ناصرخسرو قبادیانی: شاعر، نویسنده، فیلسوف و جهانگرد
در سال 394 هجری در روستای قبادیان از توابع بلخ (که در آن روزگار بخشی از ایران بود) کودکی چشم به جهان گشود که اندیشه و نگاهش به جهان، تغییری بزرگ در ادبیات، حکمت و فلسفه به وجود آورد. حکیم ناصر بن خسرو بن حارث القبادیانی بلخی مروزی در خانواده ای دبیر و نویسنده که عهده دار مشاغل دیوانی و از ثروت و مکنت کافی برخوردار بودند، پرورش یافت.
از همان دوران کودکی همانند بسیاری از نوابغ، به فراگیری دانش ها و فنون و ادبیات علاقه مند بود و در جوانی در بسیاری از دانش های عقلی و نقلی، مانند ریاضیات و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام و حکمت در حد خود به استادی رسید. استعداد و شهرت خانوادگی، بسیار زود، پای او را به دربار سلاطین غزنوی باز کرد و با سمت دبیری و اختیاردار و متصرف اموال و اعمال سلطانی جایگاه خانوادگی خود را حفظ کرد.
در این مقاله شما می توانید با بخشی از زندگی ناصرخسرو آشنا شوید.
با پایان یافتن حکومت غزنویان و افتادن بلخ به دست سلجوقیان، ناصرخسرو هم به خدمت آنان درآمد و راهی مرو شد. در همین دوران خدمت به سلاطین بود که از طبع و استعداد فراوان خود در شاعری برای تقرب بیشتر نزد بزرگان استفاده کرد و مانند بیشتر شعرای درباری به مدح شاهان پرداخت.
آسایش و راحتی و توجه بسیار درباریان، ناصرخسرو را به باده گساری و خوش گذرانی کشاند، اما این نوع گذران زندگی عاقبت او را دچار سرخوردگی و بیهودگی کرد و در پی یافتن حقیقت وجود برآمد. پاسخ هایی که او به دنبالش بود، از جمله دلیل خلقت و پایه و اساس احکام و ظاهر و باطن، او را پیش از گذشته دچار سرگشتگی کرد. یک ماه تمام به شراب خوارگی روی آورد تا اینکه شبی خوابی دید؛ خوابی که زندگی او را کاملاً دگرگون کرد.
او در ابتدای سفرنامه اش این گونه تعریف کرده است که: «شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفتی: چندخواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر. من جواب گفتم که حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند. جواب داد که در بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد، حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید. گفتم که من این را از کجا آرم؟ گفت: جوینده، یابنده باشد و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت؛ چون از خواب بیدار شدم، آن حال تمام بر یادم بود و بر من کار کرد. با خود گفتم که از خواب دوشین بیدار شدم، اکنون باید که از خواب چهل ساله نیز بیدار شوم. اندیشیدم که تا همه افعال و اعمال خود بدل نکنم، فرج نیابم.»
ناصرخسرو پس از این رویا، دچار تحولی روحی شَدیدی شد و باده گساری و شغل دیوانی را ترک کرد و در 23 شعبان 437 هجری راهی حج شد. این سفر که از مرو و راه نیشابور آغاز شده بود به بیت المقدس و مصر ختم شد. مصر در آن زمان تحت حکومت خلفای فاطمی بود و ملاقات ناصرخسرو با خلیفه فاطمی – المستنصربالله – موجبات گرویدن او به مذهب اسماعیلی را رقم زد.
پس از سه سال، ناصرخسرو در سال 441 مصر را ترک کرده، بار دیگر راهی مکه شد و پس از گذاردن حج در 26 جمادی الثانی 444 هجری به بلخ بازگشت. فعالیت های مذهبی و هواداری آشکار او از مذهب اسماعیلی، دشمنی علمای اهل سنت و حکام سلجوقی را در پی داشت و ناصرخسرو ناچار بلخ را ترک کرد و از طریق نیشابور و مازندران به یمگان در بدخشان که شهری استوار در میان کوه ها بود، پناه برد. به نظر می آید که او تا آخر عمرش در یمگان اقامت کرد و پس از مرگش حدود سال 481، پیکرش را در همین شهر به خاک سپردند.
اشعار ناصرخسرو
ناصرخسرو را باید شاعری توانا و سخن سرایی بی همتا به ویژه در قصیده سرایی دانست که سبک خراسانی را آشکارا بکار می برد. آگاهی و دانش و علاقه او به فلسفه، ریاضیات، نجوم، جبر و مقابله و مذاهب گوناگون، در استفاده به موقع و ماهرانه او از اصطلاحات این علوم در اشعار و نوشته هایش به خوبی دیده می شود که این از جمله خصایص ویژه اشعار و نوشته های ناصرخسرو است. همچنان که توجه و استفاده فراوان او از تشبیهات و پرداختن به مسائل دینی و قرآنی از دیگر ویژگی های اشعار او است.
سفرنامه نویسی
هر چند ناصرخسرو شاعری توانا و حکیم و نویسنده ای پُر مایه است، اما نباید از خاطر دور داشت که عامل اصلی معروفیت او، تبحرش در سفرنامه نویسی است. حاصل سفر و سیر و سلوک هفت ساله او (437 تا 444 هجری) در ایران، آسیای صغیر، شامات، مصر و عربستان شاهکاری است خواندنی. این کتاب که ظاهراً اولین اثر غیر منظوم ناصرخسرو است، نثری روان، ساده و به یاد ماندنی دارد.
سفرنامه ناصرخسرو تنها گزارش یک سفر نیست، دایره المعارفی است از اطلاعات جغرافیایی، تاریخی، آداب و رسوم و فرهنگ و زبان مردمان نواحی گوناگون، اما آنچه گفته شد تمام ویژگی های این کتاب و مولف آن نیست. ناصرخسرو در سفرنامه خود، با دقت و وسواسی باور نکردنی به ثبت و شرح شرایط اجتماعی، معماری خانه ها و شهرها، مسافت شهرها، محصولات کشاورزی، تجارت و هر آنچه دیده و شنیده، پرداخته است. همچنین باید یادآور شد که این سفرنامه، واژه نامه ای است از لغات و اصطلاحات زیبای فارسی.
به نظر می آید که سیاحت نامه ناصرخسرو که امروز در دست است، خلاصه ای از یک متن اصلی است که دیگر وجود ندارد. ناصرخسرو در ابتدای سفرنامه، نام خود را ابومعین یا معین الدین نامیده است.
منابع
مقاله علمی و آموزشی «ناصرخسرو قبادیانی: شاعر، نویسنده، فیلسوف و جهانگرد»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری، ترجمه و نگارش هیئت تحریریه علمی پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد.