یادمان باشد که حذف آخرین گزینه است!

فرض کنید شما مدیر یک مجموعه شده اید؛ مجموعه ای شامل کارگران و کارمندان جوان و پیر، تحصیل کرده و کم سواد، فعال و تنبل و…. روش مدیریت شما در این مجموعه چگونه خواهد بود؟ یعنی تیم درهم و به هم ریخته ای را که به شما داده اند، چگونه مدیریت خواهید کرد؟

معمولاً 3 پنجره یا دیدگاه بیشتر مورد توجه مدیران تازه کار قرار می گیرد:

  1. همینطوری با همین افراد کار را ادامه داده و اجازه می دهیم افراد ناکارآمد با خراب کردن شرایط و اوضاع به مرور مجموعه را متلاشی و منحل کنند. در واقع ما در این روش هیچ تغییری در سیستم اعمال نمی کنیم و فقط به نگه داشتن شرایط در همین وضعیتی که هست، فکر می کنیم و بدیهی است که در این حالت کنترل اوضاع در دست خود اعضا است و آنها هستند که اهداف مدیریتی مجموعه را تعیین می کنند.
  2. در روش دوم شما از بین اطرافیان و کسانی که در مجموعه هستند، اعضای گروه جانشین و معاون انتخاب می کنید و درست شبیه مدارس قدیمی که بچه های تخس و قد بلند و قلدر را به عنوان مبصر انتخاب می کردند تا بقیه را مدیریت کنند، شما هم رابطه خود را با کارمندان قطع کرده و فقط به برگزاری جلسات هماهنگی و نشست های روزانه و هفتگی با معاونین خود قناعت می کنید. اینکه معاونین شما چگونه مجموعه های تابعه خود را مدیریت می کنند، در روش دوم دغدغه شما نیست و شما فقط به میزان درآمد آخر ماه بخش مالی شرکت کار دارید و بس!
  3. روش سوم بر مبنای حذف و اخراج استوار است. شما در این روش فقط دنبال سفیدها می گردید و هر کسی را که رگه یا لکه سیاهی در کارنامه کاری خود داشت، با بی رحمی از امتیازات محروم یا اخراج می کنید. این شیوه خشن پاکسازی مجموعه ها از افراد ناکارآمد به ظاهر روشی منطقی و جذاب به نظر می رسد، اما وقتی خوب دقت کنیم، می بینیم که آدم سفیدِ سفید هرگز وجود ندارد و هر کارمندی یک رگه خاکستری و حتی یک لکه سیاه در سوابق خود دارد و این یعنی در عمل با روش حذف، مجموعه بتدریج از افراد کارآمد یا حداقل کار راه انداز خالی می شود و در نهایت کل مجموعه به خاطر نداشتن نیروهای مناسب در جایگاه های خالی ناکارآمد می گردد.

پنجره چهارمی که در این مواقع می تواند بسیار مفید و چاره ساز باشد، حفظ سیستم و مجموعه موجود و ادامه مسیر با همین افراد فعلی و همزمان کار کردن روی نفرات ضعیف و کم بهره برای تقویت توان کاری آنها و در واقع سفید کردن تدریجی سیاه ها و خاکستری از طریق اصلاح رنگ و تزریق سفیدی بیشتر است. به عبارتی اگر مدیر و مالک یک کسب و کار هستید، صرف نظر از تعداد نیروی کاری که دارید (چه یک نفر و چه چند صد نفر)، اگر فردی از این نیروهای کار در جایگاه خودش موفق عمل نمی کند، الزاماً نیاز نیست که آن فرد با خشونت حذف و اخراج شود.

در واقع این هنر مدیر است که باید جایگاه درست هر فرد را با توجه به توانمندی اش کشف کند. به عنوان یک واقعیت غیر قابل انکار باید پذیرفت که به هر حال هر انسانی توانایی های منحصر به فرد خود را دارد؛ توانمندی هایی که قابل جایگزینی و حذف نیست و اخراج کورکورانه نیروهای انسانی، بسیاری اوقات به معنای محروم کردن دائمی مجموعه از قابلیت ها و ظرفیت های آدم هایی است که در نگاه اول به اندازه کافی با استانداردهای ما همخوان و همنوا نیستند.

پنجره چهارم، پنجره ترمیم است و می گوید: «اگر گوشه ای از یک فرش گران قیمت خراب شد، کل فرش را زیر قیمت به سمساری نفروش؛ کافی است آن را به کارگاه مرمت فرش بسپاری تا استاد مرمت کار، با حوصله و شکیبایی، بخش از بین رفته را بازسازی و ترمیم کند. یا اگر همسرتان خطایی مرتکب شد، کل پیوند زناشویی را با طلاق از بین نبرید و به او فرصت دهید تا شعر و شعور و احساس خط خطی شده اش را دوباره پیدا کند و سر زندگی اش برگردد.»

پنجره چهارم را می توان پنجره «مدارا + اغماض» هم نامید. به عبارتی، راه حلی که ارائه می دهد، بسیار ساده است: «وقتی به عضو یا عنصری ناجور و ناهمگن و ناساز در مجموعه و تشکیلات تحت امر خود رسیدی، صبور باش و طریق مدارا و سازش پیشه کن و از خطاها و اشتباهات فرد ناهمساز تا حد امکان چشم پوشی کن تا اینکه موفق شوی راهی برای آشکار کردن و استفاده از ظرفیت های یکتا و منحصر به فرد آن شخص برای مجموعه ای پیدا کنی که می تواند یک خانواده یا یک شرکت چند ملیتی بزرگ باشد.»

منابع

مقاله علمی و آموزشی «یادمان باشد که حذف آخرین گزینه است!»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری و نگارش هیئت تحریریه علمی پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد. در این راستا مقاله احمد حلت، به عنوان منبع اصلی مورد استفاده قرار گرفته است.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا