با خواندن یک کتاب فوق العاده، چه اتفاقی در مغز شما می افتد؟

کتاب ما را به فردی هوشمندتر، آگاه تر و حتی متواضع تر تبدیل می کند. اما یکی از قدرتمندترین مزایای مطالعه منظم همدلی بیشتر است. شما بواسطه کلماتی که می بینید درد و شادی آنها را درک می کنید. این می تواند تنهایی را از بین برده و زندگی را بسیار لذتبخش تر کند. خواندن کتاب برای کسب و کار هم مفید است. درک مشتریان و همکاران به شما کمک می کند تا کارهای بیشتری انجام داده و خلاق تر شوید.

نقطه ای از داستان که شما کاملاً در آن و شخصیت های آن غرق می شوید بسیار قدرتمند است. ولف می گوید: «این زاویه نگاه در جایی که ما خودمان را به جای دیگران قرار می دهیم، به ما کمک می کند تا طیفی از احساسات متناقضی را که هر کدام از ما داریم درک کنیم و با مجموعه ای از عواطف پیچیده خاص مان تنهایی کمتری را احساس کنیم.»

هر کسی که یک داستان خوانده است و به شخصیت آن فکر کرده است، با خود می گوید: «اوه من تنها کسی نیستم که این گونه فکر می کنم، یا من هرگز از این زاویه به آن فکر نکرده بودم.» اما وقتی این تغییر نوع نگاه را تجربه می کنیم چه اتفاقی در مغز می افتد؟ در این مقاله شما می توانید با پاسخ این پرسش آشنا شوید.

خواندن کتاب مغز شما را روشن می کند.

وقتی در یک کتاب فوق العاده غرق می شویم، تنها بخش هایی از مغز که با پردازش زبان سر و کار دارند، درگیر نمی شوند. در حقیقت وقتی ما عمیقاً درگیر یک داستان می شویم مغز ما فعالیت ها و احساسات شخصیت های داستان را منعکس می کند. بنابراین اگر کسی در داستان در حال شنا کردن است، بخش هایی از مغز روشن می شود که اگر خودتان نیز در استخر دست و پا می زدید فعال می شد.

ناتالی فیلیپس با استانفورد استاد عصب شناسی، یک تیم مطالعاتی برای تحقیق درباره اتفاقات مختلفی که در زمان خواندن داستان به روش های مختلف روی می دهند تشکیل دادند. فیلیپس و همکارانش دریافتند که وقتی ما قسمتی از یک داستان را می خوانیم، تقریباً بخش هایی از مغز را که با احساسات و کارهای شخصیت ها همگام هستند فعال می کنیم.

وقتی شما درباره یک لباس ابریشمی مطلبی را می خوانید بخش هایی از مغز شما که با ادراک حسی سر و کار دارند فعال می شوند. در یک سطح بنیادی مغز، ما در واقع همان چیزی را تجربه می کنیم که شخصیت های داستان انجام می دهند. ما بر اساس یک سطح نورولوژیکی تنها یک کتاب را درک نمی کنیم، بلکه آن را زندگی می کنیم.

ولف می گوید: «وقتی داستان می خوانیم، مغز بطور فعالانه هوشیاری شخص دیگری را شبیه سازی می کند. این به ما اجازه می دهد تا برای چند لحظه شخص دیگری باشیم. این یک تمرین همدلی فوق العاده است.»

سطحی نخوانید و در یک کتاب خوب غرق شوید.

اگر شما تنها اطلاعات را به صورت سطحی می خوانید یا یکی از 15 تب باز در مرورگرتان را می خوانید، مغز شما به این روش فعال نمی شود. شاید شما حقایق را بیاموزید اما همدلی نمی کنید.

ولف می گوید: «ما چیزهای بسیار زیادی را از دست می دادیم اگر نمی توانستیم خودمان را در دنیاهایی که کتاب ها برای ما خلق می کنند غوطه ور کنیم.» برای خوانندگان جوانی که هرگز افکار و احساسات شخصی کاملاً متفاوت را درک نمی کنند چه اتفاقی می افتد؟ برای خوانندگان مسن تری که نمی توانند این حس همدلی را با افرادی غیر از خویشاوندان شان داشته باشند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این فرمولی برای جهل، ترس و سوء برداشت است.

پس در این هفته زمان بگذارید و همه موارد حواس پرت کن و سرگرمی هایتان را کنار بگذارید و در یک کتاب فوق العاده غوطه ور شوید. یک چنین خواندن عمیقی پیوند همدلی واقعی را با انسان های نزدیک شما به وجود می آورد. این یک اجبار برای دوستداران کتاب است و این راهنمایی ها برای هر شخص حرفه ای که می خواهد از کتاب به عنوان ابزاری برای انجام بهتر کارهای خود استفاده کند ارزشمند هستند.

منابع

مقاله علمی و آموزشی «با خواندن یک کتاب فوق العاده، چه اتفاقی در مغز شما می افتد؟»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری، ترجمه و نگارش هیئت تحریریه علمی پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد. در این راستا مقاله جسیکا استیلمن ترجمه مریم ولی پور نورعلی، به عنوان منبع اصلی مورد استفاده قرار گرفته است.

نمایش بیشتر

یک دیدگاه

  1. با سلام
    دقیقا من درک شخصیت سازی از خواندن کتاب را تجربه کردم و به نتیجه ای شگفت زده رسیدم و دوست دارم این رو به شما دوستان انتقال بدم که دوست عزیز من و شما برای رسیدن به هدف خواه این هدف احساسی باشه مالی باشه درسی باشه کاری باشه و به طور کلی هر چیزی که ذهن شمارو به چالش میکشه که آیا من هم میتوانم این عمل را انجام بدهم یا به این نقطه اجتماعی برسم یا شهر ت مالی و هر تصوری که دوست دارین این کلمه رو دوباره تکرار میکنم دوست دارین باشین با آن هدف گوشت و پوست و ذهن خودتون را آمیخته کنید و تصورات بودن در آن لحظه را درک کنید و تماما خودتون رو در آن شرایط قرار بدهید… مثلا من دوست دارم یک شطرنج باز حرفه ای باشم و تصور من باید خودم را در برابر یک شطرنج باز مشهور قرار بدم و با آن بازی کنم تحلیل کنم و ادامه داستان
    امیدوارم منظورم رو رسونده باشم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا