چکیده کتاب هنر عشق ورزیدن
کتاب هنر عشق ورزیدن (The Art of Loving) نوشته اریک فروم (Erich Fromm) در سال 1956 منتشر شده است و توضیح می دهد که عشق را مانند هر هنر دیگری باید تمرین کرد تا آموخت.
اریک فروم، روانشناس، جامعه شناس و فیلسوف آلمانی، اَشکال مختلف عشق را در این کتاب معرفی کرده و کاوشی کلاسیک در اجزاء تشکیل دهنده عشق دارد.
اریک فروم در کتاب هنر عشق ورزیدن به چگونگی و چرایی عشق ورزیدن می پردازد و شما را با انواع مختلف عشق ورزیدن آشنا می کند. همچنین به موضوعات دیگری مانند تفاوت میان عشق مادرانه و پدرانه نیز می پردازد که شما می توانید خلاصه این کتاب را در ادامه مطالعه نمایید.
- عشق چیست؟
- احساسی قوی و در خود فرو برنده که همه دوست دارند تجربه اش کنند؟
- یا یک رویداد تصادفی؟
عشق می تواند همه اینها باشد، اما قطعاً چیزی بیشتر از اشتیاق و سرنوشت است. عشق، درست مثل سایر اشکال هنر باید یاد گرفته شود. با این حال، بیشتر ما فکر می کنیم نمی توان چیز زیادی در مورد عشق یاد گرفت. چرا؟ چون در مواجه با عشق که قرار می گیریم، بسیار پیچیده به نظر می رسد. وقتی رابطه ها شکست می خورند، اغلب خود را سرزنش می کنیم که حتماً به اندازه کافی دوست داشتنی نیستیم.
علاوه بر این، در فرهنگی مصرف گرا زندگی می کنیم که عشق را هم به کالایی قابل معامله در بازار تبدیل کرده است. بنابراین با رویکردی بازاری با آن مواجه می شویم. وقتی دو نفر عاشق می شوند، حس می کنند بهترین کالای موجود در بازار را در ازای ارزش مبادله ای خود، بدست آورده اند.
در نهایت، مدام حالات یا وضعیت های مختلف عشق را با هم اشتباه می گیریم. در حال عاشق شدن هستیم یا عاشق شده ایم؟ آن صمیمیت مجذوب کننده و ناگهانی که بعد از عاشق شدن حس می کنیم، اغلب نتیجه جذابیت جنسی است. وقتی آن حس از بین می رود، حس می کنیم عشق هم از میان رفته است. چنین برداشت های اشتباهی از عشق باید کنار گذاشته شوند.
باید نگرش خود را نسبت به عشق تغییر دهیم. باید آن را یاد بگیریم، درست همانطور که نقاشی یا نواختن پیانو را یاد می گیریم و درست مثل نقاشی و موسیقی باید از تئوری شروع کنیم.
عشق عمل بخشیدن یا دادن است و می تواند نامشروط (بی قید و شرط) یا مشروط (با قید و شرط) باشد. عشق جهان شمول و یکی از اولین چیزهایی است که تجربه می کنیم. در یک رابطه عاشقانه، دو نفر می توانند تبدیل به یکی شوند و همچنان مستقل و آزاد هم باشند. چگونه؟ با تمایل دو جانبه و مشترک به دادن عشق.
عشق دادن و بخشیدن است و چهار عنصر کلیدی دارد:
- مراقبت (Care): مراقبت همان چیزی است که در عشق مادر به فرزند دیده می شود مانند دغدغه همیشگی برای سلامت فرزند.
- مسئولیت پذیری (Responsibility): عشق به مسئولیت پذیری هم نیاز دارد، یعنی هوشیاری نسبت به نیازهای طرف مقابل و واکنش درست، چه نیازهای فیزیکی یک نوزاد باشد و چه نیازهای عاطفی یک شریک زندگی.
- احترام (Respect): احترام عنصر سوم عشق است؛ به این معنی که شریک خود را همانطور که هست بپذیریم و سعی نکنیم او را به آنچه خود دوست داریم تبدیل کنیم.
- دانش (Knowledge): چهارمین و آخرین عنصر دانش است. البته منظور حقایق و آمار و ارقام نیست، بلکه مقصود دانش عاطفی است. دانستن اینکه عزیزان ما چه زمانی عصبی، نگران یا تنها هستند. توانایی خواندن و رمزگشایی سیگنال هایی که از طرف مقابل دریافت می کنیم، جزئی ضروری از عشق ورزیدن است.
نشان دادن و ابراز هر یک از این چهار جزء، احساس شما را تبدیل به عشقی فعال و بخشنده می کند.
بیایید نگاهی به عشق مادر و کودک بیندازیم. عشق مادرانه بی قید و شرط است. مادر فرزندش را فقط به دلیل فرزند بودنش دوست دارد. اما پدران معمولاً چنین نیستند. عشق برای آنها مشروط است و قید و شرط دارد. مادر در همان لحظات اولیه زندگی نوزاد با او پیوندی قوی شکل می دهد، اما در مورد پدر باید تا زمانی که کودک کمی بزرگتر شود، صبر کرد. متاسفانه این عشق پدرانه تنها زمانی که فرزند انتظارات مشخصی را برآورده کند، به او داده می شود. عشق مشروط فقط زمانی دریافت می شود که دهنده حس کند فرد مقابل شایستگی آن را دارد؛ و بر خلاف عشق مشروط می تواند از دست برود.
انواع دیگر عشق هم وجود دارد: عشق برادرانه، عشق اروتیک، عشق به خود و عشق به خدا.
عشق مادرانه و پدرانه تنها انواع عشق نیستند. عشق اشکال و اندازه های متنوعی دارد. عشق برادرانه، عشق اروتیک، عشق به خود و عشق به خدا چهار الگوی دیگر عشق هستند.
عشق برادرانه مبنا و پایه ای برای انواع دیگر عشق و به معنی جاری ساختن آن چهار عنصر کلیدی مراقبت، مسئولیت پذیری، احترام و دانش به سمت هر انسان دیگری است. عشق برادرانه کمک می کند تنهایی انسان را حس کنیم، چیزی که پایه بسیاری از مذاهب است. اما عشق برادرانه با عشق بی قید و شرط مادر متفاوت است. مادر نسبت به فرزند مسئولیت بیشتری در دادن عشق و مراقبت دارد. در مقابل، عشق برادرانه جهان شمول است و بین دو انسان مساوی تقسیم می شود.
عشق اورتیک هم شکل مهم دیگری از عشق است. عشق مادرانه نهایتاً به رشد و جدایی ختم می شود، چون کودک بالاخره تبدیل به انسانی بالغ و مستقل خواهد شد. اما عشق اروتیک در جهت مخالف کار می کند. دو انسان جدا از هم را به یکدیگر متصل می کند. هدف عشق اورتیک، یکی کردن دو انسان از لحاظ فیزیکی و احساسی است. عشق اروتیک بین دو نفر اتفاق می افتد؛ انحصاری است و مانند عشق برادرانه جهان شمول و عمومی نیست.
عشق به خود به معنی احترام به شخصیت و یگانگی فردی خویشتن است. این عشق هم مثل عشق مادرانه نیاز به مراقبت دارد. ما با مراقبت از سلامتی و خوشحالی خود، عشق به خود را نشان می دهیم. البته عشق به خود با خودخواهی متفاوت است. خودخواهی یعنی فقط به خود عشق ورزیدن، یعنی فرد هیچ نوع عشق دیگری ندارد.
در آخر عشق به خدا، شکل مذهبی عشق است و از نیاز انسان به یافتن معنا در جهان و یکی شدن با دانای مطلق متعالی ناشی می شود.
سرمایه داری مدرن روابط عاشقانه ما را به مبادلات سودآور تبدیل کرده است.
باید بدانیم که فرهنگ مصرف گرا برداشت ما را از عشق تغییر می دهد. اینجا بحث را بیشتر باز می کنیم و به این می پردازیم که چگونه سرمایه داری توانایی ما را برای دادن و گرفتن عشق محدود می کند.
سرمایه داری مدرن با تقسیم کار شَدید تعریف می شود. در کسب و کارهای بزرگ که در آن کارمندان وظایف به شدت تخصصی انجام می دهند، عملاً افراد تبدیل به مهره های کوچک از یک ماشین عظیم می شوند. مثلاً در صنعت خودروسازی، این تخصصی سازی، کارکنان را به یک عمل واحد محدود می کند. مثلاً یک کارگر فقط و فقط مسئول نصب درهای خودرو است. کارگران به دلیل محدود شدن وظایف کوچک، فرصت ناچیزی برای یافتن معنا یا دستاورد در شغل خود دارند. آنها نه تنها با خود، بلکه با همکاران خود احساس بیگانگی و جدا افتادگی می کنند. چطور می توان از افرادی که حس می کنند صرفاً ماشین های خودکار هستند، انتظار بخشیدن و دریافت عشق داشت؟ با این وضع تعجبی ندارد که روابط انسانی را مثل سرمایه گذاری برای کسب سود ببینیم. بنابراین عشق با اشکال نوظهورش در جوامع غربی جایگزین شده است. مفهوم ازدواج موفق را در نظر بگیرید: تصویری از یک تیم کارآمد و بی مشکل که به شدت شبیه یک شراکت تجاری ایده آل است. زن باید از لباس جدید مرد تعریف کند و مرد باید در مقابل، به مشکلات زن در محیط کارش گوش کرده و او را به خاطر دیر رسیدن به خانه ببخشد. این یک شراکت عالی یا توافق همکاری است، اما قطعاً عشق و صمیمیت نیست.
مفهوم پردازی های اشتباه از عشق بسیار متداول هستند و توانایی ما را برای تجربه روابط واقعی محدود می کنند. وقت آن رسیده که با تمرین هنر عشق ورزیدن، با عشق های موهوم و خیالی مقابله کنیم.
عشق ورزیدن سه اصل محوری دارد: انضباط، تمرکز و صبوری.
اگر در این کتاب به دنبال یک فرمول راحت برای عشق ورزیدن هستید، باید بگوییم متاسفانه عشق ورزیدن آنقدرها هم آسان نیست. اما سه اصل اساسی وجود دارد که شما را در مسیر یادگیری هنر عشق ورزیدن هدایت می کنند.
اصل اول انضباط است. عشق هم مثل هر هنر دیگری نیازمند انضباط است. با بیدار شدن سر یک ساعت مشخص و ورزش و مطالعه هفتگی می توانیم زندگی خود را منضبط کنیم یا سعی نماییم بیش از حد گرفتار فرار از واقعیات نشویم؛ مثلاً با تماشای فیلم های سینمایی یا جایگزین کردن یک رمان رمزآلود به جای زندگی واقعی.
تمرکز دومین اصلی است که کمک می کند در مسیر درست بمانید. تمرکز برای یادگیری هر مهارت جدیدی ضروری است. ما دوست داریم همزمان چند کار انجام دهیم و از اتلاف وقت بیزاریم. اما این باعث می شود هرگز منافع تمرکز واقعی را تجربه نکنیم.
اولین گام برای یادگیری تمرکز این است که با تنها بودن راحت باشیم. اگر نتوانید با خود و افکارتان تنها باشید، تمرکز غیر ممکن است. چشمان خود را ببندید و یک صفحه سفید خالی را تجسم کنید. اگر نمی توانید جلوی تصاویر و افکار مزاحم را بگیرید، نیاز به تمرین زیادی دارید.
سومین و آخرین اصل تمرین عشق ورزیدن صبوری است. صبوری هم مانند تمرکز در فرهنگ امروز کمرنگ شده است. ما همیشه انتظار تلاش حداقل و نتیجه حداکثری و البته سریع داریم. برای تقویت صبوری، سعی کنید در تعاملات زندگی سرعت خود را کم کنید.
عشق فقط برای دریافت کردن نیست، بلکه شامل بخشش فعال آن هم هست. برای خوب عشق ورزیدن، باید درک خود را از اشکال مختلف عشق عمیق تر کنیم و از عشق های موهوم و مصرف گرایانه که روابط ما را تهدید می کنند، پرهیز نماییم. با تعهد و انضباط در عشق می توانیم روابط خود را با فرزندان، دوستان، شریک عاطفی و دیگران تقویت کنیم.