استراتژی چیست و چگونه اجرا میشود؟
به احتمال زیاد، در محیط کار، اصطلاحی به نام استراتژی زیاد به گوشتان خورده است.
آیا میدانید استراتژی دقیقاً به چه معناست؟ آیا میدانید برای رسیدن به موفقیت، لازم است سه سطح مختلف از استراتژی در سازمان پیادهسازی شود؟
در این مقاله، قصد داریم: 1) چند تعریف معتبر که در مورد استراتژی مطرح شده را با هم مورد بررسی قرار دهیم. 2) سه سطح مختلف آن، یعنی استراتژی شرکتی، استراتژی واحد تجاری و استراتژی تیمی را نیز مرور کنیم. 3) همچنین مزایای اتخاذ استراتژی در سازمان را با شما در میان میگذاریم. 4) روش تعیین و اجرای استراتژی در سازمان را به صورت گام به گام به شما آموزش میدهیم.
استراتژی چیست؟
سالیان سال است که رهبران و تئوریستینهای کسبوکار، در مورد مبحث استراتژی تحقیق میکنند. با این حال، هنوز که هنوز است، جواب قاطعی برای این پرسش که «استراتژی چیست؟» وجود ندارد.
یکی از دلایل این است که مردم در مورد استراتژی، باورها و تفکرات متفاوتی دارند.
به عنوان نمونه، برخی افراد بر این باورند که باید زمان حال را به دقت تحلیل کنند، تغییرات بازار یا صنعت را پیشبینی نمایند و بر مبنای آنها، برای موفقیت در آینده استراتژی بنویسند. برخی دیگر معتقدند پیشبینی آینده کار دشواری است و ترجیح میدهند استراتژی خود را به شکل اصولی و ارگانیک تبیین کنند.
Gerry Johnson و Kevan Scholes نویسندگان کتابی به نام «شناسایی استراتژی شرکتی» هستند. آنها در کتاب خود نوشتهاند: استراتژی، جهت و مقیاس یک سازمان را در طولانیمدت مشخص میکند. آنها معتقدند استراتژی، باید تعیین کند که منابع چگونه تخصیص داده شوند تا به نیازهای بازار و ذینفعان پاسخ داده شود.
Michael Porter یک متخصص استراتژی و استاد مدرسه کسبوکار هاروارد است. او اشاره میکند که تعریف جایگاه سازمان، مستلزم استراتژی است. این استراتژی است که تعیین میکند منابع، مهارتها و شایستگیهای سازمان چگونه باید با هم ترکیب شوند تا مزایای رقابتی را برای سازمان به همراه داشته باشند.
برای موفقیت در بازار، برنامهریزی از اهمیت بالایی برخوردار است. سازمانها باید قدرت پیشبینی داشته باشند. از فرصتهای موجود به نحو احسن بهره ببرند و خودشان را از تمامی جنبهها برای موفقیت آماده سازند.
برای کسب آگاهی بیشتر، مقاله آموزشی تعریف استراتژیست را مطالعه کنید.
اغلب سازمانهای موفق و کارآمد، از یک استراتژی شرکتی پیروی میکنند تا به تصویر بزرگی که برای خود ساختهاند، دست پیدا کنند. هر واحد تجاری که درون این سازمانها قرار دارد، از یک استراتژی تجاری مجزا برخوردار است که توسط رهبران آن واحد تعیین میشود و نحوه رقابت در بازار هدف آن واحد را معین میسازد.
به همین ترتیب، تیمهای موجود در هر واحد نیز باید استراتژی خودشان را داشته باشند تا بتوانند با انجام فعالیتهای روزانه خود، به سازمان کمک کنند تا در مسیر صحیح پیش برود.
در هر یک از سه سطح گفته شده، یک تعریف مشترک برای استراتژی وجود دارد و آن عبارت است از: «تعیین روش موفقیت در دوره زمانی مشخص پیش رو.»
در ادامه مقاله، نگاهی عمیقتر خواهیم داشت بر هر سه سطح مختلف استراتژی، یعنی استراتژیهای شرکتی، تجاری و تیمی.
اگر به این موضوع علاقمندید، مقاله مدیریت سازمان را نیز بخوانید.
استراتژی شرکتی
استراتژی شرکتی عبارت است از استراتژی کلی سازمان، که تمامی واحدهای تجاری فعال در بازارهای مختلف را شامل میشود. این استراتژی شرکتی است که مشخص میکند سازمان، به چه نحوی از ارزش واحدهای تجاری خودش پشتیبانی میکند و آنها را ارتقا میبخشد. استراتژی شرکتی با این هدف تبیین میشود که به این پرسش پاسخ دهد: «ما چگونه میتوانیم ساختار کلی کسبوکارمان را شکل دهیم، بطوریکه بخشهای مهم سازمان در همکاری با هم بتوانند ارزش بالاتری ایجاد نمایند؟»
شرکتها زمانی میتوانند این کار را انجام دهند که قابلیتهایی اثرگذار را به بخش داخلی خود افزوده باشند. فناوریها و منابع موجود را به درستی بین واحدهای تجاری مختلف تقسیم کرده باشند. در بهصرفهترین شکل ممکن نسبت به جذب سرمایه اقدام کرده باشند و یک برند قوی شرکتی ایجاد کرده و آن را پرورش داده باشند.
بنابراین، در این سطح از استراتژی، ما به این فکر هستیم که چگونه باید بین واحدهای تجاری داخل شرکت ارتباط برقرار کنیم و چگونه باید منابع مختلف را به کار بگیریم تا به ماکزیمم ارزش ممکن دست یابیم.
وقتی در مرحله تعیین استراتژی در سطح شرکتی هستیم، باید طراحی سازمان را نیز مدنظر قرار دهیم. نحوه ساختاربندی تجارت، تعیین وظایف افرادی که در آن مشغول به کارند و منابعی که در شرکت صرف میشوند، بر مزایای رقابتی شرکت تاثیرگذارند و میزان موفقیت در دستیابی به اهداف استراتژیک را تعیین میکنند.
استراتژی واحد تجاری
استراتژی در سطح واحد تجاری، به تعیین روش رقابت در بازارهای مختلف اشاره دارد و در پاسخ به این پرسش تبیین میشود که: «در بازار چگونه موفق شویم؟»
لازم به ذکر است که این استراتژی باید با اهداف مشخص شده در استراتژی شرکتی همخوانی داشته باشد.
یکی از نقاط شروع عالی برای توسعه استراتژی در واحد تجاری، عبارت است از تجزیهوتحلیل رقابتی. بدین منظور، باید به نقاط قوت اصلیمان فکر کنیم و روش پاسخ دادن به نیازهای مشتری در بهترین شکل ممکن را بیابیم.
نکته: در کسبوکارهای کوچک، این احتمال وجود دارد که استراتژی شرکتی و استراتژی تجاری یکسان باشند یا با یکدیگر همپوشانی داشته باشند. اما در صورتی که سازمان در بازارهای مختلفی حضور داشته باشد، هر واحد تجاری به شکل مجزا باید در مورد مسیر استراتژیک خود تمهیداتی بیندیشد. آنچه اهمیت بالایی دارد و نباید از آن غافل شد، این است که استراتژی هر واحد تجاری باید با استراتژی کلی شرکت همخوانی داشته باشد. رعایت این نکته زمانی حیاتی میشود که برند کلی شرکت از اهمیت بالایی برخوردار باشد.
افرادی که در یک واحد کار میکنند، باید بتوانند بین استراتژی تجاری و کاری که انجام میدهند، ارتباطی مستقیم برقرار کنند. زمانی که کارمندان هر یک از واحدهای تجاری درک کنند که جایگاه شغلی آنها چه تاثیری در موفقیت شرکت دارد، انگیزه پیدا خواهند کرد و با بهرهوری بالاتری در محیط کار به فعالیت مشغول خواهند شد. به همین دلیل، ارائه یک تعریف روشن از ماموریتها، دیدگاه و ارزشهای واحدهای تجاری از اهمیت بالایی برخوردار است.
اگر به این موضوع علاقمندید، مقاله 15 ترفند کلیدی برای رقم زدن یک تجارت موفق را بشناسید را نیز بخوانید.
استراتژی تیمی
اجرای موفق استراتژیهای شرکتی و تجاری، مستلزم این است که تیمهای موجود در سازمان توانایی همکاری سازنده با یکدیگر را داشته باشند. هر یک از تیمها نقش متفاوتی در موفقیت شرکت دارند. از این رو باید استراتژی مشخصی برای خودشان داشته باشند که استراتژی تیمی نامیده میشود.
استراتژی تیمی باید مستقیماً به موفقیت استراتژیهای واحد تجاری و شرکتی بیانجامد. بدین معنا که تمامی سطوح استراتژی باید همافزایی داشته باشند و در هماهنگی با یکدیگر، به موفقیت سازمان منتهی شوند.
اینجاست که باید مرزها و اهداف تیم را مشخص کنیم و به کمک تکنیکهایی از قبیل مدیریت بر مبنای هدف یا همان MBO و شاخصهای کلیدی عملکرد، به مدیریت روشهای دستیابی به این اهداف بپردازیم.
اعضای تیم باید در بهینهترین شکل ممکن در مسیر دستیابی به اهداف استراتژیک تعیین شده توسط سطوح بالاتر سازمان حرکت کنند. بنابراین، یکی از عناصر مهم استراتژی تیمی، تعریف و پیادهسازی فعالیتهای لازم برای دستیابی به آن اهداف است. فعالیتهایی از قبیل بهینهسازی مدیریت تامین کنندگان، کیفیت و تعالی عملیاتی، جزو فاکتورهای مهم در ایجاد و اجرای یک استراتژی تیمی موثر هستند.
اگر به این موضوع علاقمندید، مقاله به عنوان مدیر کسبوکار، چگونه میتوانید یک محیط کار حرفهای در سازمانتان ایجاد کنید؟ را نیز بخوانید.
داشتن استراتژی شفاف و متمرکز، همان چیزی است که شرکت شما را به موفقیت میرساند. بدون داشتن استراتژی، احتمال دوبارهکاریها و شکستهای شما بالا خواهد رفت.
7 نقش مهم استراتژی در موفقیت سازمان
1) توانایی انجام برنامهریزی موثر
ایجاد یک برنامه عملیاتی و پیروی از آن، یکی از الزاماتی است که مدیریت شرکت باید انجام دهد. بیشتر اوقات، مدیران برنامههای عملیاتیشان را با نگاه به گذشته ایجاد کنند و از توجه کردن به آینده غافل میمانند. اما به عنوان یک نکته، به خاطر داشته باشید: اگر تصویر شفافی از چیزی که میخواهیم در آینده به آن برسیم، نداشته باشیم، وارد موضع انفعال خواهیم شد و از رویکرد کنشگرایانه غافل خواهیم ماند. پیش از تهیه برنامه عملیاتی، حتماً یک چشمانداز بلندمدت 3 الی 5 ساله از شرکت ترسیم کنید، با انجام این کار، برنامه عملیاتی شما به سکوی پرتابی به سمت اهداف بلندمدتتان تبدیل خواهد شد.
2) شناسایی نقاط ضعف و قوت
به عنوان یک مدیر کسبوکار، ممکن است تصور کنید تمامی نقاط ضعف و قوت کسبوکارتان را میدانید. بله این موضوع تا حد زیادی درست است، ولی آیا توانستهاید از نقاط قوت (مزایای رقابتی) کسبوکارتان در نهایت قدرت استفاده کنید؟ آیا در به حداقل رساندن نقاط ضعف کسبوکارتان عملکرد قابلقبولی داشتهاید؟
داشتن استراتژی، کمک میکند تا سطح شناخت شما از کسبوکارتان بالا برود و کانون توجه شما، به سمت فعالیتهایی جلب شود که سازمان شما را موفقتر از قبل میسازد.
3) پیشبینی دانش و مهارتهای مورد نیاز
اگر بهروشنی بدانید که در طولانیمدت، کسبوکارتان را به سمت چه مقصدی راهنمایی خواهید کرد، بهتر میتوانید در مورد استعدادها و مهارتهایی که برای دستیابی به اهداف ضروری هستند، تصمیمگیری انجام بدهید. در طراحی سازمانی، استراتژی مرجع تصمیمگیریها محسوب میشود. اگر به شکل فعالانه، دانش و مهارتهای جدید مورد نیاز را شناسایی و استخدام کنید، سریعتر میتوانید سازمانتان را در جهت رسیدن به اهداف مطلوب آینده به پیش برانید.
4) تصمیمگیری بهتر در تخصیص منابع
یک واقعیت در تمامی شرکتها، فارغ از اندازه آنها، مشابه است، این واقعیت بدین شرح است: منابع محدود هستند. همه مدیران و صاحبان کسبوکار آرزو دارند که کاش به ذخیرهای نامتناهی از منابع دسترسی داشتند، ولی این اتفاق شدنی نیست. استراتژی، کلید انتخابهاست. به کمک استراتژی میتوانید تعیین کنید در آینده کدام محصول، خدمت و بازار را انتخاب خواهید کرد، چه مسیرهایی را در پیش خواهید گرفت و از چه کارهایی اجتناب خواهید کرد. این قبیل از تصمیمها، به شما یاری میکنند تا اطمینان حاصل کنید که منابع محدودتان، در راستای دستیابی به نویدبخشترین فرصتها به کار گرفته شدهاند و بیشترین بازدهی را برای کسبوکار به همراه خواهند داشت.
5) واکنش موثر به تغییرات محیطی
تعداد زیادی از مدیران اجرایی، به دقت بررسی نمیکنند که شرایط محیط بیرونی، چه تاثیری (مثبت یا منفی) بر عملکرد سازمانشان خواهد داشت. منظورمان این نیست که رهبران با مشتریانشان هماهنگ نیستند و از فضای رقابتی بیاطلاعاند. سوال اصلی اینجاست که آیا مدیران، دادههای محیط اطرافشان را تجزیهوتحلیل میکنند یا خیر. با آگاهی در مورد تغییرات احتمالی بازار یا صنعت و کسب آمادگی در برابر آن تغییرات، غافگیر نخواهید شد و خواهید توانست در برابر هر تغییری، واکنش مناسب از خودتان نشان بدهید.
6) همگام شدن با روندهای صنعت
یک استراتژی میتواند روندها و فرصتهای آینده را برای صاحب کسبوکار روشن کند. با کسب آگاهی از این روندها، میتوان تاکتیک مناسب را در پیش گرفت.
7) ارتقای سطح ارتباطات و تعهدات
همانگونه که پیشتر اشاره کردیم، اتخاذ استراتژی کمک میکند تا چشمانداز آینده کسبوکار شناسایی شود. با روشن شدن چشمانداز، هماهنگی نیروهای درون سازمان افزایش پیدا میکند و میزان تعهد به کار، در تمامی سطوح سازمان بالا میرود.
اگر به این موضوع علاقمندید، مقاله آموزشی مدیریت استراتژیک را مطالعه کنید.
چگونه برای سازمانمان استراتژی مشخص کنیم؟
تفاوتی ندارد هدف شما تعیین اولویتهای جدید برای کسبوکار باشد یا ترسیم برنامههایی برای رشد، تعیین نقشه راه یک محصول یا برنامهریزی برای انجام سرمایهگذاری. در هر حالت، شما به یک استراتژی نیاز خواهید داشت. با توجه به مزایای داشتن استراتژی، که در بخش قبل به آن اشاره کردیم، دیگر تقریباً هر مدیر یا صاحب کسبوکاری میداند که باید برای سازمانش استراتژی تعیین کند. اما روش تعیین استراتژی چگونه است؟
ما در این بخش، شش گام ساده برای تبیین و اجرای یک استراتژی موثر را برایتان توضیح میدهیم:
1) اطلاعات جمعآوری کنید.
تعیین مسیر آینده، مستلزم این است که بدانید در حال حاضر، کجای راه قرار دارید. بنابراین، در گام اول، نگاهی بر عملکرد گذشتهتان بیندازید، بخشهایی که در آن پیشرفت خوبی داشتهاید را شناسایی کنید. همپنین حوزههایی که میتوانید در آنها بهتر ظاهر بشوید را مشخص کنید.
با نگاه به داخل سازمان، نقاط ضعف و قوتتان را مشخص کنید و با بررسی فاکتورهای خارجی، فرصتها و تهدیدهای موجود را شناسایی کنید. حوزههای اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیکی، فنی، حقوقی و محیطی را ارزیابی کنید و از خودتان بپرسید: «چه فرصتها و تهدیدهایی ممکن است در هر یک از این حوزهها وجود داشته باشد؟» مهمترین بخش فرآیند، انتخاب مَراجع صحیح برای دریافت اطلاعات است. اگر افراد و منابع متناسب را انتخاب کنید، میتوانید مطمئن باشید که اطلاعات موثقی بدست خواهید آورد.
2) یک بیانیه چشمانداز مشخص کنید.
این چشمانداز باید مسیر و اهداف بلندمدت سازمان برای آینده را مشخص کند. در این مرحله، اهداف و ارزشهای سازمانتان را به شکل شفاف، مشخص کنید. متخصصان کسبوکار بحثها و مباحت زیادی انجام دادهاند در مورد اینکه آیا ابتدا باید بیانیه چشمانداز را مشخص کنیم یا بیانیه ماموریت را (گام شماره سه را ببینید). اما در عمل، شما میتوانید هر دو کار را همزمان با هم پیش ببرید.
3) یک بیانیه ماموریت مشخص کنید.
بیانیه ماموریت نیز همانند بیانیه چشمانداز، اهداف کسبوکار را به تصویر میکشد. وجه تمایز بیانیه ماموریت با بیانیه چشمانداز، در این است که هنگام تبیین بیانیه ماموریت، اولویتهای اساسی سازمان را نیز باید روشن کرد. به منظور تعیین بیانیه ماموریت، باید اقدامات کوتاهمدت لازم برای رسیدن به چشمانداز را تعیین کنید.
برای تبیین بیانیه چشمانداز، از خودتان بپرسید: «طی 5 سال آینده میخواهیم به کجا برسیم؟» و برای تعیین بیانیه ماموریت، سعی کنید برای سوالات زیر پاسخ مناسبی پیدا کنید:
- ما چه کارهایی انجام میدهیم؟
- این کارها را چگونه انجام میدهیم؟
- این کارها را برای چه کسی انجام میدهیم؟
- با انجام این کارها، چه ارزشی خلق میکنیم؟
4) اهداف استراتژیکتان را مشخص کنید.
در این مرحله، میبایست مجموعهای از اهداف سطح بالا را برای تمامی حوزههای کسبوکارتان تعیین نمایید. این اهداف باید با اولویتهای سازمان هماهنگی داشته باشند و در راستای برنامههای تعیین شده برای چشمانداز و ماموریت شرکت باشند.
در این مرحله، با مراجعه به مرحله یک، نقاط ضعف و قوتتان را نیز در اهدافتان بگنجانید.
نکته: اهداف استراتژیک شما باید از نوع SMART باشند. منظور از اهدافSMART این است که اهداف شما باید مشخص، قابل اندازهگیری، دستیافتنی، واقعبینانه و وابسته به زمان باشند. فاکتورهایی مانند KPIها یا همان شاخصهای کلیدی عملکرد، نحوه تخصیص منابع و رقم بودجه نیز باید در تعیین اهداف استراتژیک مدنظر قرار بگیرد.
5) برنامههای تاکتیکی مشخص کنید.
اکنون نوبت به آن رسیده که مقداری گوشت به استخوانهای استراتژی اضافه کنیم و اهداف استراتژیک تعیین شده را به برنامههایی دقیق و کوتاهمدت تقسیم کنیم. این برنامهها، شامل اقداماتی هستند که هر یک از دپارتمانها و واحدهای موجود در سازمان، باید آنها را انجام بدهند. حتی برای تامینکنندگان مواد اولیه سازمان نیز باید برنامه تاکتیکی مشخص کرد.
در اینجا، شما به مرحلهای رسیدهاید که باید روی نتایج قابلاندازهگیری تمرکز کرده و با سهامداران در مورد فعالیتهایی که باید انجام بدهند، وارد گفتگو شوید.
برنامههای تاکتیکی، همان اقداماتی هستند که باید در دورههای زمانی کوتاه انجام بشوند تا استراتژی تعیین شده برای سازمان، عملی شود.
6) عملکردتان را مدیریت کنید.
تبریک میگوییم. وقتی به این مرحله میرسید، تمامی برنامهریزیها تکمیل شده و کار سخت ماجرا به پایان رسیده است، ولی این به معنای اتمام فرآیند نیست. شما باید به شکلی پیوسته، تمامی اهداف و برنامههای اجرایی را مرور کنید تا اطمینان حاصل کنید که همواره در مسیر حرکت به سمت اهداف کلی قرار دارید.
تبیین، مدیریت و مرور یک استراتژی، مستلزم جمعآوری اطلاعات متناسب، تقسیم کردن حجم بالای اطلاعات به دستهبندیهای کوچکتر، برنامهریزی، اولویتبندی و اتخاذ یک چشمانداز استراتژیک شفاف است.
اگر به این موضوع علاقمندید، مقاله آموزشی تفکر استراتژیک را مطالعه کنید.
جمعبندی
- تعریف دقیق مفهوم استراتژی کار دشواری است. با این حال، در یک جمله استراتژی را میتوان به این شکل تعریف کرد: «تعیین روش رسیدن به موفقیت در یک دوره زمانی مشخص.»
- در هر سازمان، سه سطح مختلف از استراتژی وجود دارد. هر یک از این استراتژیها بر حوزه مشخصی تمرکز دارند و به مهارتها و ابزارهای مختلفی نیازمندند.
- اولین سطح، استراتژی شرکتی است که بر کل سازمان تمرکز دارد. دومین سطح، استراتژی تجاری است که روی هر یک از واحدها یا بازارهای تجاری متمرکز است.
- آخرین سطح استراتژی، استراتژی تیمی است. این استراتژی مشخص میکند که اعضای تیم، از چه طریقی سازمان را در رسیدن به اهداف و مقاصد کلی رهنمون خواهند شد.
- اتخاذ استراتژی در سازمان، مزایای زیادی دارد که از جمله آنها میتوانیم به توانایی انجام برنامهریزی موثر، شناسایی نقاط ضعف و قوت، پیشبینی دانشها و مهارتهای مورد نیاز، تصمیمگیری بهتر در تخصیص منابع، واکنش موثر به تغییرات محیطی، همگام شدن با روندهای جدید و ارتقای سطح ارتباطات و تعهدات اشاره کنیم.
- مراحل تبیین و اجرای استراتژی بدین شرح هستند: جمعآوری اطلاعات، تعیین بیانیه چشمانداز، تعیین بیانیه ماموریت، تعریف اهداف استراتژیک، مشخص کردن برنامههای تاکتیکی و مدیریت پیوسته عملکرد.



