافت نمی کند، می ماند. چرا که شروع کسب و کار برایش راحت نیست.
  • یک فرد به راحتی در یک رابطه ملال آور می ماند، زیرا حتی یک زندگی کسل کننده با همسرش، راحت تر از تنها بودن است.

بهبود زندگی نیازمند نظم و انضباط است. تغییر، نیاز به فردی دارد که راحت طلب نباشد، همواره چیزهای جدید یاد بگیرد، افراد جدیدی را در زندگی بشناسد و به فرد بهتری تبدیل شود. تا زمانی که فرد بهتر نشود، زندگی بهتر نمی شود. برای همین است که فراگیری اصول نظم و انضباط بسیار با اهمیت است.

نظم و انضباط، عامل ایجاد رهبری

این یک راز نیست که کارآفرینان باید رهبر باشند. حتی اگر شما یک تیم یک نفره هستید که در خارج از خانه کار می کنید، باید رهبر باشید. ممکن است متوجه نباشید، اما در هر حال شما خودتان را رهبری می کنید و با افرادی که حتی شاید به آنها فکر هم نمی کنید مانند تامین کننده ها، حمایت کننده ها، تعمیرکاران و… یک تیم را تشکیل داده اید.

رهبری، راز کارآفرین شدن است. تا زمانی که می توانید یک رهبر باشید، نیازی به دانستن همه چیز نیست و فقط باید کمی اطلاعات از هر بخش کسب و کارتان داشته باشید. به عبارتی نیازی نیست مانند یک کارشناس حرفه ای، حسابدار یا وکیل، اطلاعات داشته باشید. در عوض باید بدانید که با وکیل و حسابدار و کارشناسان چگونه کار کنید و آنها را رهبری کنید.

هرگز نمی توانید رهبر باشید، مگر نظم و انضباط داشته باشید، هم نظم و انضباط درونی، هم نظم و انضباط بیرونی.

دنیا همیشه در حال نظم دادن به ما است، چه بخواهیم و چه نخواهیم. برای مثال، اگر شما در خوردن و ورزش کردن بی نظم باشید، دنیا شما را به داشتن نظم و انضباط ترغیب می کند. اگر شما همچون افراد عامی و تحصیل نکرده با منابع مالی تان رفتار کنید، دنیا شما را نظم خواهد داد.

4 بُعد اصلی نظم و انضباط

خبر خوب این است که هر یک از ما دارای 4 بعد اصلی نظم و انضباط هستیم: روانی، احساسی، فیزیکی و معنوی.

تبدیل شدن به یک کارآفرین، بر هر 4 بعد اصلی نظم و انضباط، فشار و تنش وارد می کند.

برای موفقیت در زندگی باید در تمام این 4 بعد قوی باشید. به عنوان مثال ممکن است فردی در ذهن خود بگوید: «من نیاز به کاهش وزن دارم» و در عمل به سراغ یک رژیم غذایی برود اما سه روز بعد با دیدن یک شکلات میوه ای خوشمزه، احساساتش زبانه بکشند و با خود بگوید: «من این شکلات میوه ای را می خواهم و باید بخورم» و این پایانی است برای رژیم غذایی.

برای بالا بردن کیفیت زندگی به قدرت ذهنی، احساسی، فیزیکی و معنوی نیاز داریم. زمانی که در یکی از این 4 بعد ضعیف باشیم، شکست به سراغ ما می آید. مسلط شدن بر 4 بعد نظم و انضباط، زمان می برد. برای کارآفرین شدن هیچ تفاوتی نمی کند، باید به هر 4 بعد اصلی دست یافت.

نظم و انضباط در کسب و کار

برای کارآفرین شدن، تمام این 4 بعد اصلی نظم و انضباط، شما را تحت فشار قرار خواهد داد، بخصوص بُعد معنوی. اگر فردی در بعد معنوی ضعیف باشد، سه بعد دیگر نیز ضعیف می شوند و تحمل این حالت برای کارآفرینان تقریباً غیر ممکن است.

یک کارآفرین باید بتواند بر ترس های احساسی غلبه کند، مثل نداشتن حقوق ماهیانه یا ادامه دادن به کاری که پول خوبی در آن نیست. کارآفرین باید آمادگی روانی بالایی برای یادگیری سریع داشته باشد، همچنین از قدرت فیزیکی خوبی برای کار در طول سال بدون استراحت و از همه مهم تر از قدرت معنوی برای روبرو شدن با سختی ها و چالش ها، برخوردار باشد.

هسته اصلی ویژگی یک کارآفرین، نظم و انضباط است. یک کارآفرین باید در هر 4 بعد قوی باشد:

  • ذهن: مجموعه ای از مهارت ها است. نیاز به اطلاعات کافی برای پاسخ به سوالات، در زمان مناسب دارید. همانطور که گفته شد نیازی به دانستن همه چیز نیست و فقط باید کمی اطلاعات در هر بخش از کسب و کارتان داشته باشید.
  • احساس: این جایی است که نظم و انضباط (درونی و بیرونی) نفش مهمی را ایفا می کنند. آیا به اندازه کافی قوی هستید که احساسات خود را کنترل کنید؟
  • فیزیکی: به این معنی نیست که حتماً باید عضلات شش تکه و فولادینی داشته باشید. حالت فیزیکی قوی، یعنی شما نیاز به مبارزه با خستگی و آمادگی کار طولانی را داشته باشید. در واقع به سلامت کلی شما اشاره دارد. زمانی که در سلامت باشید، بهتر و سریع تر فکر می کنید.
  • معنویت: خواستن، توانستن است. هنگامی که در مورد اشتیاق شخصی صحبت می کنیم، در واقع در مورد روح او صحبت می کنیم. در اغلب موارد زمانی که کارآفرین در این بُعد ضعیف باشد، شکست خواهد خورد و متعاقب آن سه بعد دیگر هم ضعیف خواهند شد.

روح و روان، نگهدارنده کارآفرین است. شما می توانید روان خود را رشد و قوی نگه دارید، از طریق:

  • شناسایی چرایی خود
  • پیگیری علایق شَدید خود

در داستان رژیم غذایی، ناکامی فرد برای رسیدن به اهداف رژیم غذایی خود، همه چیز به نداشتن نظم و انضباط شخصی بر می گردد. به باشگاه های ورزشی شهر خود فکر کنید، بسیاری از افراد برای مدتی به باشگاه می روند و پس از مدتی باشگاه رفتن را ترک می کنند. سالن های ورزشی از فقدان نظم و انضباط این دسته سود می برند. همه ما گاهاً این چنین تجربیاتی را داشته ایم، انکارش نکنیم، بلکه از آنها درس بگیریم.

چرایی ذهن

موفقیت در ذهن یافت می شود. اغلب اوقات یک فرد برای تغییر عادت ها یا تقویت نظم و انضباط، ابتدا باید پاسخی برای چرایی این تغییرات در ذهنش داشته باشد. برای بسیاری از مردم، این کار سخت است، زیرا همین چرایی و پذیرش یا عدم پذیرش تغییرات، به اعتقادات و ارزش های آنان مرتبط است.

گاهی اوقات همین طرز فکر می تواند نگرش و اعتقادات را محدود کند. مانند: «هرگز ثروتمند نمی شوم»، «پول مرا خوشحال نمی کند»، «پولدارها شیطان هستند» یا «سرمایه گذاری ریسک دارد». تا زمانی که طرز فکرتان تغییر نکند، تغییر نخواهید کرد. برای مثال اگر معتقد باشید که هرگز پولدار نمی شوید، شانس شما برای پولدار شدن تقریباً غیر ممکن است. چرایی تان حتی به شما اجازه تلاش کردن هم نخواهد داد.

قبل از اینکه به چرایی های شما بپردازیم، اجازه بدهید درباره ظرفیت و چرایی بحث کنیم. شما می خواهید به این درک برسید که می توانید بزرگترین چرایی خود را در زندگی کشف کنید. این را همیشه در ذهن داشته باشید: «هرچه چرایی کوچکتر، موفقیت کوچکتر و بالعکس، هرچه چرایی بزرگتر موفقیت بزرگتر خواهد بود.»

ظرفیت چرایی شما

در کارآفرینی، اثر چرایی از دو راه مهم بدست می آید:

  1. اگر فکر کنید: «مایل به اشتراک گذاشتن علایق و دانشم با دیگران نیستم.» این فکر، شما را نسبت به برقراری ارتباط با محیط و استراتژی های کارآفرینی و دیگران محدود می کند.
  2. هر فرد تا آنجا که چرایی هایش اجازه می دهد، ثروتمند خواهد بود. تنها کسی که می تواند ثروتمندتان کند، خود شما هستید. برای مثال 5 گالن، فقط می توانند 5 گالن گاز را نگه دارند. ظرفیتش همین مقدار است. وقتی که صحبت از پول می شود، اگر ظرفیت صد هزار دلار را داشته باشید، این تمام پولی است که می توانید داشته باشید، نه بیشتر.

اگر می خواهید کارآفرین موفقی شوید، نیاز به توسعه این ظرفیت چرایی تان برای رسیدن به آن دارید. با توسعه این چرایی، ظرفیت خود را برای دستیابی به هدف تان، یعنی کارآفرین شدن افزایش می دهید. بیشتر مشاوران کارآفرینی روی چگونگی کارآفرین شدن تمرکز دارند و می خواهند به شما بگویند که به جای تمرکز بر اینکه چه باید بکنید، به چرایی خود فکر کنید.

احاطه چرایی ذهنی

دلیل اصلی که اغلب مردم نمی توانند کاری را انجام دهند، این است که پاسخ روشنی برای چرایی انجام آن ندارند. زمانی که پاسخی برای این چرایی پیدا می کنید، چگونه انجام دادن آن آسان می شود. در عوض، با یافتن این پاسخ در ذهن تان که «چرا می خواهید ثروتمند شوید»، در اغلب شما دید خوبی برای رسیدن به ثروت ایجاد می کند. معمولاً یک مسیر آسان به سوی ثروتمند شدن، مسیری است که به بن بست می رسد. به عبارت ساده تر، چرایی انجام کارها فقط یک عمل ذهنی است.

دنیای خود را تغییر دهید، تا زندگی تان تغییر کند.

تغییر با توسعه چرایی هایتان، می تواند زندگی تان را تغییر دهد. صرف نظر از اینکه چقدر مطالعه می کنید و چقدر یاد می گیرید، در صورتی که روح ضعیفی داشته باشید و یا از نظر ذهنی ناتوان باشید، رسیدن به هدف بسیار مشکل است. به همین دلیل است که چرایی انجام کارها از چگونگی آن مهم تر است.

اگر در ذهن تان یک ایده خوب داشته باشید، ممکن است همه چیز در همان ذهن تان متوقف شود. همه ما درد و ناکامی ای را که ناشی از تحقق نیافتن رویاهایمان است، تجربه کرده ایم. قسمت سخت آن نظم درونی است که زمانی متوجه آن می شوید که در مقابل شکست مجدد، مبارزه می کنید، نه در مقابل رویاهایتان.

آیا تا به حال به خودتان گفته اید: «من مریضم و از خودم خسته شده ام؟» آیا تا به حال، با نگاه به خودتان، به این نتیجه رسیده اید که باید تغییر کنید؟ تغییرات ذهنی و تغییرات ظاهری، هیچکدام اتفاق نمی افتد مگر اینکه نظم و انضباط درونی تان تغییر کند، تغییری از اعماق وجودتان.

رابرت کیوساکی داستانی دارد درباره زمانی که از اعماق وجودش قصد تغییر داشت، و اینکه چرا تصمیم گرفت در سنین جوانی به دنبال بازنشستگی ثروتمندانه برود. در زیر برخی از خصوصیات و چرایی های شخصی او آمده است:

  • از شکست بیزار بود و همیشه برای پول مبارزه می کرد.
  • از متوسط بودن خسته شده بود.
  • در 8 سالگی، به خانه آمد و مادرش را در حال گریه کردن در آشپزخانه دید. او گریه می کرد، زیرا در کوهی از بدهی ها در حال غرق شدن بود.
  • او ناراحت بود، برای اینکه در زندگی فقط همسرش کیم را داشت و او هم اسیر مشکلات مالی زیادی بود.
  • او متوجه شد که کاری که برای کیم انجام داده، مشابه کاری است که مادرش برای پدرش انجام داده است و این زمانی بود که به چرایی آن فکر کرد.

دلیل این چرایی چیست؟

دلیل این چرایی، همان چیزی است که در روح تان، شما را به رفتن تشویق می کند. این یک پاداش الهام بخش و انگیزه دهنده برای افرادی است که پس از باران به تماشای رنگین کمان می پردازند. این چیزی است که فکر کردن به آن، شما را به لبخند وا می دارد. در اینجا برخی از نمونه ها از دلایل چرایی آمده است:

  • می خواهم کسب و کار عکاسی راه بیندازم.
  • می خواهم یک فیلمنامه بنویسم.
  • می خواهم زمانی که بچه ها به مدرسه می روند و به خانه بر می گردند، در منزل باشم.
  • می خواهم یک سازمان غیرانتفاعی برای ارائه وام به کشورهای جهان سوم تاسیس کنم.
  • می خواهم به مسابقات دوی ماراتن بروم.
  • می خواهم در پاریس زندگی کنم و هر روز نقاشی بکشم.
  • می خواهم همراه همسرم با یک قایق بادبانی به دور دنیا سفر کنم.

در ابتدا همانطور که در حال توسعه چرایی خود هستید، ممکن است به دلایل زیر برسید:

  • باید پول بیشتری بدست آورم.
  • می خواهم به آزادی مالی برسم.
  • می خواهم بازنشسته شوم.
  • می خواهم یک خانه جدید بخرم.
  • دیگر نمی خواهم به این کار ادامه دهم.

اینها لیستی از دلایل هستند، اما شاید به اندازه کافی الهام بخش نباشند. هنگامی که کار، کمی گره می خورد، وقتی به چرایی آن باز می گردید، باید بتواند از درون روح تان شما را تحریک کند و هنگامی که افول می کنید باید آنقدر قوی باشد که شما را بلند و سرپا کند. این چرایی، در شما بطور مستمر، تکامل خواهد یافت. زمانی که به چرایی دست می یابید از آن لذت ببرید و جشن بگیرید و سپس به چرایی های دیگر بپردازید.

پیروزی از شور و اشتیاق

هم اکنون زمان این است که درباره شور و اشتیاق شما صحبت کنیم. برای شروع، صرفاً هیجان داشتن نسبت به محصول تان کافی نیست، بلکه باید در مورد کسب و کار و ماموریت تان هیجان داشته باشید. انرژی ناشی از اشتیاق شما در مورد ایده شخصی تان یک احساس فوق العاده است و مثل یک سوخت جادویی است که در زمان های سخت به آن نیاز خواهید داشت. هرگز از این شور و شوق تان کم نکنید.

بسیاری از مردم فکر می کنند، رسیدن به پول، پایان کار است. فکر می کنند پول، یک شور و اشتیاق است، در صورتی که نمی تواند همه چیز باشد. پول آن چیزی نیست که یک کارآفرین را به راحتی از رختخواب خود جدا کند. زیرا کارآفرین می تواند در هر جایی پول را پیدا کند و این راحت تر از آن است که بخواهد برای بدست آوردنش کارآفرین شود!

پول را آنجایی که کار برای شما مهم است، هزینه کنید. تراکنش های کارت اعتباری و حساب بانکی خود را ببینید. به دقت آنها را بررسی کنید. بیشترین پول خود را صرف چه کاری کردید؟ بیشترین کالا یا خدماتی که گرفته اید، چیست؟ کدام یک از خریدهایتان در راستای شور و اشتیاق تان است؟ آیا این لیست می تواند به شما نشان دهد که بیشتر نسبت به چه چیزهایی اشتیاق دارید؟

مرد باهوشی می گفت: «مردم با زبان خود دروغ می گویند، اما حقیقت را با کیف پولشان می گویند.» بررسی صورتحساب تان چه حقیقتی را به شما می گوید؟ الان نیاز داریم که در اینجا توقف کنیم و مطمئن شویم که در جای درستی قرار گرفته ایم. اینکه درباره چیزی شور و اشتیاق زیادی دارید، به این معنی نیست که حتماً یک ایده کسب و کار عالی است. بررسی کنید که کدام شور و اشتیاق، مناسب یک کسب و کار خوب است.

نمایش بیشتر

یک دیدگاه

  1. با سلام و درود
    ممنون از متن بسیار مفید و هدف داری که نویسنده محترم زحمت تالیف و تجربه کردن اون رو به عهده داشتن.
    امیدوارم که وبلاگ شما پر رونق تر و هدف شما روز به روز نزدیکتر شود.

    با تشکر مسلوکی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا