معرفی و خلاصه کتاب قله
کتاب قله؛ علم نوین تخصص (Peak: Secrets from the New Science of Expertise) نوشته آندرس اریکسون و رابرت پول (Anders Ericsson & Robert Pool) در سال 2016 منتشر شده است و توضیح می دهد که اگر برای یادگیری به روش صحیح اقدام کنید، می توانید در هر مهارتی که دلتان می خواهد تسلط پیدا نمایید.
نویسندگان کتاب قله، به مدت چهار دهه مطالعه کرده اند که چطور می توان توانایی های جدید را در خود ایجاد کرد و آنها را گسترش داد. طبق تحقیقات آنها، هر کسی می تواند در هر زمینه دلخواه خود پیشرفت کند، به این شرط که به صورت هدفمند و آگاهانه، روی مهارت آموزی خود کار و تمرین کند.
همه می توانند در هر مهارتی پیشرفت کنند، فقط لازم است با رویکرد صحیح و آگاهانه تمرین کنند. حتماً برای شما هم پیش آمده که درباره تخصص داشتن یا نداشتن خودتان یا دیگران صحبت کنید. درباره اینکه استعداد یا مهارت انجام کاری را دارید یا ندارید. این گونه صحبت ها معمولاً با چنین جملاتی همراه هستند: «فلانی در فلان موضوع خیلی با استعداد، عالی یا توانمند است.» یا شاید این جمله را شنیده اید که: «نمی دانم فلانی این همه استعداد را از کجا آورده است.»
نویسندگان کتاب قله، چنین دیدگاه هایی را افسانه می دانند. در ادامه شما می توانید برخی از نکات قابل توجه این کتاب را مطالعه نمایید.
با تمرین هدفمند، می توانید هر مهارتی را یاد بگیرید.
هر کسی که رویایی دارد باید آگاهانه تمرین کند. هر کسی که می خواهد مهارتی را یاد بگیرد، از نقاشی یا کدنویسی کامپیوتر و انواع بازی ها، باید تمرین کند. هر کسی که می خواهد، کنترل زندگی خود را بدست بگیرد و نیروهای بالقوه خود را بالفعل کند، باید تمرین کند.
در این کتاب عنوان می شود که هر کسی می تواند در هر زمینه ای که مایل است پیشرفت کند، اما عواملی وجود دارند که می توانند کیفیت عملکرد شخص را محدود کنند، مثل ویژگی های فیزیکی افراد مختلف در ورزش. اما باز هم این موضوع به این معنا نیست که شخص نمی تواند هرگز در آن ورزش پیشرفت کرده و به سطح خوبی برسد، بلکه تنها ممکن است در مقایسه با افرادی که زمینه مساعدتری دارند، محدودیت داشته باشد.
همچنین بعضی از روش ها و رویکردهای یادگیری و تمرین، بیشتر برای کودکان مفید است، تا بزرگسالان. اما این موضوع هم دلیلی بر این نیست که بزرگسالان نمی توانند به اهداف خود برسند. واقعیت این است که بزرگسالان و حتی افراد مسن، می توانند با آموزش صحیح توانمندی های زیادی را در خود تقویت کنند. تحقیقات نشان داده است که ذهن و بدن ما قدرت سازگاری دارد، و ما قطعاً با دیدگاه صحیح و تمرینات هدفمند و منظم، می توانیم به اهداف و خواسته های خود برسیم.
اصول تمرینات هدفمند در زندگی روزمره شامل این موارد است:
- یک معلم خوب پیدا کنید. داشتن معلمی که به کارتان بازخورد داده و در مراحل رشد و پیشرفت ذهنی کمک تان کند، نسبت به کار کردن به تنهایی، کارآیی و بهره وری بالاتری خواهد داشت. اگر معلمی داشته باشید که مسیر مورد نظر شما را قبلاً طی کرده، می توانید تصویر ذهنی واضح تری داشته باشید و ببینید که رسیدن به آن هدف چطور است و چه احساسی در شخص ایجاد خواهد کرد.
- فعالانه مشغول یادگیری شوید. اگر به راحتی خودتان اهمیت زیادی می دهید عالی است. اما این رویکرد احتمالاً شما را به خواسته مورد نظرتان نخواهد رساند. برای کسب دستاورد و پیشرفت، باید تمرینات منظم و هدفمند داشته باشید.
- انگیزه خود را حفظ کنید. افراد مختلف انگیزه های بسیار متنوعی دارند و به اشکال مختلف می توان تمایل به متوقف شدن را در آنها ضعیف کرد. برای حفظ نظم و پیگیری، ایجاد عادت بسیار مهم است. به عنوان مثال می توانید زمان ثابتی را برای تمرین مشخص کنید و در آن زمان هیچ کار دیگری انجام ندهید و حواس پرتی دیگری نداشته باشید. سعی کنید برنامه ریزی خیلی خوبی داشته باشید و مترصد پیدا کردن عواملی باشید که ممکن است روی تمرین شما اثر منفی بگذارد و در آن اختلال پیدا کنید. سعی کنید این عوامل و تاثیر آنها را به حداقل برسانید. با ایجاد عادت های موثر می توانید انگیزه خود را بیشتر و آسان تر حفظ کنید.
معلمی انتخاب کنید که شما را از سطح کنونی توانایی هایتان فراتر ببرد.
شما به معلمی نیاز دارید که روش های تمرینی مناسبی به شما ارائه دهد بطوریکه بتواند مهارت های اختصاصی تان را ارتقاء دهد.
برای تمرین هدفمند باید بتوانید روی جنبه های مختلف یادگیری تمرکز کنید. لازم است بتوانید از افرادی با سطح مهارت بالاتر بیاموزید. همچنین باید بتوانید تشخیص دهید که چه زمانی از سطح معلم خود فراتر رفته اید و باید به دنبال معلم جدیدی باشید تا بتواند توانمندی های شما را به سطح بالاتری ببرد. روی پله های یادگیری، همیشه باید به دنبال کسی باشید که روی پله بالاتری نسبت به خودتان ایستاده تا شما را بالا بکشد و به هدف تان برساند. کسی چه می داند، شاید در طول این مسیر از شما خواسته شود تا به افرادی که روی پله های پایین تر نسبت به شما ایستاده اند آموزش دهید.
زبان ما اعتقادمان را در مورد توانایی هایمان شکل می دهد.
جنبه منفی اعتقاد به استعداد ذاتی این است که تصور می کنیم بعضی افراد برای یادگیری یک مهارت خاص استعداد دارند و دیگران از این استعداد بی بهره اند و از همان ابتدا می توانیم این موضوع را در آنها تشخیص دهیم. بهترین راه برای اجتناب از این موضوع این است که پتانسیل های خود را شناخته و راه هایی برای تقویت و پیشرفت آنها پیدا کنیم.
ما اغلب آگاه نیسیتم که زبان و کلماتی که بکار می بریم چطور روی دیگران و حتی روی خودمان تاثیر می گذارد و معمولاً وقت کافی صرف نمی کنیم تا ببینیم چطور می توانیم با تغییر طرز فکر خود گفتگوهایمان را اصلاح کنیم. نکته ای بسیار جالب این است که همه ما این توان بالقوه را داریم که به بالاترین سطح عملکرد برسیم، به شرط آنکه انگیزه کافی داشته باشیم تا علاقه مان را به استعداد تبدیل کنیم.