معرفی و خلاصه کتاب قدرت لحظه ها
کتاب قدرت لحظه ها (The Power of Moments: Why Certain Experiences Have Extraordinary Impact) نوشته برادران هیث (Chip Heath and Dan Heath) در سال 2017 منتشر شده است و توضیح می دهد که لحظات تعیین کننده ای هستند که زندگی ما را می سازند، اما نیازی نیست منتظر باشیم تا این لحظات خودبخود پیش آیند. ما می توانیم آنها را خلق کنیم.
کتاب قدرت لحظه ها، چهارمین کتاب برادران هیث است و مثل سه کتاب قبل، ترکیبی است از چهارچوب ها و اصولی که به راحتی قابل درک می باشند و به یاد می مانند، به همراه یافته های غافلگیر کننده و جالب، حتی گاهی عجیب و غریب که با مهارت فوق العاده آنها در داستانگویی به نحوی جذاب ارائه شده است. این دو برادر با مهارت و استعداد خاصی مطالعات آکادمیک را با مطالعات خود و سایر منابع وارد زندگی عادی می کنند.
دیدگاه ها و استراتژی های مطرح شده در کتاب قدرت لحظه ها بسیار کاربردی و عملی هستند، هم در خانه و هم در محل کار، چه رئیس باشید، چه کارمند یا حتی در مقام پدر و مادر. در ادامه شما می توانید خلاصه ای از کتاب قدرت لحظه ها را مطالعه نمایید.
می توانیم لحظه های تعیین کننده زندگی مان را خلق کنیم.
ما می توانیم لحظه هایی را طراحی کنیم که در آن رشد، بینش، غرور و افتخار و روابط را تجربه کنیم. این لحظاتِ فوق العاده هستند که به زندگی معنا می بخشند و خلق کردن آنها بر عهده ما است.
لحظاتِ تعیین کننده زندگی، از سایر لحظه ها جدا هستند و به راحتی قابل تمایز، آنها روی ما تاثیر می گذارند، باعث می شوند مسیر خود را دوباره بررسی کنیم و در مورد اقدامات مان تجدیدنظر کنیم. در این لحظات، ما مسیر زندگی مان را دوباره می سازیم. بسیاری از لحظات زندگی که آنها را به یاد داریم، لحظاتی هستند که نویسنده آنها را به پرچم داران زندگی تشبیه می کند – قله ها، چاله ها و نقاط انتقال و تغییر جهت.
ایده اصلی کتاب این حقیقت است که ما می توانیم چنین لحظاتی را در زندگی خود طراحی و خلق کنیم، نوعی مهندسی؛ یا حداقل شرایط لازم را برای به وجود آمدن چنین لحظه هایی فراهم کنیم. اگر طوری زندگی کنیم که بتوانیم لحظات تعیین کننده عمرمان را با اراده و کنترل خود به وجود آوریم، زندگی خودمان و اطرافیان مان غنی تر، معنادارتر و تاثیرگذارتر خواهد بود.
نویسنده های کتاب قدرت لحظه ها چهار عامل را معرفی می کنند که می توانند لحظات تعیین کننده زندگی را برایمان خلق کنند. چنین لحظاتی باید حداقل یکی از این عوامل را دارا باشند. این چهار عامل از این قرار هستند:
- رشد و تعالی: این لحظات جایگاه بالاتری نسبت به بقیه دارند.
- بینش: طرز تفکر و درک ما را از خودمان و از دنیا تغییر می دهند.
- غرور و افتخار: در چنین لحظاتی ما در بهترین وضعیت خود هستیم – از لحاظ دستاورد و شجاعت.
- ارتباط: در چنین لحظاتی ارتباطات اجتماعی وجود دارد و ما به دیگران متصل هستیم.
برای اینکه بتوانیم چنین لحظات تعیین کننده ای را بیشتر تجربه کنیم، باید شکارچی لحظه ها باشیم. باید موقعیت هایی را شناسایی کنیم که بتوانیم در آنها سرمایه گذاری کنیم. تمرکز ما روی اهداف مان می تواند مانع دیدن فرصت ها و امکاناتی باشد که در هر لحظه در اختیار ما است. حتی می تواند مانع دیدن این واقعیت شود که آن لحظه می تواند ما را در رسیدن به هدفمان یاری کند. البته نویسنده های این کتاب تاکید دارند که هر لحظه، برای اینکه ارزشمند باشد، نیازی نیست که در خدمت هدفی باشد، بلکه لحظاتِ تعیین کننده خود هدف هستند.
گاهی برای خلق لحظات تعیین کننده در زندگی باید کارهایی انجام دهیم، تفکراتی داشته باشیم، حرف هایی بزنیم یا در وضعیت هایی قرار بگیریم که شاید نه تنها از حالت عادی بزرگتر و بیشتر باشد بلکه به اندازه وضعیت های نرمال کاربرد نداشته باشد. نویسندگان به نیروی معقول بودن اشاره می کنند که روح انسان را می مکد. گاهی لازم است بیشتر از آنچه به نظر معقول می رسد، پول، زمان و انرژی صرف کنیم تا لحظات به یاد ماندنی و اثرگذاری در زندگی خلق کنیم. در زیر، دو مورد از مواردی را که برای خلق لحظات غرورآفرین در این کتاب مطرح شده می خوانیم. هر دو این موارد را می توانیم به راحتی هم در سطح فردی و هم در سطح سازمانی و تیمی اجرا و دنبال کنیم.
بیشتر از یک خط پایان
موفقیت حاصل تلاش برای رسیدن به خط پایان است. با تعیین خطوط پایان مختلف، در مقاطع مختلف مسیر رسیدن به هدف، می توانیم آن انگیزه لازم را برای حرکت و پیشروی در خود به وجود آوریم، چون این خطوط پایان در مقاطع مختلف در مسیر، نه تنها به راحتی قابل دسترسی هستند، بلکه از آنجا که آنها را با دقت انتخاب کرده ایم، ارزش رسیدن و دستیابی دارند و در ما انرژی و انگیزه حرکت ایجاد می کنند. لحظاتی که به این خطوط پایان می رسیم لحظات تعیین کننده ای در زندگی هستند و ارزش رسیدن و تلاش را دارند.
نویسندگان این کتاب عقیده دارند که ما اغلب هدفی را انتخاب و برای رسیدن به آن برنامه هایی را طراحی می کنیم و انتظار داریم این کار ما را به مقصودمان برساند. مشکل کجا است؟ مسئله اینجا است که در مسیر رسیدن به هدف، تجربه های ما تغییر نکرده و احساس غرور و افتخار در ما ایجاد نمی شود. به جای این کار، برادران هیث توصیه می کنند از روش ارتقا به سطح بالاتر استفاده کنیم؛ یعنی هدفی را انتخاب کرده و از خود بپرسیم: «چه چیزی در این هدف انگیزه بخش است؟» در جواب این سوال به مواردی می رسیم که در مسیر رسیدن به هدف می توانیم به آنها دست یابیم. بعضی از این موارد ممکن است خطی باشد و برخی دیگر نه. این دستاوردها مثل مدال هایی هستند که یکی یکی به سینه خود می زنید و با هر یک از آنها مسیر رسیدن به هدف را جشن گرفته و انگیزه خود را تقویت می کنید. این دستاوردها حس غرور و افتخار را در شما تقویت می کنند.
از این روش در مسائل و اهداف شخصی هم می توانید استفاده کنید؛ به جای اینکه بگویید «می خواهم در دو ماه 5 کیلو وزن کم کنم»، این هدف را به قطعات کوچکتر و خطوط پایان مختلف، انگیزه بخش و جالب و قابل دستیابی، تقسیم کنید. با تقسیم اهداف خود به مجموعه ای از خطوط پایان مختلف، می توانید یک کار سخت و خسته کننده را به فعالیتی به یاد ماندنی و جذاب تبدیل کنید.
شجاعت را تمرین کنید.
در موقعیت های مختلف، از جواب دادن به یک سوال سخت کارفرما تا جنبش های حقوق بشر، شجاع بودن سخت است. اما اگر آن را تمرین کرده باشید آسان تر می شود، و وقتی که به پا خیزید، بقیه به شما ملحق می شوند.
شجاعت چیزی نیست که ناگهان در لحظه ظاهر شود. ما می توانیم قبل از قرار گرفتن در لحظات دشوار، شجاعت را تمرین کنیم، تا دقیقاً بدانیم در آن وضعیت خاص چه باید بکنیم و چه بگوییم. مثلاً با خود بگویید: «اگر نوشیدنی دوم را به من تعارف کردند دقیقاً اینطور جواب خواهم داد.» به این ترتیب در آن لحظه برنامه ای دارید که طبق آن عمل کنید. چنین تمریناتی می تواند سطح شجاعت شما را بالاتر ببرد؛ یا اگر کسی در حضور شما اظهارنظری نژادپرستانه کرد، بهتر است از قبل به واکنشی که می خواهید نشان دهید فکر کرده باشید. ضمناً شجاعت مُسری است. وقتی یک نفر حرکتی انجام دهد و صدایش را به گوش دیگران برساند بقیه هم به دنبال او حرکت خواهند کرد. پس شروع به تمرین کنید.
مطلب خیلی خوبی بود. من ترجمه دکتر خادمی را خواندم. عالی بود. ممنون از معرفی و سایت خوبتون