مفهوم شهر پایدار و شهر آسوده چیست؟

دود و صدا و ترافیک و بوی آسفالت داغ، تصور غالب بیشتر شهرنشینان ایرانی از شهر است. با اینکه شهرها تنها 4 درصد سطح زمین را اشغال کرده اند، اما خانه بیش از نیمی از جمعیت هستند. فضایی که بیشتر وقت و فعالیت های ما در آن می گذرد، تعیین کننده قسمت مهمی از رضایت ما از زندگی است. کلان شهرهای ایران و در صدر آنها تهران، نتوانسته اند همگام با الگوهای شهر پایدار و شاید زیرساخت های بنیادین شهرسازی و معماری پیش بروند.

جدا از مبحث زیبایی شناسی، آیا تهران شهر زندگی آسوده است؟ برای پاسخ به این سوال، در این مقاله شما می توانید با الگوهای شهرسازی و زیرساخت های آن آشنا شوید.

بسیاری از شهرهای مدرن امروزی مانند نیویورک، لجام گسیخته و بدون برنامه مدون توسعه شکل گرفته اند، اما بالاخره موفق شده اند به شهری برای زندگی تبدیل شوند. نیویورک که هنوز هم نه دقیقاً پایدار است، نه هوشمند و نه شهر دوستدار کم توانان حرکتی، اما نقطه ای به اسم مفر شهری درون خود دارد.

در اواسط قرن 19 که شهر در حال توسعه بود، تنها نقطه باز شهر برای پناه بردن شهروندان، گورستان ها بودند. با ساخت پارک مرکزی 340 هکتاری Central Park در قلب منهتن و در سال 1857 چیزی از شلوغی نیویورک کم نشد، اما لااقل مفری برای پناه بردن به آن اضافه شد؛ جایی که مرکزش کاملاً از بافت شهری به دور است و خبری از هیایو و شلوغی نیست.

خانه ما

وجود چنین فضاهایی به صورت وسیع تر و گسترده تر آن، چنان سنگاپور را در پایداری پیش انداخته که به عنوان الگوی شهرهای پایدار از آن یاد می شود. مجموعه «باغ های کنار بندر» که پارک گسترده ای شامل چندین ابردرخت مصنوعی است، توانسته حتی حیات وحش را به شهر برگرداند و جایی برای پناه شهروندان هم باشد. مفر یکی از اساسی ترین عناصر برای شهرهای شلوغ است؛ عنصری که چیزی بیش از یک پارک است و جایی در شهرسازی ما ندارد.

پایداری و آسودگی اما چیزی بیش از فضای سبز است. یکی از بهترین نمونه های شهرسازی آسوده در جهان هنوز هم قسمت Eixample بارسلونا است؛ قطعه ای که در سال 1859 توسط سردا (Cerdà)، معمار اسپانیایی طراحی شد، متشکل از شبکه به هم پیوسته ای از بلوک ها است و تمام خیابان ها به هم عمود هستند.

سردا در اواسط قرن 19 برای این طراحی، مقدار اکسیژنی را هم که هر کس ممکن است تنفس کند، محاسبه کرده بود و عرض خیابان هایش را برای ماشین هایی طراحی کرده بود که در زمان او هنوز وجود نداشتند. در Eixample نه کسی راهش را گم می کند و نه برای تهیه نیازهای روزمره اش مجبور است راه طولانی برود. نیاز کمتر به رفت و آمد، ترافیک را کم می کند، امکان ساخت پیاده راه ها را بیشتر می کند و آلودگی صوتی و آلودگی هوا را نیز کاهش می دهد.

خانه آهن ها

قبل از هر چیز، شاید لازم باشد شهرهای ایران را با خودشان مقایسه کنیم. شهرسازی ایران در کوچکترین قسمت (محله) حتماً عناصر خانه، گذر، مسجد، بازار، حمام را داشته است. اصلی ترین عضو اما در این محله کوچک، میدان است. میدان های شهرهای ایرانی که مثل همتایان شان یعنی فوروم و آگوراهای یونان و روم باستان، نقش محل اجتماع، دیدار و مباحثه را داشته اند، امروزه تقریباً بطور کامل از بین رفته اند. بعضی از نمونه های این میادین مانند میدان ماست بندهای گذر امام زاده یحیی و میدان حسن آباد تهران کاربری خود را از دست داده اند و تعداد انگشت شمار دیگری مانند میدان شهرداری رشت، بعد از سال ها قرار گرفتن در گره های ترافیکی بالاخره به اصل خود برگشته اند.

بعضی از چنین فضاهایی را می توان در اطراف بازار تهران در خیابان باب همایون یا سی تیر دید؛ هر چند سی تیر عملاً از پیاده راه بودن تنها سنگفرش شدنش را دارد و باز هم به گره ترافیکی تبدیل شده است! میدان شهرداری رشت باز هم از معدود نمونه های موفق پیاده راه است که ورود ماشین کاملاً به آن ممنوع است و در مرکزیت آن فضایی مبتنی بر تعاملات انسانی جریان دارد. چنین نمونه هایی را به وفور می توان در شهرهای آلمان دید. در شهر کوچک کسل (Kassel) تمام میدان های بزرگ پیاده راه هستند و فضاهای سبز، چه پارک باشند، چه باغ دانشگاه، حصار و دیوار ندارند. دیوارکشی بین ساختمان های بزرگ دانشگاهی فضای شهر را تنگ می کند.

تهران عملاً به شهری برای کار تبدیل شده است؛ شهری که زندگی انسان در آن به سختی جریان دارد و حاکمان بلامنازع خیابان هایش ماشین ها هستند. چنانکه برای سهولت حرکت ماشین ها، آدم ها را به زیر زمین می فرستیم و دورشان می کنیم. تهران اما برای همه آدم ها یکسان نیست.از خودمان بپرسیم که در طول روز، هفته و ماه چند نابینا یا چند نفر را که روی ویلچر نشسته اند در شهر، مترو و اتوبوس می بینیم؟ افراد کم توان جسمی جایی در شهرسازی ما ندارند و برای همین است که کمتر بیرون می آیند.

شهر هوشمند

مفهوم شهر دوستدار کم توانان جسمی، حرکت جدیدی نیست، هر چند فناوری های جدید این موضوع را ارتقا داده اند، اما طراحی زیرساخت شهری برای همه و نه فقط افراد سالم، از بایدهای شهرسازی است. وجود سطوح شیب دار با شیب مناسب در تمام اختلاف سطح ها و آسانسور در پل های عابر پیاده ساده ترین مثال های این موضوع هستند. با این حال در تهران تنها می توان در بعضی از پیاده روهای محدود موزائیک های برجسته مخصوص نابینایان را مشاهده کرد و بیشتر سطوح شیب دار آنچنان زاویه تندی دارند که مناسب ویلچر نیستند.

یکی از موفق ترین نمونه ها در این حوزه، ملبورن استرالیا است که با استفاده از فناوری و الگوی شهر هوشمند، موفق به ایجاد یکی از آسوده ترین شهرها برای افراد کم توان شده است. یکی از راه حل های این شهر برای نابینایان سیستمی است که در تمام ایستگاه ها و خطوط مترو و اتوبوس راهنماهای صوتی و جهت یابی را به موبایل های هوشمند می فرستد و از پستی و بلندی های احتمالی سر راه نیز آگاه شان می کند.

شهر سیاتل در آمریکا هم نقشه ای دیجیتالی مخصوص افراد ویلچر سوار تهیه کرده است. این نقشه تمام سطوح شیب دار (با ذکر درجه شیب) را در خود دارد و مرتباً بروزرسانی می شود و مسیرهای مناسب ویلچر را معرفی می کنند.

الگوهای موفق شهری در زمینه هوشمندی و پایداری بسیار هستند، اما هنوز تا هوشمندی و پایداری راه بسیاری مانده است.

منابع

مقاله علمی و آموزشی «مفهوم شهر پایدار و شهر آسوده چیست؟»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری، ترجمه و نگارش هیئت تحریریه علمی پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا