چرا جوانان خلاقیت بیشتری دارند؟

جمعیت سالمندان در تمام کشورهای غربی در حال افزایش است؛ سالمندانی که نسبت به نسل های قبلی خود زندگی طولانی تری دارند، فرزندان کمتری آورده اند و کشورهای غربی را به سمت کشورهایی پیر و مسن سوق می دهند. به جرات می توان گفت که در تمام طول تاریخ، رشد سالمندی به اندازه امروز سابقه نداشته است. جای تعجب نیست اگر بگوییم که این مسن گرایی، به معضلی بزرگ برای سیستم های مراقبت بهداشتی، بازنشستگی و تامین اجتماعی در کشورهای پیشرفته بدل شده است.

معمولاً سیاستمداران، از ابزار رشد اقتصادی برای مقابله با این معضل استفاده می کنند. استدلال شان نیز ساده است؛ می گویند هرچه میزان رشد اقتصادی بیشتر باشد، درآمد بیشتری کسب می شود و می توان آن را برای خدمات بهداشتی سالمندان صرف کرد. افزایش حقوق بازنشستگی باعث پیشگیری از سقوط آنها می شود و رشد اقتصادی از میزان استقراض دولت نسبت به تولید ناخالص داخلی می کاهد و همین امر باعث می شود دولت های آینده کمتر مقروض شده و هزینه هایشان کاهش پیدا کند.

اما مشکل اینجا است که پیری جمعیت، خود باعث کاهش تولید ناخالص داخلی و سرانه تولید ناخالص ملی می شود، چرا که به دلیل کاهش نرخ زاد و ولد، جوانان کمتری وارد بازار کار می شوند تا جایگزین نیروهای مسنی شوند که از بازار کار خارج می شوند و در نتیجه به مرور زمان، تولید ناخالص داخلی نیز کاهش می یابد. علاوه بر این، وقتی طول عمر زیاد می شود، به ازای هر فردی که از بازار کار خارج می شود، دیگران باید بیشتر و بیشتر کار کنند و سن بازنشستگی هم افزایش یابد که در نتیجه، سرانه تولید ناخالص داخلی نیز کاهش می یابد.

راه برون رفت از این بحران، رسیدن به نوآوری است. نوآوری می تواند میزان بهره وری اندک نیروهای کار باقی مانده را افزایش دهد. اگر این اندک تولیدکنندگان بهره ور بتوانند بیش از تولیدکنندگان پُر تعداد، اما با بهره وری کمتر، تولید کنند، نرخ تولید داخلی با کاهش مواجه نخواهد شد. همچنین نرخ سرانه تولید داخلی در صورت در اختیار داشتن نیروهای کار کم تعداد؛ اما با بهره وری بالا، در مقایسه با نیروی کار پُر تعداد؛ اما کم بهره ور، ثابت خواهد ماند. بدین ترتیب، نوآوری و ابداع ابزاری است که در نهایت باعث تحقق رشد اقتصادی می شود.

اما آیا این امکان وجود دارد که جوامع مسن را به آن میزان که مورد نیاز است، نوآور کنیم؟ جامعه شناسان، سیاستگذاران و محققان فرهنگی بر این فرض اصرار دارند که جوامع پیر، روحیه سرمایه گذاری ندارند، آنقدر احتیاط می کنند که دیگر تن به خطر کردن نمی دهند و کمتر چشم به آینده می دوزند. اگر این سخن درست باشد، دیگر نمی توان امید چندانی داشت و پیری جمعیت، جوامع را به رکود می کشاند و کمتر فعالیتی در راستای ابداع و نوآوری در آن رخ می دهد. در این مقاله شما می توانید با نتایج تحقیقات دانشمندان در این حوزه آشنا شوید.

اندروز ایرمن و آناستازیا لیتینا در پژوهشی که نتایج آن را در هاروارد بیزینس ریویو منتشر کردند می گویند؛ 33 کشور عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی را طی دوره سال های 1960 تا 2012، مورد بررسی قرار دادیم تا ارتباط واقعی بین پیری جمعیت و فعالیت های نوآورانه را در این کشورها طی این دوره بررسی کنیم. برای این منظور نرخ بازنشستگی (نسبت تعداد افراد بالای 64 سال به نیروی کار بین 15 تا 64 سال) را اندازه گرفتیم و میزان اختراعات ثبت شده به ازای هر یک هزار نفر را استخراج کردیم. رابطه بین پیری جمعیت و فعالیت های نوآورانه، نموداری کوهان مانند می ساخت که اوج نوآوری ها در آن، مربوط به افرادی بود که در خارج از سن کار قرار داشتند و بین 24 تا 27 فرد مسن تر در هر یکصد نفر از نیروی کار شاغل را شامل می شدند.

خلاقیت و پیری مغز

مغز سالخورده از بسیاری جهات به یک مغز خلاق شباهت دارد. به عنوان مثال، یک مغز مسن، بیش از یک مغز جوان دچار حواس پرتی می شود و تا حدودی شیطنت و بازیگوشی بیشتری نسبت به مغز جوان دارد؛ بنابراین مغز پیر، مغز خلاقی است. همچنین مغزهای مسن، در آزمون های مربوط به آزمون هوش متبلور (Crystallized IQ) امتیاز بیشتری کسب کردند (و مغزهای خلاق نیز از اطلاعات متبلور برای نوشتن زمان و ایجاد سازمان های اصلی بهره می گیرند).

تغییراتی که در مغزهای مسن رخ می دهد، چه بسا باعث می شود که این مغزها برای انجام برخی امور خلاقانه مناسب تر باشند. بنابراین به جای آنکه از 65 سالگی به عنوان سن بازنشستگی یاد کنیم؛ شاید بهتر باشد که ما به عنوان جامعه، از 65 سالگی به عنوان سن انتقال یاد کنیم؛ سنی که در آن به حوزه ای خلاق منتقل می شویم و منابع فردی فزاینده ما که به مغزهایی مسن مجهز شده اند، اکنون می توانند از حکمت هایی که آموخته اند در کارهایی حکیمانه مثل هنر، موسیقی و نویسندگی بهره بگیرند.

لین هاشر و گروه وی در دانشگاه تورنتو طی مطالعاتی که اخیراً به انجام رساندند، به این نتیجه رسیدند که شرکت کنندگان مسن تر (همچنان که بسیاری از سالمندان اعتراف می کنند!)، بیشتر از همتایان جوانترشان حواس شان پرت شده و تمرکزشان را از دست می دهند. البته همین افراد مسن حواس پرت، بهتر قادر بودند تا از اطلاعات پراکنده برای حل مشکلاتی که بعداً در همین آزمون در اختیارشان قرار گرفت، استفاده کنند.

این تحقیقات در کنار تحقیقات دیگری که در زمینه سالمندی و ادراک به انجام رسیده، نشان می دهد که مغز سالخورده، از مشخصه ای با عنوان تمرکز وسیع در بسیاری از حوزه های نیازمند توجه برخوردار است. مطالعات متعدد نشان می دهند که افراد بسیار خلاق نیز به جای آنکه روی یک موضوع خاص تمرکز کنند، افکار فراری دارند و ذهن شان به حوزه های وسیعی پرش می کند. همین گریزپایی مغز و سرک کشیدنش به حوزه های گوناگون، باعث می شود تا افراد خلاق، همزمان به تکه اطلاعات گوناگونی از آنچه در مغزشان ذخیره شده، دست پیدا کنند و کنار هم چیدن تکه اطلاعات متنوع مغز، بیانگر داشتن ایده های خلاقانه است.

برخی دیگر از تحقیقات نشان می دهند که مناطق مشخصی از کورتکس بخش پیشین مغز که در ضمیر خودآگاه و احساسات دخیل هستند، در مغزهای مسن نازکتر می شوند؛ چه بسا این امر با کاهش نیاز دارندگان مغزهای مسن به تایید دیگران و تاثیرپذیری از آنها همراه باشد و این دقیقاً همان خصوصیتی است که بین سالمندان و طراحان بسیار خلاق مشترک است. هم افراد خلاق و هم سالمندان، در ذهن شان بسیار با خود حرف می زنند و در مقایسه با جوانترها، کمتر به انتظارات اجتماع از خودشان توجه می کنند و چندان توجهی به پایبندی های قراردادی اجتماع ندارند و در نتیجه در کشف مسیرهای جدید، دست شان بازتر است.

آنچه این الگو به ما می گوید، چیست؟

آنچه از سایر مطالعات بر می آید، این است که کاهش فعالیت های نوآورانه در افرادی که وارد محدوده مشخصی از سن پیری شده و از چرخه کار خارج می شوند، بیشتر به گرایش های فردی افراد مربوط است و نه به این موضوع که خلاقیت با افزایش سن کاهش می یابد.

در یکی دیگر از مطالعات، میزان گرایش افراد به نوآوری را در 18 کشور سازمان همکاری و توسعه اقتصادی که امکان دسترسی به اطلاعات افراد جامعه در آن وجود داشت مورد بررسی قرار گرفته است. این بررسی نشان می دهد که افراد مسن، کمتر به نوآوری بها می دهند و از آن تقدیر می کنند. البته در جوامعی که کل افراد آن را سالمندان تشکیل می دهند، چنین طرز فکری رنگ و لعاب کمتری می یابد. نتیجه اینکه فرآیند پیر شدن جمعیت چه بسا به درک بهتر منجر شده و افراد تمایل بیشتری به انطباق خود با فعالیت های نوآورانه نشان دهند.

آنچه از این یافته ها می توان دریافت، این است که سالمندان انگیزه ابداع ندارند؛ وگرنه ظرفیت آن را دارند؛ بنابراین در جوامع پیر، سیاستمداران و کارآفرینان باید برنامه ریزی های خود را به گونه ای صورت دهند که به رونق فعالیت های ابداعانه منجر شود تا کیفیت زندگی افراد در حد استاندارد باقی بماند. حالا فارغ از این نسخه که در جوامع با سن بالاتر تجویز می شود، جامعه ایرانی در شرایط کنونی نسل جوانی دارد و با امید و نوآوری که در ذات خود دارد فعلاً نیازی به این نسخه ندارد.

منابع

مقاله علمی و آموزشی «چرا جوانان خلاقیت بیشتری دارند؟»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری و نگارش هیئت تحریریه علمی پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا