معرفی و خلاصه کتاب هوش گفتگو
کتاب هوش گفتگو؛ خلق فضای اعتماد و کسب نتایج خارق العاده (Conversational Intelligence: How Great Leaders Build Trust and Get Extraordinary Results) نوشته جودیث گلیسر (Judith E. Glaser) در سال 2013 منتشر شده است و توضیح می دهد که گفتگو در خلق فضای مثبت در سازمان ها نقش بسیار کلیدی دارد.
ارتقاء به سطح بالاتری از عظمت و بزرگی، به فرهنگ ما بستگی دارد، فرهنگ ما به خودی خود به کیفیت روابط مان وابسته است و کیفیت روابط به کیفیت گفتگوهای ما ارتباط مستقیم دارد. همه چیز از طریق گفتگو اتفاق می افتد.
جودیث گلیسر، کتاب را با این مفهوم شروع می کند که چرا داشتن هوش اجتماعی برای خلق فضای اعتماد مورد نیاز است. سپس نشان می دهد که چگونه می توانیم در موقعیت های مختلف زندگی، گفتگوهای مناسب داشته باشیم و در پایان به ما می آموزد که چگونه می توان این سطح جدید گفتگو را در میان تیم ها ایجاد و حفظ کرد.
در کتاب هوش گفتگو، اطلاعات کاربردی فوق العاده ای ارائه می شود که نشان می دهد چطور می توانیم فرآیندهای صحیح گفتگو را در زندگی بکار بگیریم. در ادامه شما می توانید خلاصه کتاب هوش گفتگو را مطالعه نمایید.
گفتگو خطی نیست، ما در گفتگو جاهای خالی را پُر می کنیم.
آنچه می گوییم؛ آنچه می شنویم، منظوری که از آن حرف داریم، و احساسی که بعد از گفتن آن حرف پیدا می کنیم ممکن است کاملاً با هم متفاوت بوده و در زمان های مختلف بروز پیدا کنند. وقتی حرفی که می زنیم، حرفی که می شنویم و آنچه منظورمان است با هم یکسان نیستند، ما به درون ذهن خود پناه می بریم و داستان هایی می سازیم که به ما کمک می کنند تا این تفاوت ها و تناقض ها را حل و فصل کنیم.
وجود اعتماد ضروری و کلیدی است، برای اینکه به افراد کمک کند تا از طریق گفتگو با هم ارتباط برقرار کنند. تمام انسان ها نسبت به یکدیگر واکنش های شیمیایی عصبی نشان می دهند: «ما می توانیم به دیگران انرژی بدهیم و آنها هم می توانند سطح انرژی ما را بالا ببرند.» این بدان معنا است که ما اغلب در مورد افرادی که با آنها صحبت می کنیم تصمیمات لحظه ای می گیریم و آنها را به سرعت ارزیابی و تحلیل می کنیم و کیفیت این تصمیمات و قضاوت ها بستگی به این دارد که آیا می توانیم به فرد مقابل خود اعتماد کنیم یا نه. پیش فرض های ما درباره شخص مقابل می تواند تحت تاثیر خاطرات گذشته ما از آن فرد، ایده ها، باورها و سایر موضوعاتی باشد که در ذهن خود می سازیم.
همزمان با این موضوع سعی می کنیم تشخیص دهیم که آیا می توانیم با آن فرد ارتباط متقابلی داشته باشیم یا نه، و آیا می توانیم با هم ارتباط موثری ایجاد کرده و از طریق این گفتگو، ارزش مشترکی خلق کنیم. این تصمیم گیری ظرف حدود 0.07 ثانیه اتفاق می افتد و می تواند تا حدی زیادی ماهیت و کیفیت گفتگوهای ما را تحت تاثیر قرار دهد. اگر به آن شخص اعتماد داشته باشیم، احساس امنیت می کنیم و می توانیم آزادانه دیدگاه های خود را با او در میان بگذاریم. جایی که عدم اعتماد باشد، خاموش می مانیم و بر اساس فرضیه های خودمان عمل می کنیم.
قلب مفاهیم ارائه شده در این کتاب، موضوع داشبورد گفتگو است. به معنای تشخیص سه سطح از گفتگو که در آن سطح سه، بهترین حالت برای خلق فضای اعتماد است.
- سطح 1 – تعاملی: افراد در این سطح اطلاعاتی را با هم تبادل می کنند، اطلاعات قبلی را بروز کرده و واقعیت هایی را به هم انتقال می دهند تا بتوانند متوجه شوند که آیا هر دو طرف در جایگاه و شرایط یکسانی قرار دارند یا نه. در این وضعیت، اعتماد زیادی بین دو طرف وجود نداشته و هر دو، روی این موضوع متمرکز هستند که برای تایید دیدگاه های خود، باید از طرف مقابل چه دریافت کنند.
- سطح 2 – جایگاهی: در این سطح، افراد به دنبال چیزی هستند که قصد دارند دریافت کنند و می خواهند مطمئن شوند که آیا می توانند روی شخص مقابل تاثیر بگذارند و دیدگاه های خود را به او منتقل کنند یا نه. در این سطح، اعتماد مشروط است که این موضوع می تواند سطح عدم اطمینان را بالا برده و در نتیجه شبکه های عصبی شیمیایی مربوط به وضعیت ترس را تحریک می کند.
- سطح 3 – تحولی: افرادی که در این سطح با هم گفتگو می کنند، هم به دنبال انتقال دیدگاه های خود بوده و هم می خواهند بدانند دیدگاه های طرف مقابل نسبت به موضوع مورد نظر چیست؛ در این حالت افراد با هم همکاری می کنند و می توانند به موفقیت های مشترک بزرگتری برسند.
شما می توانید گفتگوهای خود را معماری کنید.
گفتگوها مانند آئین هایی هستند که آنها را در فرهنگ و ارتباطات خود اجرا می کنیم و این آئین ها به ما کمک می کنند تا ارتباطات و تعاملات خود را با دیگران بسازیم. هر یک از آئین ها جایگاهی داشته و می تواند ارتباطات و تعاملات ما را تقویت یا تضعیف کند. آئین های گفتگو آن کارهایی هستند که هنگام صحبت کردن انجام می دهیم.
گلیسر معتقد است گفتگوهای ما می تواند طوری ساخته شود که باعث ایجاد اعتماد متقابل بیشتر شده و رسیدن به موفقیت را برای دو طرف آسان تر کند و می گوید ما می توانیم آئین های جدیدی را بکار بگیریم تا گفتگوهایمان تسهیل شود. در چنین گفتگوهایی افراد به دیدگاه های یکدیگر احترام گذاشته و در نتیجه فضای گفتگوی مناسبی را با هم خلق می کنند که در آن «هر دو نفر روی افکار، ایده ها و سیستم اعتقادی یکدیگر تاثیر می گذارند». هر یک از دو طرف به جای اینکه طرف مقابل را متقاعد کند که موضوع را از دیدگاه او ببیند، سعی می کند کمک کند تا واقعیت مشترکی خلق کنند.
شما می توانید گفتگوهای خود را رهبری کنید.
در مقابل، گفتگوهای غیر موثر زمانی اتفاق می افتند که هر یک از دو طرف قصد دارد حرف خود را بزند و در گفتگو بر شخص مقابل برتری پیدا کند، که نتیجه این حالت، چندین مونولوگ خواهد بود و نه دیالوگ (گفتگو). این وضعیت به دلیل وجود نقاط کور گفتگو ایجاد می شود، یعنی افراد هر کدام موضوع را از دیدگاه خودشان می بینند، و تلاش نمی کنند تا به موضوع از دیدگاه طرف مقابل هم نگاه کنند. 5 مورد از نمونه های چنین شرایطی را در ادامه می خوانیم:
- فرض اینکه دیگران موضوع را مثل ما می بینند و احساس می کنند و افکار مشابه ما دارند، که این موضوع باعث می شود تلاشی برای دیدن شرایط از دیدگاه طرف مقابل نداشته باشیم.
- درک نکردن این موضوع که ترس، اعتماد و عدم اعتماد روی نگاه و تفسیر ما از موقعیت تاثیر می گذارد.
- عدم توانایی در دیدن شرایط از دیدگاه طرف مقابل وقتی که در شرایط ترس یا ناراحتی هستیم.
- فرض اینکه ما حرف های دیگران را به خاطر داریم، در حالی که ما تنها نظر خودمان را درباره حرف های دیگران به یاد می آوریم.
- فرض اینکه مفهوم یک کلام در ذهن شخص گوینده بر می آید، در حالی که مفهوم در ذهن شخص شنونده نهفته است.