رودکی: پدر شعر فارسی

حدود سال 315 هجری قمری است. قلمروی سامانیان به پاس کاردانی فرمانروایش امیرنصر سامانی در آرامش به سر می برد و شرایط برای خروج پادشاه از پایتخت و آسودن در هرات مهیا است. امیر که برای توقفی چند روزه پایتخت محبوب خود، بخارا را ترک کرده بود، با رسیدن به هرات، چنان غرق در لطافت هوا و سبک باری روح می شود که بازگشت به دربار را روز به روز به تعویق می اندازد. دوری از پایتخت در اوج ناباوری بزرگان و مردم، به چهار سال می رسد. بزرگان می دانند که غیبت شاه و دوری او از پایتخت، می تواند عواقب ناگواری در پی داشته باشد، پس از هیچ تلاشی برای بازگرداندن شاه کوتاهی نمی کنند، اما تلاش ها بی نتیجه است.

در اوج درماندگی، روزی مردی میانسال با ردایی بلند و در حالی که چنگی به دست دارد، آرام آرام وارد دربار شاه می شود و در نزدیکی تخت بر زمین می نشیند، دست بر چنگ می کشد و بخارا را نوید رسیدن ماه به آسمانش و بازگشت سرو به بوستان می دهد. چه رازی در نواختن و خواندن او است که شاه سر از پا نشناخته، همان زمان بر اسب می نشیند و راه بخارا را در پیش می گیرد؟ شاید تنها چیره دستی و مهارت شاعر در شعر و موسیقی و شناخت دقیق درون شاه. این داستانی است که نظامی عروضی در کتاب چهار مقاله خود در توصیف مهارت و توانایی رودکی در سرودن شعر فارسی و نواختن چنگ آورده است.

در این مقاله شما می توانید با بخشی از زندگی رودکی آشنا شوید.

مردی که به پدر شعر فارسی شهرت دارد، در اواسط قرن سوم هجری در قریه بنُج (Bannoj) در مرکز ناحیه رودک در دو فرسنگی سمرقند متولد شد و در دوران سامانیان که به نام دوره رستاخیز ملی و عصر احیای زبان پارسی معروف است، روزگار گذراند. دورانی که بواسطه پادشاهان و وزیران و دانشمندان آن، علم و هنر و فلسفه درخششی دیگر یافت و بزرگ مردانی مانند فارابی، ابن سینا، ابوریحان بیرونی و زکریای رازی پا به عرصه وجود گذاشتند. اما با وجود شهرت بسیار این استاد زبان پارسی در داخل و خارج ایران، اطلاعات و آگاهی ما از زندگی او و به ویژه دوران کودکی و جوانی و خانواده آنچنان اندک است که گویا اصلاً او را نمی شناسیم.

بر اساس نوشته های هم عصران و دیگر بزرگان علم و ادب و اندک اطلاعات بدست آمده، نامش ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند عبدالرحمان فرزند آدم است. او در هشت سالگی قرآن را آموخته و از حفظ بود، می گویند از همان سنین شعر می سرود و به موسیقی علاقه بسیار داشت. آواز خوشش چنان دلنشین بود که خیلی زود در موسیقی و نوازندگی زبردست شد. او را در موسیقی شاگرد مردی به نام ابوالعنک بختیاری دانسته اند؛ همان که او را با چنگ و بربط، این دو ساز دیر پای ایرانی آشنا کرد. شاید بتوان گفت که رودکی همان کودکی است که یک شبه راه صد ساله می رود؛ چرا که آوازه مهارتش در موسیقی و شاعری، پای او را به دربار سامانیان باز کرد و به زودی تبدیل به بزرگترین شاعر دربار سامانی شد.

شعر رودکی

رودکی در شعر، پیرو سبک خراسانی بود؛ سبکی که از حیث نوع، بیشتر قصیده و از لحاظ لفظ، ساده، روان و عاری از ترکیبات دشوار با واژه های عربی بسیار اندک است. در اشعار رودکی، کمترین الفاظ عربی دیده می شود. زیبایی اشعار رودکی در آنجا نمود بیشتر پیدا می کند که می توان مجموعه ای از عروض فارسی را در آن یافت. در واقع در همین اشعار اندک باقیمانده از او، نزدیک 35 وزن گوناگون وجود دارد.

هر چند تعداد اشعار رودکی را در زمان حیاتش، بالغ بر 100 هزار تا یک میلیون بیت دانسته اند، اما امروز چیزی بیش از هزار بیت از مجموعه قصیده، مثنوی، قطعه و رباعی باقی نمانده است. با وجود این بدون تردید جاودانه ترین اثر باقیمانده از رودکی، منظومه کلیله و دمنه است. کلیله و دمنه یا پنچه تنترا، اندرزنامه ای است با اصل هندی که در زمان ساسانیان به فارسی میانه ترجمه و پس از ورود اسلام، بوسیله ابن مقفع به عربی ترجمه شد. در روزگار سامانیان، ابوالفضل بلعمی این کتاب را بار دیگر از عربی به فارسی ترجمه کرد و سپس بنا به درخواست امیر نصر، رودکی با مهارت بسیار، آن را به نظم درآورد. امروز، تنها 129 بیت از کلیله و دمنه اثر رودکی باقی مانده است.

کشف مقبره رودکی

رازهای ناگفته زندگی رودکی بسیار است. می دانیم که بیشتر نوشته ها و منابع، رودکی را هنرمندی نابینا توصیف کرده اند. برخی او را نابینای مادرزاد و برخی هم کوری او را در دوران پیری اش دانسته اند. آنچه در این میان روشن است، این است که با توجه به آثار پایان عمر این شاعر، او در این دوران با بی مهری دربار سامانی روبرو می شود، بی مهری ای که شاید به دلیل شایعه قرمطی شدن و گرویدن رودکی به اسماعیلیه وقوع یافته باشد؛ اتهامی که برخی آن را دلیل کوری عمدی رودکی می دانند.

رودکی در نهایت در تنهایی و فقر در سال 329 هجری در همان زادگاهش چشم از جهان فروبست. در کمال تعجب مقبره این پیر سخن پارسی، خیلی زود در غبار خاطره ها پنهان شد و ناشناخته ماند تا آنکه حدود سال 1940 میلادی (1319) صدرالدین عینی از بزرگترین ادیبان زبان فارسی – تاجیکی و نخستین رئیس آکادمی علوم تاجیکستان با توجه به اطلاعات موجود در کتب تاریخی مربوط به سمرقند و پس از مدت ها جستجو توانست با همراهی پروفسور میخائیل گراسیمف، محقق، باستان شناس، مردم شناس و پیکرتراش معروف روسی، مزار رودکی را بیابد.

در سال 1965 مقارن با هزار و صد سالگی رودکی، حکومت تاجیکستان برای شناسایی دقیق مقبره، دستور نبش قبر مربوطه را صادر کرد. دانشمندان روس و تاجیک در مقبره گشوده شده، توانستند بقایای استخوان های مردی از نژاد سفید را بیابند. پیکر یافته شده همانطور که در برخی از تواریخ در توصیف رودکی نوشته شده بود، دندان هایش فرو ریخته بود. در تحقیقات بعدی مشخص شد جسد، دارای حدقه چشمان یک نابینا است و شکل استخوان گردنش هم نابینایی او را ثابت می کرد. با ادامه تحقیقات، حقایق بیشتری درباره رودکی کشف شد. آزمایش ها نشان داد که رودکی بطور حتم نابینای مادرزاد نبوده، بلکه در دهه ششم عمر، چشمانش را میل کشیده بودند و چند دنده اش هم در اثر شکنجه شکسته شده بود. جالب اینجا بود که در اطراف این گور، اشیای دیگری از جمله پیراهن و قبایی پشمی و دستاری که بر تن جنازه و متعلق به دوران زندگی ابوعبدالله رودکی بود هم کشف شد. پس از اثبات این کشف، بقعه ای آجری و هشت ضلعی با گنبدی دایره ای با همراهی حکومت ایران بر گور او ساخته می شود.

آرامگاه رودکی طی سال ها، بارها مورد مرمت قرار گرفته است. از جمله در سال 1999 در آستانه تجلیل از هزار و صدمین سالگرد تاسیس دولت سامانیان، به کمک دولت ایران آرامگاه رودکی بار دیگر بازسازی شد و در سال 2007 هم بنا به دعوت وزارت فرهنگ تاجیکستان، گروهی از استادکاران و کاشیکاران نیشابور به نمایندگی از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی استان خراسان برای مرمتی دیگر به تاجیکستان سفر کردند که در این مرمت گنبد مقبره با کاشی فیروزه ای بازسازی شد.

جالب است بدانید:

  • آدم الشعراء از جمله القاب داده شده به رودکی از سوی بزرگان ادب است.
  • پس از کشف جسد رودکی بازمانده های جسد به آزمایشگاه های مسکو انتقال داده شد و به مدت دو سال مورد مطالعه قرار گرفت تا به نتیجه تحقیقات، اطمینان تمام و کمال حاصل شود. روز 16 اکتبر سال 1958 استخوان ها را به روستای پنج رود در شمال تاجیکستان برگرداندند و در همانجا دوباره به خاک سپردند.
  • در سال 1976 میلادی یکی از دهانه های سیاره تیر یا عطارد به نام این شاعر بزرگ نامگذاری شد. مشخصات این دهانه برخوردی عبارت است از: 2.55- درجه عرض شمالی، 5.45- درجه عرض جنوبی، 50.24 درجه طول شرقی، 53.15 درجه طول غربی، قطر 123.54 کیلومتر.
  • از آثار مهم رودکی به غیر از کلیله و دمنه، کتاب سندباد نامه است، اثری با اصل هندی و متعلق به دوره ساسانیان.
  • از همه آثار رودکی فهرستی حدودی به شرح زیر باقی مانده است: قصاید و مقطعات: 527 بیت، از رباعیات: 76 بیت، ابیات پراکنده: شامل قصاید و مقطعات و غزلیات و…: 177 بیت، مثنویات: 222 بیت، شیخ بهایی در کتاب کشکول تعداد ابیات کلیله و دمنه را 12 هزار بیت نوشته است.

از سال 2002 به این سو، هر سال روز 22 سپتامبر در تاجیکستان به نام روز رودکی جشن گرفته می شود.

منابع

مقاله علمی و آموزشی «رودکی: پدر شعر فارسی»، نتیجه ی تحقیق و پژوهش، گردآوری، ترجمه و نگارش هیئت تحریریه پورتال یو سی (شما می توانید) می باشد.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا